ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۲-۲-۱۷ شرح عیون جلسه ۳۲۰

بسم الله الرحمن الرحیم

یک شنبه- ۱۴۰۲/۲/۱۷ درس عیون، جلسه (۳۲۰)

موضوع: شرح عین ۴۹ در سعادت نفس:

عبد فانی می‌شود از خودش به صفات الهی متصف می‌شود واین بقای به حق است

فنای فی الله و بقای باالله

تعین عبد همیشه همراهش هست

اگر فانی شد در خدا، تغییر ماهیت نمی‌دهد همان انسان است ولی صفاتش ربانی شده است

دایره ولایت وسیعتر از دایره نبوت است نبوت ختم شد ما بعد از پیامبر اکرم ص پیامبری نداریم اما ولی داریم

اولیاء هستند بحث ولایت هست و ولی از اسماء الله است. «أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ». اما نبی از اسماء الله نیست! چون اسماء همیشگی‌اند شخص نبی اول باید ولی باشد

ولایت قرب و فنای فی الله است قرب به حق تعالی است این‌ها را باید داشته باشد تا بشود پیغمبر پس انبیاء اولیایی هستند که در حق فانی بوده و باقی به وی هستند‌

– یکی از اسماء الله دهر است

– حدیث نبوی:

از حضرت رسول نقل شده که فرموده است «لَا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَإِنَّ الدَّهْرَ هُوَ اللَّه؛ به روزگار بد نگویید که روزگاری که شما می گویید همان حق است». روزگار جلوه حق است

– اسم الدهر اقتضائاتی دارد، اتفاقاتی که می افتد تحت اسم الدهر است

قبلاً عرض کردیم که در قرآن بعضی از آیات، از مطالب کلی در مبدأ و معاد و… است اما بعضی از امور برای زندگی خصوصی پیامبر ص است برای همسرانش….. و یا عموی پیامبر ص که با ایشان دشمنی می‌کرد” تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ” بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد.

این‌ها مربوط به اسم الدهر است و آن جزیئات که در دهر پیاده می‌شود دلیل دارد که جزییات زندگی پیامبر ما را در قرآن می‌فرماید همانگونه که برای دیگر انبیاء فرموده است

وقتی انبیاء خبر می‌دهند به اقتضائات اسم الدهر و همانجور که اولیاء هم خبر می‌دهند از غیب حالا ایا اولیاء بالاتر از انبیاء هستند یا انبیاء بالاترند این خودش بحثی است که باید مبسوط انجام بگیرد ممکن است یک ولی بالاتر از نبی بشود یا نبی بالاتر از یک ولی بشود همانطور که بین انبیاء تفاضل هست ممکن است یک ولی از تمام انبیاء بالاتر باشد به حسب ولایتش همانجوری که حضرت موسی ع کلیم الله می‌رود به شاگردی حضرت خضر ع و…

فصل دوازدهم: بعد از اینکه عبد متصف شد به صفات ربانی دیگر آن افعالش از روی آن صفات الهی است و فعلی که از او سر می زند

– حدیث قرب نوافل:

بنده من بر اثر بجا آوردن نوافل بجایی می‌رسد که من دوستش می‌دارم چون دوستش بدارم من چشم او می‌شوم من گوش او می‌شوم من دست او می‌شوم و… پس قوای عبد می‌شود حق

این اتصاف به ولایت جز با توجه کامل به جناب حق مطلق سبحانه ممکن نمی‌شود توجه کامل به حق متعال در حین عبادت، ذکر و نماز –

چرا می‌فرماید نماز بالاترین چیز است؟

از امام صادق ع پرسیدند بالاترین چیز چیست؟ فرمودند: بعد از معرفت خدا همین نماز است توجه در نماز است که انسان را به ولایت می‌رساند یا در حین ذکر گفتن و البته حضور در نماز و حضور در ذکرموقوف به قبل از نماز است یعنی در روز مراقب باشید گناه نکنید چشم و گوش و قلب را که مراقبت کرده باشید، در سر نماز که بایستید ناخود آگاه حضور می‌آید

کسی که مراقب نبوده سر نماز نمی‌تواند حضور پیدا کند!

پس یادمان باشد: اصلاً رسیدن به ولایت براثر توجه به حق تعالی است

خاصیت نماز قرب الهی است

ب – در خواص نفس انسانی آقاجان فرمودند فخر رازی کتابی دارد که مباحث مشرقیه همان مباحث شفا را آمده تحریر کرده است تحریر یعنی یک جاهایی را توضیح داده یا مختصر یا مبسوط

تحریر: از حریت می‌آید آزادی یک جاهایی را نمی‌خواهد توضیح بدهد رد می‌شود تحریر تعلیقه نیست شرح هم نیست و…

گفتیم فلاسفه هر چه دارند همه از سر سفره ابن سینا است.

۱- نطق:

طبیعت انسان گرایش دارد در جمع زندگی کند انسان مدنی الطبع است.

