ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۲-۱۲-۲۹ تفسیر سوره هود جلسه ۵

بسم الله الرحمن الرحیم

««الحمدالله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد»»

سه شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ تفسیر قران سوره هود

موضوع: تفسیر ایات ۶۳ تا ۶۸ سوره هود

رسول الله ص: «سوره هــــــود مرا پیر کرد»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

((مقدمه))

داستان حضرت صالح

معمولاً در قرآن قوم عاد و ثمود کنار هم هستند.

بنای دعوت انبیا به توحید است.

امیرالمؤمنین ع: خطبه اول نهج‌البلاغه «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ؛ اول دین معرفت و شناختن خدا است.

سرآغاز تمام دعوت انبیا روی خداشناسی است نه اینکه خدا هست! چون مشرکان الله را قبول دارند و می گویند هست ولی معرفت به خداوند ندارد فقط می‌گویند الله است، بحث سر بودن خدا نیست بحث سر معرفت خدا است.

انی قریب مجیب، تصور نکنید خدا یک چیز است دور از ذهن که نمی‌شود ارتباط برقرار کرد خدا قریب است. نزدیک‌تر از هر چیزی که بخواهید واسطه قرار بدهید.

شخصی آمد خدمت پیغمبر اسلام صلی الله و علیه و اله و سلم، گفت: از غرائب علم برایم بگو. علوم غریبه را برایم بگو. از چیزهایی که نادر و کمیاب است برایم بگو. پیغمبر اسلام فرمود: این به چه درد تو می‌خورد؟ تو اول از علوم مفید استفاده کن. اول «معرفه الله»

یک معرفت به وجود خداست که خدا وجود دارد. اما معرفت به صفات الهی یک چیز دیگر است. عارف کسی است که خدا را می‌شناسد عارف یعنی خداشناس.

حضرت صالح به قوم خود گفت (او شما را از زمین انشا کرده و مسئول آبادی زمین قرار داده، از این برمی‌آید که آنها خدا را قبول دارند؛ آن‌ها در جواب گفتند ما شک داریم از آنچه ما را دعوت می‌کنی به سوی او

یکی اینکه به دعوت تو شک داریم که آیا درست می‌گویی  و یکی اینکه ریب داریم مریب یعنی آیا تو واقعاً این حرف‌ها را که می‌زنی برای نفع خودت نیست!!!

آیه ۱۱۰ همین سوره «وَإِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ»

شک و ریب کنار هم هستند و دو چیز هستند.

قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَهً فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ

ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ! ﻣﺮﺍ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﻣﺘﻜﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ [ﺩﺭ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﭘﻴﺎﻣﺶ] ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻨﻢ، ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﺮﺍ [ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺑﺶ] ﻧﺠﺎﺕ می‌دهد؟ ﭘﺲ ﺷﻤﺎ [ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ خواسته‌های ﺑﻲ ﺟﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮم] ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﻣﻦ نمی‌افزایید. (۶٣)

در اینجا بحث معجزه نیست معجزه برای امت است. این بینه از پروردگارش است. پیامبر پرده از جلوی چشمش کنار رفته. آن‌ها که آن طرف پرده هستند معجزه می‌خواهند، پیامبر خدا پرده از جلوی چشمش کنار رفته است بینه دارد. این در جواب چیزی که آنها بود که گفتند ما شک داریم.

بعد پرسید نظر شما در مورد من چیست؟ شرایط من این است، بر بینه‌ای از پروردگارم هستم ملکوت بر من مکشوف شده است.

و خداوند به من رحمت عطا کرده است. یک موقع انسان در علوم وحیانی بالا می‌رود عروج می‌کند یک موقع چیزی از آن طرف نزول می‌کند. گاهی فرشته بر پیامبر نازل می‌شود و گاهی پیامبر به معراج می‌رود این‌ها با هم تفاوت دارند.

فرمود یک فیض خاصی در وجود من قرار داده به من رحمت داده خود پیامبر متوجه آن رحمت می‌شود می‌گوید رحمتی همراه من هست و فیضی با من است.

