اخرجنا لهم دابّه من الارض
قال الله تبارک وتعالی (و اذ وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابّه من الارض تکلمّهم انّ الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون )
استاد محمدمهدی معماریان
قال الله تبارک وتعالی (و اذ وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابّه من الارض تکلمّهم انّ الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون )النمل ۸۲ و هنگامیکه پیاده شود قول برآنان خارج میکنیم برای آنان دابه (جنبنده ای )از زمین سخن میگوید با آنان همانا مردمان به آیات ما یقین ندارند.
در ذیل این آیه در مورد دابه و ماهیت آن در کتب تفسیری عامه اقوال بسیار موهنی آمده که اصلاًًًًًً قابل اعتنا نیست و پر واضح است که ساخته و پرداخته دست جاعلان و مغرضان است اما در جوامع روائی شیعه دابه به امیرمؤمنان و حضرت صاحب الزمان تفسیرو تأویل شده است ما قبل از بررسی آیه نکته ای را اشاره کنیم و آن اینکه کلمه دابه به حساب ابجد میشود چهارده بمانند کلمه حجج که آن نیز چهارده است و در قرآن کریم کلمه دابه درست چهارده مرتبه تکرار شده است یعنی به تعداد حجج کامله الهیه که چهارده نفراند البته با احتساب باء میشود،که در غیر اینصورت عدد دابه میشود دوازده یعنی به تعداد امامان اهل بیت که لفظ ائمه نیز در قرآن کریم دوازده مرتبه آمده است.
بعد از این نکته استحسانی گوئیم خروج یعنی رفتن از ضیق و تنگنا به طرف وسعت و فراخی و یا از پوشیدگی به ظهور و پیدایی پس عبارت اخرجنا لهم یعنی خارج میکنیم برای آنها یعنی در قبل پوشیده بوده است برای آنان و از نظر آنان غایب بوده پس این دابه موجود بوده لکن پیدانبوده و در پس پرده غیبت بسر می برده است و عبارت دابّه من الارض یعنی جنبنده ای از زمین و قید من الارض برای آنست که بفهماند این جنبنده از آسمان نیست بلکه جنبنده ای زمینی است و توجه به این نکته ضروریست که خروج این جنبنده از زمین نیست.یعنی محل خروج او زمین نیست زیرا اگر میخواست بفهماند که این جنبنده اززمین خارج میشود باید می فرمود دابِّه الارض نه دابِِِّه من الارض بمانند داستان مرگ جناب سلیمان که چون موریانه عصای او را خورد و به زمین افتاد بر همگان آشکار شد که سلیمان از دنیا رفته است و حق سبحان موریانه را که از زمین خارج میشود دابه الارض فرمود یعنی جنبندۀ زمین در حالیکه اینجا میفرماید دابّه من الارض پس معلوم شد که خروج این دابه از پس پردۀ غیبت است نه از زمین و گذشت که قید من الارض برای این است که بفهماند این دابه از زمین است نه از آسمان.
و عبارت تکلّمهم یعنی سخن میگوید با آنان میفهماند که این جنبنده انسان است زیرا تکلم خاص انسان است و جانوران دیگر تکلم ندارند و اگر هم داشته باشند مفهوم انسان نیست پس مراد از این جنبنده ای که از پس پردۀ غیبت برای آنان خارج میشود همان انسان کامل است که با مردم بحق تکلم می نماید و این خصیصۀ اوست یعنی تکلم با ناس زیرا امامان اهلبیت اگر چه ناطق بحق بودنند لکن بعلت نقصان عقل و فهم ناس از تکلم بحق و حقیقت ساکت بودند و نمی توانستند حق را چنانکه هست بیان نمایند بلکه فقط بقدر عقول آنان حرف میزدند و این دابه ناطق و متکلم است ناس را بحق ، بهمین جهت امامان اهلبیت از آخرین امام به قائم و ناطق تعبیر نموده اند و هنگامیکه این ناطق به نطق آید و تکلم نماید چه حقایقی بر ملا میگردد در ادامه فرماید انَِِّ الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون یعنی و مردم اینگونه اند که به آیات ما یقین نمی کنند و مراد از آیات انسانهای کامل و ائمه هدا هستند که بزرگترین آیات حق اند و مردم به این آیات یقین ندارند خاصه که غایب و پوشیده نیز باشد پس این آیات دال بر ظهور منجی عالم حضرت مهدی موعود (عج) دارد.
