۹۹-۵-۶ فص فاطمیه جلسه ۲۹
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قانون علت و معلول، بحث علیت (شرح فصوص حکمه عصمتیه..)(دوشنبه ۹۹/۵/۶)
قانون علیت در علم و عین هر دو جاریست.
هر معلولی، علتی دارد. این یک امر بدیهی است
انسان ساختار ذهنش یا اینطور بدنیا آمده یا در اوائل تولد کسب کرده
هر معلولی، علتی دارد و معلول بدون علت نمیشود
این بحث چند شاخه اصلی دارد.
یک سنخیت بین علت و معلول، هر معلولی علت خاص بخود دارد و از هر علتی معلول خاصی بوجود می اید.
از آتش هیچ وقت موج دریا بوجود نمی اید. این هم بدیهی است.
نکته اساسی و اصلی: تلازم بین علت و معلول، معلول همیشه همراه علت است. نور و گرما معلول آتش هستند. از آتش جدا نمیشوند، هر وقت آتش هست نور و گرما هست،
معلول هیچ وقت از علت خودش تخلف نمیکند.
گرما و نوری که علتش آتش است هیچ وقت از آتش جدا نیست.
بحث دیگر انواع علت: چند جور علت داریم، علت فاعلی (علتی که یک چیز را ایجاد میکند مثل آتش که تولید نور و گرما میکند.
علت غایی (مثلاً علت این ساختمان چیست؟ غایتش این است انسانها در آن زندگی کنند این دیگر علت فاعلی نیست بلکه علت غایی است.
علت مادی، علت اینکه آتش روشن است چیست؟ چوب است، ماده آن چوب است.
علت صوری، صورت آن شیء مثل صورت آتش
علت تامه: علت تامه آن علت هستی بخش است که معمولاً در مورد خداوند است هستی میبخشد به چیزی
اما علت ناقصه، نفت برای آتش علت ناقصه است، علت تامه نیست.
علت مُعِده یعنی کمک کار، مثل باد برای آتش گرفتن جنگل، باد مُعِد است.
قانون علیت بدیهی بوده و جزو فطریات است: (أَفِی اللَّهِ شَک فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)
این عالم علت دارد و فطری است و در فطرت ماست.
هر چیزی که هستی شامل حالش شده علتی دارد.
هر ماهیتی که وجود دارد علتی دارد غیر از حقیقت وجود که واجب الوجود است و علتی ندارد.
هر چیزی بهره مند از وجود است علت دارد.
تمام علم روی این قانون بنا شده که هر معلولی علت دارد.
بین علت و معلول سنخیت برقرار است.
تخلف ندارد معلول از علت خودش.
همین قضیه در علم هم هست.
علمی را که من نداشتهام و دارا شدهام.
دانا با نادان برابر نیست
آیه قران
هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ
دانا چیزی دارد که نادان ندارد.
علت علم چیست! ایا آن حد وسط، صغری و کبری و حد وسط علت هستند برای علمی که برای من حادث شده است؟
از هر استدلالی هر نتیجهای بیرون نمیاد.
بین صغری و کبری و نتیجه سنخیت است.
آیا مقدمات علت مادی است برای نتیجهای که در نفس ما ایجاد میشود.
مثال اوردیم کلُ متغیرٍ حادث،
این عالم متغیر است نتیجه این عالم حادث است.
خب این عالم هم جزو متغیرات است و خود این مطلب در مقدمه موجود بود پس استدلال برای چیست؟
جواب
درست است منتها مطلب در مقدمه مجمل است اجمال دارد اما اینجا در نتیجه تفصیل میخورد.
نکته مهم: علم مساوی است با تفصیل
هرچه تفصیل بیشتر داشته باشیم علم بیشتری داریم.
مثال (انسان حیوان سخن گو است تفصیل میدهیم انسان دارای نرینه و مادینه است و رنگ سفید ووو الی آخر) هرچه بیشتر در مورد انسان تفصیل میخورد علم بیشتر میشود
در مقدمات قوت علم هست اینجا تفصیل خورد بروز کرده.
جناب ملاصدرا: در باب علم قائل است استدلال علت معد است نه علت تامه.
علت تامه علم را به ما عطا میکند با نفس ما متحد میشود آن فیاض علی الطلاق است.
اتحاد عاقل به معقول
علم مطلقاً از عالم بالاست در ماده علم نیست ماده غیبت است
در وجود ما هم در قسمت مادی علم نیست در مجرد وجود ما علم هست یعنی در نفس ما …
الهام و وحی
وحی بالاترین مرتبه کشف است وحی قویترین مرتبه کشف است. وحی مال انبیاست و الهام از آن اولیاست
اجمال الهام از وحی بیشتر است
مثلاً در مورد حضرت زکریا ع و حضرت مریم. هر دو شباهت در مورد بشارت فرزند است ولی در مورد زکریا ملائکه ندا کردند ندا صدای از دور است از حس فاصله دارد لذا حضرت زکریا گفت
رب اجلعنی آیه…. یک نشانه خواست چون از راه دور بود.
در مورد حضرت مریم ملائکه گفتند و حضرت مریم آیت نخواست و قالت الملائکه یا مریم…
وحی دیدنی است قابل رویت است.
خود رسول اکرم ص قران را با وحی دریافت کرد قران میزان تمام مکاشفات است.
قلب خاتم چه قلبی است که قران را به یکباره گرفته.
اقاجان فرمودند: عمر حضرت نوح و عمر حضرت بقیه الله و تمام معجزات انبیاء ووو هیچکدام عظمتش به پایه این مطلب نمیرسد که رسول الله به یکباره قران را دریافت کرده.
لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ اگر قران بر کوه نازل میشد میدیدی که متلاشی میشد از خشیت خداوند.
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ، انزال به یکباره است، حقیقت جمعی دارد و طی ۲۳ سال هم تدریجی نازل شده.
قران نازل شده بر قلب تو به اذن الله.
نازل کرد بر قلب تو به زبان عربی و قبل از تنزل به چه زبانی بود؟ آن مرتبه بسیط قران است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلرَّحْمنُ (۱) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (۲) خَلَقَ الْإِنسَانَ (۳) عَلَّمَهُ الْبَیَانَ (۴)
چرا تعلیم قرآن را قبل از خلقت انسان میگوید؟
انسان باید آفریده شود بعد بیان داده شود و قرآن، قبل از آن قرآن بسیط است ۰۰ خلقت انسان و بیان میآید بصورت لفظ در میآید
قبل از آن حقیقت بسیط قرآن است
وحی مهبط: خود رسول الله ص وحی مبهط است وحیای که تجسم ️پیدا کرده
نه این که وحی یک چیز و رسول الله یک چیز باشد، وحی است که بصورت بشری در آمده
ایشان وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى او از هوی سخن نمیگوید.
خود رسول الله وحی هبوط کرده است.
تنزل کرده به آب و گل و در اصل خودش ام الکتاب و کتاب مبین است
ام آن اصل کتاب است، و لوح محفوظ هم تفصیل آنست حقایق در قلب ایشان ثبت شدهاند در حالی که ناخوانده یک حرف ننوشته یک خط
و تعلیم از کسی نگرفته است
الحمدالله علی الولایه