شعر : نبودی ببینی
بسم الله الرحمن الرحیم
خروش قیامت به پا شد نبودی ببینی
بسیط زمین پر بلا شد نبودی ببینی
در آن دم ز اولاد طه و یس چه سرها ، غریبانه از تن جدا شد نبودی ببینی
ز حلقوم فرزند زهرا در آن وادی تَف ، روان خون پاک خدا شد نبودی ببینی
خدا شاهد است آنکه در ساحل نهر علقم ، قمر با زمین آشنا شد نبودی ببینی
نه شق القمر شد که از تیغ بیداد اعدا ، همین فرق اکبر دو تا شد نبودی ببینی
به پیش رخ باغبان غنچه را سر بریدند ، همه باغ غرق عزا شد نبودی ببینی
گل سرخ با آن همه نُزهت و لطف و پاکی ، لگدکوب دست جفا شد نبودی ببینی
ز افغان جبریل و از داد و بیداد فطرس ، سماوات ماتم سرا شد نبودی ببینی
ز خوناب اشک ملائک همی غرق ماتم ، سرا پرده ی کبریا شد نبودی ببینی
ز آه شرر بار زینب در آن دشت پر خون ، پر آتش دل نینوا شد نبودی ببینی
خدا داند و بس که آنجا چه ذبح عظیمی ، ز مهمانی کربلا شد نبودی ببینی
چه سیلاب اشکی سرازیر از چشم زینب ، به خاکستر خیمه ها شد نبودی ببینی
چه ابدان پاک و مطهر که از خاک غربت ، کفن پوش دست صبا شد نبودی ببینی
فرو ریخت اشکی که از دیده ی پاک عمان ، همان رشک آب بقا شد نبودی ببینی
محمد مهدی معماریان.