و اما نکته ای قابل توجه در اینجا هست و آن اینکه چرا حق متعال از آنحضرت که وجودش خرق عادت و آیت وقوع قیامت است به جنبنده یعنی دابه تعبیر فرموده و صراحتاً از آنحضرت نام نبرده است و آنقدر این آیت عظیم است که حق متعال خروج او و تکلم او را آیت قیامت معرفی نموده است یعنی این آیت بقدری واضح است که صرف خروج و تکلم او خرق عادت است و بخلاف قوانین معتاد در عالم شهادت است.این موجود چگونه موجودی می تواند باشد؟ از همین رهگذر است که مفسران عامه اقوال عجیب و غریبی برای این دابه ذکر کرده اند مثل اینکه بعضی گفته اند صورتش بمانند گاو گوشهایش گوش فیل و سر او به ابرها میرسد و بین شاخهای او یک میل است و از اینگونه مزخرفات ،زیرا دریافته اند که وجود او باید آیتی باهر و آشکار باشد تا خروج و تکلمش از خوارق عادات شمرده شود در حالیکه غافل از این نکته بوده اند که آیتی عظیم تر از انسان کامل نیست همچنان که حضرت امیرالمؤمنین فرمودند «و الله مالله آیه اکبر منِّی» بخداوند قسم خدا آیتی بزرگتر از من ندارد.و این دابه ای که وجودش آیت قیامت است همان مهدی موعود(عج)است که با غیبتی بالغ به هزارواندی سال در قید حیات بوده و در نهان زندگی می نموده که خروجش از پس پردۀ غیبت و تکلمش با ناس آیتی باهر و ظاهر بشمار می رود و حق سبحان هیچ صفتی را برای این موجود ذکر نکرده تا بفهماند که این دابه خود
آیتی آشکار است یعنی موجود بودن اوست که آیت است نه چیز دیگر زیرا دابه که بمعنی جنبنده است هر جانوری که حرکت کرده و بر زمین راه رود را شامل میشود و این جنبنده ایست که وجودش و حیاتش می تواند جزو معجزات قلمداد شود؟و حق متعال با ذکر نکردن صفات او و پنهان داشتن حتی نوع او که این دابه چه نوعی از جانوران است او را در پس پردۀ خفا و غیبت نهان داشته است و هیچ علامتی برایش ذکر نکرده است و از همین جاست اخباری که ذکر نام ایشان را حرام دانسته و گفته اند نباید نام ایشان برده شود.
آیا آیتی از این عظیم تر که انسانی شبیه به خاتم انبیا که نزدیکتر از او به رسول خاتم (ص) نباشد چه از لحاظ خَلق یعنی جسم و چه از لحاظ خُِلق یعنی صفات روحی و چه از لحاظ زمان که کمترین فاصلۀ زمانی را بلحاظ تولد با ایشان داشته باشد که فقط دوازده نسل با ایشان فاصله دارد!!!
آیا خروج چنین جنبنده ای آیت باهره و معجزه ای ظاهره بشمار نمی رود وقتی تکلم میکند از پدران خود روایت میکند احادیث رسول خدا(ص) را که جای هیچگونه شکی و ریبی نسبت به صداقت آنان نیست و قرائت میکند قرآن را بواسطه آباء گرام خود همان قرائتی که رسول خدا (ص) میکرد و دین را ارائه میکند بروایت پدران گرامی خویش از رسول اکرم بدور از هرگونه بدعت و یا کاستی و زیادت و این حجت ابن الحسن المهدی (عج) است که وجود و حیاتش و خروج و ظهورش و تکلم و گفتارش بهترین نشانه و آیت است برای حق متعال و همچنین عبارت اَََنّ النّاس کانوا بآیاتنا لایوقنون اشاره به غیبت ایشان است زیرا یقین مقام رؤیت و مشاهده است که کلّا لو تعلمون علم الیقین لترّون الجحیم ثم لترونّها عین الیقین اگر علم الیقین داشتید جحیم را می دیدید پس یقین باعث رؤیت است بخلاف ایمان که اعتقاد از پس پرده است که یؤمنون بالغیب و فعل کان دران النّاس کانوا کان ناقصه است که بزمان گذشته دلالت میکند یعنی مردم قبل از این خروج نسبت به این آیت یقین مشاهده و رؤیت نداشتند و نمی توانستند او را رؤیت کنند اگر چه که ایمان بوجود او داشتند.