ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۰-۸-۱۳ اصول کافی باب مشیت و اراده

بسم الله الرحمن الرحیم

پنجشنبه ۱۴۰۰/۸/۱۲ (اصول کافی)

(موضوع درس: باب مشیت و اراده)

حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: خدا را دو اراده و دو مشیت است. اراده حتم و اراده عزم (و مشیت حتم و مشیت عزم) خدا نهی می‌کند و می‌خواهد، امر می‌کند و نمی‌خواهد، مگر نمی‌بینی که آدم و همسرش را نهی کرد که از آن درخت نخورند ولی خوردن ایشان را خواست و اگر نمی‌خواست که بخورند خواست آن‌ها بر خواست خدای متعال غلبه نمی‌کرد و حضرت ابراهیم را امر کرد که اسحاق (و به قول مشهور اسمعیل) را سر ببرد ولی نخواست که سر او را ببرد و اگر می‌خواست، خواست ابراهیم بر خواست خدای متعال غلبه نمی‌کرد

شرح: در این باب سؤال شد: هرچه در این عالم است خدا می‌خواهد؟ حضرت فرمود بله، یعنی خدا دوست می‌دارد؟ حضرت فرمود نه، دوست داشتن خدا چیز دیگر است،

خداوند می‌خواهد اما دوست نمی‌دارد.

نکته (از امیرالمؤمنین ع فرمودند، بعضی امور به مشیت خدا و رضایت خداست، این‌ها مستحبات است،)

بعضی امور به مشیت خدا، به امر خدا و به رضایت خداست مثل واجبات، خدا امر کرده و مشیت، امر و رضایت،

خداوند بعضی چیزها را امر نکرده، ولی دوست دارد

گناه به مشیت خداست، به امر و رضایت خدا نیست.

پس مشیت، امر و رضا، متفاوت است.

این عالم ظهور مشیت الله است اما امر خدا را فقط مؤمنین انجام می‌دهند و دنبال رضای خدا هستند.

حدیث ۵: امام صادق علیه السلام فرمود: خدا خواسته و اراده کرده ولی دوست نداشته و نپسندیده، خواسته است که چیزی نباشد مگر اینکه او بداند و همچنین هم اراده کرده و دوست نداشته که او را سوم سه خدا گویند و کفر را برای بندگان خود نپسندیده است)

شرح حدیث: مشیت ظهور علم خداست.

کفر وجود دارد و خداوند به کفر بندگانش راضی نیست و دوست نمی‌دارد.

هستی اشیاء به مشیت خداوند است و می‌خواهد و اراده می‌کند اما دوست نمی‌دارد و راضی نمی‌شود.

یک مسئله اعتقادی است، که بنی امیه از این مسئله سوء استفاده می‌کردند، مثلاً خداوند خواسته یزید حاکم بشود.

ایا این را دوست می‌دارد خدا؟ خیر، از همه چیز راضی باشد که اینطور شده است، انها می‌خواستند بوسیله مشیت که خواست خداست کارهای خود را بیندازند گردن خداوند.

نکته قابل توجه: همه چیز به مشیت خداست ولی به این معنا نیست که از همه چیز راضی است،

یعنی یزید بر تخت حکومت نشست خدا خواسته، مشیت خدا یک طرف است و محبت و امر خدا چیز دیگر است،

این‌ها جزو مطالب کلیدی است،

حدیث ۶

امام رضا علیه‌السلام فرمود: خدای تعالی فرماید: ای پسر آدم بخواست من است که تو هر چه برای خودخواهی توانی خواست و به نیروی من است که واجبات را انجام می‌دهی و بنعمت من است که بر نافرمانیم توانا می‌شوی. من ترا شنوا، بینا، توانا ساختم، هر نیکی که بتو رسد از جانب خداست و هر بدی که بتو رسد از خود تو است و این برای آنستکه من بکارهای نیک تو از خودت سزاوارتر و تو بکارهای زشت از من سزاوارتری و علت این آنست که من از آنچه می‌کنم باز خواست نشوم ولی مردم بازخواست می‌شوند

(از آن حدیثهای پر مغز و حرف دار است و حدیث قدسی است)

شرح حدیث: همه چیز در تحت مشیت خداست،

این خواست من چیست!

همه تحت مشیت خداست؟ بله، این که من خواستم به خواست خداست؟

انسان می‌خواهد بعد توانستن است،

این خواستن از کجا می اید، چرا یکی را می‌خواهد و یکی را نمی‌خواهد،

آیه قران

الإنسان

وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیمًا حَکیمًا

و تا خدا نخواهد، نخواهید خواست؛ یقیناً خدا همواره دانا و حکیم است. (۳۰)

در خواستن استقلال ندارید

نکته: این خواستن‌ها، ابتلا و امتحانهای الهی است، خواست را به انسان می‌دهد تا او را امتحان کند، مثلاً در مورد خانه خریدن، که ….. صبر کنی از راه حلال بخری یا نه؟

این خواستن‌ها و رسیدن به آن مقصود، گاهی وقت مقصود با خواستن فاصله دارد و گاهی هم فاصله آن کم است،

خداوند می‌فرماید با حول و قوه من است تو واجبات را انجام می‌دهی و با نعمت من قوت پیدا میکنید بر معصیت،

ان کسی که کفر می‌گوید و حتی با انبیاء می‌جنگد، با نعمت خدا، قوت پیدا می‌کند به معصیت خدا

کسیکه گناه می‌کند استقلال ندارد.

شیطان نمی‌تواند جلوی خدا بایستد

هیچ کس نمی‌تواند جلوی خدا قرار بگیرند و همه فقیر خدا هستند.

