۹۸-۸-۱۸ شرح عیون جلسه ۲۲۳
بسم الله الرحمن الرحیم
درس عیون مسائل نفس (شنبه ۹۸/۸/۱۸)
بحث اثبات مفارقات (جناب ملاصدرا از اسفار)
منهج سوم: راه امکان اشرف است. که یک قاعده مهم فلسفی است
امکان اشرف از فروعات الواحد لا یصدر عنه الا الواحد (از واحد جز واحد صادر نمیشود
قاعده امکان اشرف: ممکنات دارای مراتبی هستند در سلسله طولی: که بعضی اشرف از بعضی دیگر و بعضی اخس هستند – این خست و شرافت بخاطر رتبه وجودی انهاست
معلول خسیستر از علت خودش است وعلت اشرف از معلول خود
مثال: حرکت دست و کلید و قفل …. هرسه با هم میچرخد. حرکت دست شریفتر است چون علت برای حرکت کلید است و حرکت کلید معلول است و خسیستر است. هر دو در یک زمان هستند ولی بخاطر رتبه است که اشرف را به حرکت دست نسبت میدهند و خسیس را به کلید نسبت میدهند
قاعده امکان اشرف میفرماید: وقتی ما ممکن اخس (پست) را میبینیم یقین میکنیم که قبل از آن ممکن اشرف صدور پیدا کرده از واجب الوجود
پس از ممکن اخس پی به ممکن اشرف میبریم
آیه قران:
الواقعه
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَیٰ فَلَوْلَا تَذَکرُونَ
و به راستی پیدایش نخستین را [که جهان فعلی است] شناختید، پس چرا متذکر [پدید شدن جهان دیگر] نمیشوید؟!(۶۲)
اگر ممکن اخس صادر شده حتماً ممکن اشرف از او صدور پیدا کرده – برای استدلال این مطلب فلاسفه چند مطلب گفتهاند که در غیر این صورت چند چیز لازم میآید-
اگر ممکن اشرف قبل از ممکن اخس صادر نشده باشد
۱ صدور کثیر از واحد
۲- اشرفیت معلول از علت خودش
۳- موجودی اعلی و اشرف از واجب الوجود
اگر قائل به قاعده امکان اشرف نباشیم این ۳ محذور پیش می اید حالا چرا؟
ممکن اشرف یا همراه ممکن اخس صادر شده یا بعد از ممکن اخس صادر شده یا هرگز صادر نشده
اگر ممکن اشرف با ممکن اخس صادر شود صدور کثیر از واحد پیش میآید که قبلاً گفتیم که چنین چیزی محال است
اگر بگوییم ممکن اشرف بعد از ممکن اخس صادر شده یعنی اول عالم ماده بعد عالم عقل بوجود آمده چه مشکل پیش می اید؟
اشرفیت معلول از علت خودش پیش میآید
اگر بگوئیم ممکن اشرف اصلاً صادر نشده چه مشکلی پیش میآید؟
اینکه موجودی اعلی از واجب الوجود هست زیرا با امکان ذاتی که برای ممکن اشرف هست پس حتماً امری فوق واجب تعالی مانع از صدور آن شده که اینهم امر محال است
ممکن اخس را می بینیم پی میبریم قبل از آن ممکن اشرف صادر شده است
یک شرایطی هم برای قاعده امکان اشرف گفتهاند که در کجا این قاعده جاری و ساری است
اول در جایی ساری و جاری میشود بین علت و معلول در ماهیت اشتراک باشد
وحدت تقدم بر کثرت است
کثیر را میبینیم یقین میکنیم وحدت (واحد) قبلاً از خدا صادر شده
مجرد مقدم بر مادی است – وحدت مقدم بر کثرت است – نور مقدم برظلمت است – پس عالمی اشرف بر این عالم است که قبلاً از واجب صادر شده است
منهج چهارم: بحث سنخیت
یکی از اشکالات: ذات واجب الوجود که وحدت صرف است و ثبات محض است چطور با عالم ماده که سراسر حرکت و تغییر و دگرگونی و عدم ثبات است ارتباط دارد. در حالیکه هیچ گونه حدوث و تغییری در واجب راه ندارد
حادثات دم بدم ایجاد میشوند با اراده و مشیت خدا ایا اراده و مشیت خدا حادث است – الان ودر این زمان مشیت به این حادث تعلق گرفته –
از این راه موج حدوث وارد منطقهی قدم میشود اگر واسطه بنام ممکن اشرف در بین نباشد
برزخ واسطه بین غیب ذات و عالم طبیعت است برازخ باید از طرفی تناسب داشته باشد با عالم وحدت و از طرفی تناسب داشته باشد با عالم کثرت
عالم زمان =نسبت متغیر به متغیر – شما تغییر میکنید نسبت به من و من هم تغییر میکنم نسبت به این کل عالم
عالم دهر = نسبت ثابت به متغیر- خودش ثابت است اما چون با زمان سر وکار دارد با متغیر همسایه است
عالم سرمد = نسبت ثابت به ثابت – هیچ گونه تغییری در آن راه ندارد.