و فرمود اگر من بیایم مثل شما بشوم چه کسی می‌خواهد مرا یاری کند. اگر عصیان کنم غیر از خسران شما چیزی به من اضافه نمی‌کنید. این آیه دلیل بر عصمت پیامبر است و هیچ وقت پیامبران عصیان نمی‌کنند. هرکه عصیان کند خدا عذاب می‌کند لذا انبیا عصیان نمی‌کنند که خدا آنها را عذاب کند.

وَیَا قَوْمِ هَٰذِهِ نَاقَهُ اللَّهِ لَکُمْ آیَهً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ

ﻭ ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ! ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻗﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ [ﺩﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺻﺪﻕ ﻧﺒﻮّﺕ ﻣﻦ] نشانه‌ای [ﻋﻈﻴﻢ] ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪﺵ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺧﺪﺍ ﺑﭽﺮﺩ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪﻱ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎم ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ. (۶۴)

عرض شد این داستان‌ها که گفته می‌شود مختصر است. یک مرتبه می‌رود به بحث ناقه و جزئیات را نگفته است

روایت است که حضرت صالح از ۱۶ سالگی تا ۱۲۰ سالگی مردم را دعوت می‌کرد به توحید و یکتاپرستی و ارشاد ولی این‌ها دست از بت پرستی بر نمی‌داشتند.

حضرت صالح فرمود بیایید یک کاری انجام بدهیم؛ من از خدایان شما یک چیز می‌خواهم شما هم از خدای من، اگر خدای من آن چیزی که شما خواستید انجام داد باید ایمان بیاورید و من هم همینطور وآنها گفتند به انصاف سخن گفتی!!!

قوم ثمود کوه تراش بودند حضرت صالح گفت شما چه چیز می‌خواهید!!! گفتند ما می‌خواهیم یک شتر از دل کوه بیرون بیاید و حامله باشد و بچه‌اش به دنیا بیاید و ما از شیر آن بخوریم.

در اینجا صخره را فرمود چون آنها صخره‌ها را می‌شکافتند و از بین آنها استفاده می‌کردند و می‌دانستند در دل سنگ و در عمق صخره‌ها چیزی نیست

حضرت صالح ع فرمود: این امر بزرگیست ولی نزد پروردگار من آسان است. دو رکعت نماز خواند مردم را جمع کرد و به یکباره صدای مهیبی آمد سنگ شکافته شد صدایی مثل زنی که از درد زایمان ناله می‌کند کوه شکافته شد یک شتر حامله از دل سنگ بیرون آمد و همان جا زایمان کرد.

حضرت صالح فرمود «هذه ناقه الله» این شتر خداست.

شتر ناقه الله بشود انسان نمی‌تواند انسانِ الله بشود؟

«یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را»

مرد خدا نشانه دارد.

«نشان مرد خدا عاشقیست با خود دار

که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم»

گفت این ناقه الله است اینجا می‌فرماید لکم آیه یعنی آیت الله است.

این شتر خداست و این زمین زمین خداست. به این شتر کار نداشته باشید و همه جا می‌تواند برود و تصرف کند.

در سوره‌های دیگر که داستان قوم ثمود آمده حضرت صالح به این‌ها فرمود یک روز از این آب شما می‌خورید یک روز شتر از این آب می‌نوشد روزی که شتر آب می‌خورد شما نباید بخورید و اصلاً آب نبود و روزی هم که شما آب می‌خورید شتر آب نمی‌خورد. و شتر به جای آبی که می‌خورد به آنها شیر می‌داد.

نکته: مفسران به این نکته دقت نکردند خود کلمه ثمود یعنی کم آب این‌ها در منطقه‌ای بودند که آب شرب اندک بود و برای همین گفته بودند که یک روز شتر آب بخورد و یک روز مردم چون آب کم بود.

وقتی هم که شتر شیر می‌داد هر کس می‌رفت شیر بدوشد شتر شیر داشت و همه از او استفاده می‌کردند.

لا تمسوها بسوء، به بدی مس نکنید.