آیه قران خطاب به شیطان

سوره ص: قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنتَ مِنَ الْعَالِینَ

[خدا] فرمود: ای ابلیس! تو را چه چیزی از سجده کردن بر آنچه که با دستان قدرت خود آفریدم، بازداشت؟ آیا تکبر کردی یا از بلند مرتبگانی؟(۷۵)

شیخ صدوق می‌فرماید، اهل بیت این آیه را اینگونه قرائت می‌کردند

مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ، بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ

چه چیز مانع شد سجده نکردی به چیزی که من خلق کردم، با دو دست من به من تکبر می‌کنی؟

شیطان از خودش حول و قوه‌ای ندارد.

هم طاعات به حول و قوه الهی است و کسی که معصیت می‌کند به حول و قوه خدا گناه می‌کند

بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ اقُومُ وَ اقْعُدُ

یعنی حول و قوه از خداست و فعل به ما ربط دارد.

هر حسنه‌ای به تو برسد از خداست و هر بدی به تو برسد از خود تو است،

خوبی‌ها از جانب خداست و بدیها از خود تو است چرا؟ از انجا که حول و قوه از جانب خداست و این حول و قوه در وجود ما تبدیل به عمل می‌شود در یک جا در وجود رسول الله می‌شود نماز و در جای دیگر در وجود ابوجهل مبشود آن چرک و کثافت، اگر خوبی از رسول الله است از حول و قوه الهی است

جناب سعدی می‌فرماید: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست. در باغ لاله روید و در شوره زارخس.

فیض از جانب خداوند مطلق است، به تعینات انسانی می‌خورد و شکلهای مختلف می‌گیرد

النساء

مَّا أَصَابَک مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَک مِن سَیئَهٍ فَمِن نَّفْسِک وَأَرْسَلْنَاک لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکفَیٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا

هرچه خوبی هست مال خداست و بدیها از خودمان هستند،

لذا شاگردانی که نسبت به اساتید معرفت و ادب دارند میگویند خوبی‌ها را از استاد یاد گرفتم و اگر یکجا چیزی بلد نیستم مال خودمان است.

خوبی کردن شما به توفیق خدا و ولایت الله بود،

حول و قوه از جانب خداست و فعل از جانب ما است،

من اولی به خوبیهای تو هستم و تو اولی به بدیهای خودتت هستی،

نکته: بعضی‌ها فکر کرده‌اند اگر گناه خود را گردن خدا بیندازند کار درست می‌شود ولی، گناه را گردن خدا می‌اندازند مستحق عذاب هستند

کسیکه گناه را گردن خودش می‌اندازد مثل حضرت آدم ع

قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ

در طریق ادب، انسان خوبیها را به خدا نسبت می‌دهد و بدیها را به خودش نسبت می‌دهد، ادب مع الله این است،

من به خوبیها تو اولی هستم تا تو و تو به بدیهای خودتت اولی هستی تامن

لذا اولیاء خدا هیچ وقت نقص را به خدا نسبت نمی‌دهند،

حضرت ابراهیم ع: وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِینِ

و هنگامی که بیمار می‌شوم، او شفایم می‌دهد (الشعراء ۸۰)

استاد: بنده، یک خوابی می‌دیدم که در یک جلسه‌ای اقایی مطلبی می‌گفت و ظاهراً هم یکی دو نفر پای درس ایشان بودند و بنده یک مطلب ایشان را یادداشت کردم که در مورد اسم الولی بود، ایشان می‌گفت اسم الولی همیشه با امور نیکو می‌آید مثلاً و هو ولی الحسنات،

کسیکه تحت ولایت الله است خوبی به او می‌رسد، خوبی‌ها تحت فرمان خدا هستند

الله ولی الذین امنوا

و هو یتولی الصالحین

اولی از ولی می اید، خوبی‌های تو بخاطر ولایت من است به تو رسید و زشتیها بخاطر خودتت است،

ایا می‌شود از خداوند سؤال کرد؟ خیر، چرا؟ تکوینا خداوند مورد باز خواست قرار نمی‌گیرد،

چرا اینطور کردی؟ باز خواست مال قانون است،

قانون باید باشد که خلاف آن انجام بدهیم و مورد بازخواست واقع بشویم، قانون از فعل خداست و این عالم فعل خداست،

آب آتش را خاموش می‌کند از قانون طبیعت است و تمام قوانین را از طبیعت گرفته‌ایم و طبیعت فعل خداست و اصلاً خداوند قانون گذار است و برای همین از خداوند سؤال نمی‌شود.

خدا متن قانون است خدا عادل است و ظالم نیست

قانون را خدا گذاشته و ما بر اساس قانون خدا کار می‌کنیم

نکته: خدا اولی به حسنات تو است و تو اولی به گناهان خودتت هستی

مثال وقتی آفتاب می‌تابد و دیوار سایه می‌اندازد آیا سایه از دیوار است یا از خورشید؟

خب سایه منتسب به دیوار است اگر چه خورشید هم در کار است اما دیوار به سایه اولی تر است این مثال خوبی برای انتساب حسنات بحق و سیئات به خلق است

نکته معرفتی (الندم علی الذنب توبه) پیشمانی از گناه توبه است و آنچه مورد لطف قرار می‌دهد انسان را اعتراف به گناه است، خدایا اشتباه کردم، خدایا ببخش

شیطان سجده نکرد وگفت چون مرا اغوا کردی، من اینها را گول می‌زنم و حضرت آدم گفت من خودم اشتباه کردم، خدایا نمی‌خواستم عصیان تو را کنم،

خداوند استغفار کنندگان را دوست دارد، استغفرالله ربی و اتوب الیه، این‌ها باعث می‌شود خدا ببخشید

خدایا به محمد و آل محمد ما قصد نا فرمانی و عصیان تو را نداریم اگر خطایی کردیم از روی جهالت و نادانی بوده،

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.