سرمد – دهر و زمان برای چی است که فلاسفه مطرح کردند. برای نسبت ذاتی: برزخ قائل میشوند این واسطه از طرفی مناسبت با سرمد و از طرفی با زمان مناسبت دارد
قاعده فلسفی(برازخ که واسطه بین دو امر است هیچ کدام از انها نیست اما نسبت و تشابه با هر دو دارد و حقیقتی بین دو امر واقع است – با هر امر نسبت و تشابه دارد و هیچ کدام نیست
دهر یعنی برزخی که بین زمان و سرمد است
اثبات عقل مفارق
واجب الوجود آن وجود صرف است که هیچ گونه تکثری در آن راه ندارد
از وجود صرف چطور کثیر صادر میشود؟ برزخی بین وجود صرف و متکثرات مادی است
اثبات عقل فعال (باید مناسبت ذاتی بین علت تامه و معلول آن باشد – چون عالم ماده این نسبت ذاتی با واجب الوجود را ندارد پی میبریم برزخی بین واجب و ممکنات هست
منهج ۵: راه اخراج امر بالقوه به امر بالفعل برای نفوس است
مقدمه اول: ایا علم یک امر وجودی است یا نه؟
بلی چون اثار آن دیده میشود
انسان دانا اثار وجودی دارد
علم یک امر وجودی است
انسان از نادانی به دانایی میرسد چطور دانایی را بدست میآورد؟ در کلاس حرف استاد …مطالعه …و فکر کردن ….. اینها همه کمک کار هستند
علم یک معدن دارد از آن معدن علم افاضه میشود که عقل فعال است
استاد کمک کار است ما را کمک میکند در مسیر عقل فعال قرار بگیریم
علم مطلقاً از بالا افاضه میشود از طریق عقل فعال
علم مجرد از ماده است و ظرف آن هم مجرد است
نفوس ما از نقص به کمال میرسد یک حقیقتی دارد ما را به کمال میرساند
البته ارتباط با عقل فعال مختلف است و بستگی به طهارت انسانها دارند و هرچه طهارت بیشتر ارتباط قویتر است با عقل فعال
علم تقدس دارد
کسیکه میرود طرف دنیا جاهل میشود
و کسیکه میرود طرف آخرت و خدا، عالم میشود
همه در بدیهییات مشترک هستیم و جای شک ندارد مثلاً اجتماع نقیضین محال است، لازم به آوردن دلیل نیست.
هر معلول علتی دارد بدیهیست
در مورد بدیهییات (اگر کسی بگوید من پیامبرم شما معجزه میخواهید حالا معجزه میآورد و یقین پیدا میکنید حالا بگوید ۵=۲×۲ شما قبول میکنید؟ خیر چون عقل نمیپذیرد: عقل مقدم است چون حجت درونی است / حجت درونی قویتر از حجت بیرونی است
حجت بیرونی را حجت درونی تشخیص میدهد
پیامبر را با عقل میپذیریم بر خلاف عقل بگوید عقل پذیرا نیست
این مسلمات عقلی و بدیهیات از کجا آمده؟
عقل فعّال یک اصولی را به ما داده است، یعنی به نفس ما افاضه کرده
فطرتت رابشکاف، این عقلی که خدابه توداده
انبیاء آمده اندکه دفینههای عقل را شکوفاکنند
مشرکان بین خواب وبیداری هستند
اصلاً سِحرکه مال شرک است نزدیک سَحَراست که سحَربین روزوشب است- بین واقعیت وعدم است
سِحرهم بین خواب وبیداری است
انسانی که بیدارشودظلم نمیکند راه را کج نمیرود
الحمدلله علی الولایه