این شتر یک کرّه داشت که دنبال مادرش می‌رفت و این شتر چه برکاتی برای این قوم داشت. این شتر فرستاده خداست آزاد است در همه جا برود و چقدر برای شما نفع دارد و به بدی او را مس نکنید یعنی برای تبرک اشکال ندارد.

سوره شمس «رَسُولُ ٱللَّهِ نَاقَهَ ٱللَّهِ» ناقه‌ای بین دو الله آمده. و این رمزی دارد.

فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ ذَٰلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ

ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ [ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﻛﺸﻲ] ﭘﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﭘﺲ ﺻﺎﻟﺢ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺭﻭﺯ [ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ] ﺩﺭ خانه‌هایتان ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﺍﻳﻦ وعده‌ای ﺑﻲ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ. (۶۵)

پیامبران تا جایی که می‌شد برای قومشان معجزه نمی‌آوردند چون وقتی معجزه بیاید دیگر هیچ بهانه و عذری نمی‌ماند یعنی وقتی معجزه بیاید راه عذر بسته می‌شود که این معجزه ظاهر و باهر است و جای شکی باقی نمی‌گذارد لذا فرمود: عذاب قریب شما را می‌گیرد. اما این بیچاره‌ها گفتند: چرا این شتر باید آب ما را بخورد! این شتر آب می‌خورد شیر می‌داد و شیر یک غذای کاملی است و بسیاری از غذاها در قدیم از شیر بدست می‌آمد. در قوم ثمود زنا زاده ایی بود که خیلی شوم بود که می‌فرماید شقی‌ترینشان را برانگیختند؛ شخص یک چشمی بود که آمد برای نحر این حیوان و روزی که وقتش بود شتر آب بخورد و برگشت این با شمشیر رگ پشت پایش را زد. «فَعَقَرُوهَا» نابودی و از بنیان کندن است.

سه بار ناله زد ناپدید شد.

در روایات آمده که بچه‌اش را کشتند

در بعضی روایات دارد ناپدید شد.

مردم ریختند گوشتش را تکه تکه کردند و هرکسی یک تکه از گوشتش را بردند خانه و خوردند!

یک نفر شتر را پی کرد اما بقیه به کار او راضی بودند.

روایت:

کسی به فعل قومی راضی باشد با آن قوم شریک است. درست مثل شکافته شدن کعبه که یک مولودی از آن بیرون آمد امیرالمؤمنین ع آیت خداوند و صدیق اکبر؛ تصدیق کننده رسول الله ص است و چقدر رسول الله ص تاکید کردند به علی بد نگویید که این ممسوس در ذات خداست. بعد علی ع به نفع اینها علم می‌داد به انها معرفت می‌داد اما خیلی‌ها می‌آمدند از علی ع بد گویی می‌کردند. حضرت فرمود: علی بعد از من ولی شماست؛ صاحب شماست از علی بد گویی می‌کنید؟!!! اصلاً زمین از آن امام است.

روایت: هرکسی که بغض علی وفاطمه دارد و در روی زمین راه می‌رود و از نعمت‌های آن می‌خورد غاصب است هرکسی که هست. این وعده‌ای است که دروغ نمی‌شود

روایت: حضرت صالح ع به قوم فرمود: در این سه روز هم توبه کنید خداوند می‌پذیرد.

مفسرین گفتند بهره مند شوید در خانه‌هایتان بر می‌گردد به این‌که یک بهره‌ای می‌توانید ببرید که توبه کنید برگردید.

بعد حضرت صالح ع فرمود: روز اول رنگشان زرد و روز دوم سرخ و روز سوم سیاه می‌شود ظاهراً خود ایشان با مومنانش از میان اینها بیرون رفته بودند. روز سوم که رنگشان سیاه شد خیلی ترسیده بودند گفتند عذاب هم نازل بشود ما ایمان آورنده نیستیم!

در آیه بعدی می‌فرماید:

فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ

ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ [ﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻧﺎﻥ] ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ، ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺭﺳﻮﺍﻳﻲ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ [ﺭﻫﺎﻳﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﻢ]. ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻓﻘﻂ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ. (۶۶)

می‌فرماید:

امام عصر عج وعده ایست که دروغ نمی‌شود شاید دیر شود اما دروغ نمی‌شود

فرمود: نجات دادیم صالح را و کسانی که ایمان آوردند هم نجات پیدا کردند هم مشمول رحمت شدند.

