۹۹-۸-۳ شرح عیون عین ۳۶ جلسه ۲۴۷
بسم الله الرحمن الرحیم
(شنبه ۹۹/۸/۳- درس، عیون مسائل نفس)
(موضوع: شرح عین ۳۶)
ادراک فوق طور عقل انواع و اقسام دارد.
گاهی گفته میشود به تعریف الهی شناخته میشود؛ یعنی به شناخت عرفان الهی.
گاهی وقت در کشف و خواب برای انسان گفته میشود و آن از انواع کشف است و پایینترین مرتبه کشف است
علوم وحیانی اقسامی دارد، نبی اکرم در حدیث سلسله الجرس میفرماید: گاهی به من وحی میشود صدای افتادن زنجیر روی سنگ است که میشنوم و وحی را دریافت میکنم و این سنگینترین نوع وحی است.
یک قسم غیبت است که شخص از تمام حواس غیبت میکند و ادراکاتی دست میدهد.
یک موقع هم جذبه است که یا با صورت است یا بدون صورت است
گاهی وقت مطلب به قلب خطور میکند.
اما فوق طور عقل
عقل و قیاس را آورد که عقل منور به کشف نیست که شهود کند عقل قیاسی است. خدای عز و جل فرمود: وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً.
بعضیها گمان کردند هر علمی که اکتسابی نباشد لدنی است بلکه اینطور نیست علم لدنی علمی است بدون واسطه از خدای سبحان به عبد میرسد حتی بدون واسطه جبرییل است.
معلوم میشود که علم را از جاهای مختلف به انسان میدهند.
علمی که از طرف خداست خالص است و لدنی است.
حضرت خضر سلام الله … از علومی آگاه است که حضرت موسی ع اصلاً خبر ندارد و حضرت خضر ع چیزهایی نشان میدهد که خلاف شریعت است و مربوط به زمان حال نیست مطلبی که در مورد
وَکانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّک آن یبْلُغَا… مربوط به گذشته است و همینطور علومی که مربوط به آینده است
. أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء. علم، نوری است که خداوند به قلب هر کس که بخواهد میافکند.
البته انوار مختلف است نور ستاره و نور ماه و نور خورشید و بستگی دارد که چقدر نور به قلب طرف بتابد و از چه منزلی باشد.
چطور انسان به این نور برسد؟ در حدیث عنوان بصری آمده که چطور به این علم برسد. با عبودیت و بقیه …
و تمام زیر سر توحید است (خود را عبد بدانی و خود را مالک چیزی ندانی)
آقای قاضی فرمودن پیوسته این حدیث عنوان بصری را بخوانید و با خود داشته باشید.
جذبه الهی…
جوی جذب الهی در طریقت/به از خروار تقوی در شریعت
۱-صاحب فصوص الحکم در فص آدمی فرمود:
همانطور که قوای حسی و روحانی در عالم انسانی داریم
هر قوهای از قوای مزبور به ذات خود محجوب است و کسی را برتر از خود نمیبیند.
در شریعت فرشتگان ارضی میگویند و مراد قوای این عالم و قوانین حاکم براین عالماند.
این فرشتگان محجوب به نفس خویش هستند.
همانطور که بینایی ما شنوایی ما را درک نمیکند.
داستان اینکه فرشتگان اعتراض کردند به حضرت آدم …
و در مورد خلافت هم که مدعی خلافت شدند چون کسی را بالاتر از خود نمیدانند و اختلاف دو علت دارد یا جهل است و یا نفس
علم انسان نسبت به این عالم چقدر اندک است، از اشیاء و خودمان اصلاً چی میدانیم.
وقتی انسان به جهل خود عالم شود عالم شده است چون علم به جهل خودش یک علم است و جهل ما خیلی زیاد است پس علم به جهل بزرگترین علم است
غایت علم بشری این است علم به جهل پیدا کند.
چقدر نادان هستم وسعت علم به جهل تو را میرساند.
علم به جهل یک پارادوکس است.
چون مجهولات ما بینهایت است حالا به چه سعه ای از جهل علم پیدا میکنیم بستگی دارد چون نمیشود به تمام جهل خود عالم شد
کسانیکه اهل طریقت هستند علم به فلسفه و دیگر علوم هم دارند و گذشته از اینکه اینها را میداند تجلیات حق را مشاهده میکند و به تفضیل میبیند.
سریان ولی در عالم مثل سریان حق است در عالم
علم او فقط این نیست که ظاهر اشیاء را بشناسد بلکه «اللهم ارنی الاشیاء کما هی…
در حقایق ساری و جاری است
جناب ابن عربی از یکی از عرفا نقل میکند که: ستونهای مسجد را بلکه ستون عالم را انسان کامل میدید.
جناب نراقی با یکی از سالکان اهل کشف صحبت میکرد گفت عالم را نور حق میبینم … بحث کرد و…در آخر سالک گفت ما اینگونه دیدهایم شما هرچه میخواهی بگو او دیگر با شبهه دلیل و برهان شک نمیکند.
عبادالرحمان
وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
کسانیکه در زمین به نرمی راه میروند در سرزمین حقایق بهآرامی گام برمیدارند.
چون دویدن توجه نکردن است آنها آرام قدم برمیدارند متوجه حقایق میشوند میگویند اینها آرام در حقایق سیر میکند.
میفرماید عبادالرحمان که در روی زمین راه میروند یعنی بعضی از عباد الرحمان روی زمین راه نمیروند
آیه قران
الزخرف
وَجَعَلُوا الْمَلَائِکهَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَٰنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیسْأَلُونَ
کل مؤمنه حورا هر زن مؤمن یک حوری و هر مؤمن یک فرشته است
حدیث مؤمن یک فرشته است
خصوصیت آنها نرم هستند چون نرم هستند پذیرای حقایق هستند.
از کنار هر چیزی سرسری رد نمیشوند
جناب ابن عربی میفرماید که این پشهای که طرف تو میاید رسول است و رسالتی دارد.
آنها عبادالرحمان هستند و اینها عباد عقول خودشان هستند درباره ایشان آمده که شما و آن چه از غیر خدا میپرستید هیزم جهنمید یعنی جهنم دوری و حرمان از حقایق هستند ایشان جز آنچه را که عقولشان حکم میکند نمیپذیرند.
جالب خود وهم منور به نور کشف شود خودش صاحب شهود میشود در مرتبهای.
شیطان آدم را انکار کرد در اصل خدا و حقیقت را انکار کرد.
این وهم و عقل هم که منکر حقیقت میشوند بهرهای از شیطنت دارند.
الحمدالله علی الولایه