سخن گفتن خودش یک چیز عجیبی است

نطق یکی از اعمال ما محسوب می‌شود که در شریعت:

مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ

ﻫﻴﭻ ﺳﺨﻨﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ نمی‌گوید ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ [ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻭ ﺣﻔﻈﺶ] ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﻲ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ (١٨)

– چون این سخن گفتن از خواص انسانی است

– روایت:

سخن مثل طلا است و سکوت مثل نقره است می‌فرماید سکوت کنید که حرف بی خود نزنید و الا اصل و پایه سخن است

” خَلَقَ الْإِنْسَانَ- عَلَّمَهُ الْبَیَانَ”

تمام صنایع واختراعات با سخن گفتن منتقل می‌شود اصلاً استنباطشان با سخن گفتن است ولی حیوانات دیگر فقط مقداری از آن را واجدند!

مثلاً زنبور عسل زنبور عسل لانه‌هایش را دایره نمی‌سازد تا زوایای خانه‌ها بلا استفاده نماند زنبور عسل از آن رب النوع اش متوجه می‌شود…

نکته: الآن می گویند اینها یک عقلی جمعی دارند فرد فرد نیستند هوش انان جمعی است و باز بر آن جمع یک هوشی حاکم است یک هوشی ثابت، زنبور عسل هیچوقت خانه‌اش را تغییر نمی‌دهد فرشته‌ای که موکل بر آنهاست کارهایی که انجام می‌دهند به خودشان و انسان بر می‌گردد انسان که می گوییم انسان الهی را می گوییم

عارف رومی در مجلد اول از مثنوی معنوی فرمود:

«آنچه حَقْ آموخت مَر زنبور را

آن نباشد شیر را و گور را

خانه‌ها سازد پُر از حَلْوایِ تَر

حَق بَرو آن عِلم را بُگْشاد دَر

آنچه حَق آموخت کِرمِ پیله را

هیچ پیلی دانَد آن گون حیله را

آدمِ خاکی زِ حَق آموخت عِلْم

تا به هفتم آسْمان اَفْروخت عِلْم

نام و ناموسِ مَلَک را دَر شِکَست

کوریِ آن کَس که در حَقْ درشک است»

– زنبور عسل به الهام رب النوع خانه‌های مسدس می‌سازند

نکته: انسان اشرف موجودات است به لحاظ نوع اش اگر به انواع نگاه کنیم از همه انواع اشرف است اما انسان کامل می‌شود اشرف موجودات که خلقت دیگران بواسطه او می‌باشد

آن فرد کامل انسانی آدمی از همه موجودات بالاتر است که می‌شود واسطه فیض.

جناب ملاصدرا در رساله الحشر:

حیوانات حشر دارند اما حشر حیوانات مثل حشر انسان فردی نیست بلکه آنها به طبع رب النوع خودشان محشور می‌شوند بطبع آن فرد عقلی مثلاً ما الآن چشم و گوش و… داریم و اینها به طبع نفس ما یک جا محشور می‌شوند وتک تک محشور نمی‌شوند حشر حیوانات هم یک جاست با رب النوع خودشان

” وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ ” – دقت کنید حیوانات فردشان باقی نیست بلکه نوعشان باقی است اما فرد انسان حشر دارد و…

۳- واز این ویژگی‌ها و…

وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَىٰ

ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ می‌خنداند ﻭ می‌گریاند; (۴٣)

– خیلی عجیب است چه کسی می‌تواند بگوید خنده چیست؟‌هیچکس نمی‌داند!

– خنده از اقتضائات انسان است خوب است انسان بخندد

از امیرالمؤمنین ع زاهدتر نداشتیم در موقع غصب خلافت می‌گفتند علی خیلی شوخی می‌کند به درد خلافت نمی‌خورد!

هیچ موجودی نمی‌خندد غیر انسان در بعضی از روایات خندیدن به خداوند نسبت داده شده است

روایت: بهشتی هست که خداوند در آن می‌خندد

– انسان از روی منطق سخن می‌گوید تعجب باعث خندیدن می‌شود

روایت: بی تعجب نخندید بی تعجب خندیدن از کم عقلی است

-گریه چیست!!!! نمی‌شود گفت در غیر از ما یافت نمی‌شود و آن هم از سوز دل است فقط ادراک می‌شود اما وصف نمی‌شود که دلم می‌سوزد چرا بعضی چیزها دل ما را می‌سوزاند؟ خداوند برای ما مزاجی آفریده است که دل ما با دیدن بعضی چیزها می‌سوزد و…

خنده و گریه از خواص انسانی است و آن اوج احساسات هم هست انسان‌های بی رحم گریه نمی‌کنند و درست و حسابی هم نمی‌خندند مگر خنده از سر مستی ولی آن خنده‌های ملیح رسول الله ص و  امیرالمؤمنین ع و اولیای خدا آن خنده‌ها را آنها ندارند

پس از صفات انسانی است خندیدن، سعی کنیم همیشه خنده رو باشیم اما نه اینکه سبکسر و سبکسار باشیم

نکته: عرض شود با هم بخندیم نه به هم بخندیم! کسی نگاه کند به شما بخندد می گویید دارد به من می‌خندد یا من را مسخره می‌کند لذا توهین محسوب می‌شود

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

به این نوشته امتیاز دهید
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.