خزی آن گناهی است که طرف رسوا شود و خیلی بی آبرو شود.

چون حجت برایشان تمام شده بود.

«إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»

عزت چطور است؟

عزیز نفوذ ناپذیر است

عزیز غالبی که هیچ وقت مغلوب نمی‌شود.

در آیه بعدی می‌فرماید:

وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ

ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻓﺮﻭﮔﺮﻓﺖ، ﭘﺲ ﺩﺭ خانه‌هایشان ﺑﻪ ﺭﻭ ﺩﺭﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﺟﺴﻤﻰ ﺑﻲ ﺟﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ. (۶٧)

پس صبح کردند در دیارشان درحالی‌که جاثمین بودند.

جاثم یعنی با رو با صورت به زمین افتاده.

روایت: حضرت جبراییل آمد بالای سر اینها جیغی کشید که گوشهایشان و جگرهایشان پاره و دریده شد.

مثل موج انفجار که گوش را پاره می‌کند

این‌ها پشت به آسمان افتادند «جاثمین» چرا؟ چون به آیت خدا پشت کردند با رو به زمین افتادگان بودند.

و از نظر دیداری برای انسان زشت است یعنی دوتا مرده باشد یکی با رو به آسمان و یکی با پشت افتاده باشد به زمین دومی زشت‌تر است در دید انسان.

اینکه قرآن ذکر می‌فرماید: جاثمین بودند دلیلی دارد فرمود: همه هلاک شدند

حتی حیواناتشان یعنی این یک حالت موج انفجاری بوده که هر موجود زنده ایی را هلاک می‌کند. پناه بر خدا

کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فی‌ها أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ

ﮔﻮﻳﻲ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ! ﻗﻄﻌﺎً ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ. ﻫﺎﻥ! ﺩﻭﺭﻱ [ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ] ﺑﺮ ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ﺑﺎﺩ. (۶٨)

گویا هیچگاه اینجا زندگی نکرده بودند. خداوند دارد تصویر می‌کند در شهر و روستا سر وصدا هست و صدا نشانه‌ی موجود زنده است.

سکوتی گرفت که گویا هیچکس این جا زندگی نکرده است یعنی دیار خاموشان

رحمت یک دایره‌ای است که هرچه نزدیک‌تر می‌شود رحمت بیشتر می‌شود و هر چه دورتر می‌شود رحمت ضعیف‌تر می‌شود و این کارهایی است که خودتان به سر خودتان می‌آورید

نکته (جناب قونوی در فکوک یا نفحات الانس می‌فرماید:

ملکوت عالم مثل یک آینه است هر کاری انجام بدهید آن کار منعکس می‌شود طرف خودتان.

«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرا یره»

این عالم دارای عدل است

حالا کسی که مؤمن است اگر خطا کند

زود منعکس می‌شود به طرفش اما آن کسی که ایمانش کمتر باشد فاصله می افتد تا بخورد به او. اما هرچه فاصله بیفتد بزرگ‌تر می‌شود اگر بعد از مرگ بشود خیلی عظیم می‌شود عذاب برزخی و عذاب قیامتی.

جناب قونوی: وقتی یک ملتی یک گناهی را مرتکب می‌شوند یعنی گناه نهادینه می‌شود در آنها بطوری که در جامعه همه مرتکب می‌شوند انعکاس آن عمل جمع می‌شود و به یکباره نازل می‌شود لذا می‌شود یک عذابی که ملتی را نابود می‌کند می‌شود عذاب قوم عاد و قوم ثمود و یک عذاب ویران گری که یک ملت را به هلاکت می‌اندازد. ‌

صدق الله العلی العظیم

ادامه دارد….

خدایا توفیقی بده ما در مورد قران توکوتاهی نکنیم

و سهم و بهره ما از قرآنت بیش از این باشد

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

به این نوشته امتیاز دهید
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.