ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

دروسط واقعه غدیرخم

هوا گرم بود و خورشید شدیدتراز هر روز به زمین چشم دوخته بود
من با پای پیاده ولبان خشکیده طی مسیر می کردم تا به غدیر رسیدم
برکه آبی دیدم که درآن فلات خشک منبع حیات بود
خلقی انبوه به گرد جهاز شتران اجتماع کرده سخنان رسول کریم را استماع میکردند
دیدم مهتاب بالای دست خورشید می درخشید وخورشید میگفت آنکه مرا طالب است ومحبتم براو غالب است باید به این ماه نگاه کند تا از نور من آگاه گردد
که آئینه وجه باقی علیست
به میخانه عشق ساقی علیست
آنگاه فرمود ای اهل ولا بشتابید بسوی بیعت با خدا !
من شتاب کرده به ایشان خطاب کردم
مرا بیگمان میر وسرور علیست
وزیر و وصی پیمبر علیست

چون دست بیعت با نیاز بسوی علی دراز کردم دیدم یدالله فوق ایدیهم
وشنیدم که رسول رحمت فرمود تو که شاهدوحاضری به غایبان برسان !که اینان که می بینی حضور وغیبتشان یکسان است چرا که در پی هوایند وفارغ از ماجرایند
باتعجب درمیان جمعی که بخّ بخّ میگفتند رفتم ودیدم در سینه ها کینه ها موج می زند ودرقلبها حقد وحسد سر به اوج میزند
گفتم شمایان مگر قول رسول نشنیدید وکرامت علی ندیدید که چنین حسد میورزید ورشک میبرید؟
گفتند خاندان رسالت در فکر عقبی یندو خالی از محبت دنیایند پس امارت دنیا از ما و ملک آخرت آنها را گوارا بادا
گفتم از یوم المعاد نمی ترسید که درفکر غصب خلافت برآمدید
گفتند مگر تو به این سخنان باور داری ویا ایمان بحرف پیامبر داری ؟ ما اظنُّ السّاعه قائمه اینها پندار بی خردان وگمان سفیهان است
ومن بر مظلومیت امیر ع در همان غدیر یک دل سیر گریستم بعداز آنکه ازآب حیات بخش آن چشیدم وبه رمز ورازش رسیدم

سایت ادبستان معرفت-استاد محمد مهدی معماریان ساوجی.

به این نوشته امتیاز دهید
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.