هفته نامه
« هفته نامه »
نکات مهم جلسه : ۹۲/۱۲/۱
ادامه شرح حدیث ازعبارت : « وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ »
فَحْصُ : در لغت به عملی اطلاق می شود که یک پرنده هنگامی که با چنگالش زمین را در جستجوی دانه می کاود انجام
می دهد، که معنای بحث نیز به آن نزدیک است و قرآن در داستان قتل هابیل توسط قابیل می فرماید :
« فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَهَ أَخِیهِ ۚ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَهَ أَخِی ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ » . [مائده -۳۱]
وقتی انسان مطلب علمی را زیر و رو کند و به زوایای آن پی ببرد حتی اگر الفاظ و عبارات آن را فراموش کند می تواند آن مطلب را با عبارات دیگر بیان نماید و معنا هرگز فراموشش نمی شود.
راه مؤثر دیگر برای حفظ مطالب مباحثه با روش خاص آن است. چرا که گاهی انسان با شنیدن، فهم برایش حاصل نمی شود ولی وقتی درمقام گفتن آن برمی آید به فهم آن می رسد. به طوری که بعضی از علما وقتی درسی را می گرفتند و با خواندن آن از پس فهمش برنمی آمدند، آن را برای دیگران درس می دادند.
حفظ به معنای از بر کردن الفاظ و عبارات و اصطلاحات نیست بلکه آن علمی به درد انسان می خورد که درجان او بنشیند:
من هرچه خوانده ام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار می کنم
درحالات اواخرعمرحضرت علامه طباطبایی گفته اند که ایشان در اواخر دچار فراموشی شده بودند اما اذکارشان را در وقت خودش می گفتند.
قلب علِم ، خیرخواهی برای دیگران است به طوری که عالم از گناه دیگران ناراحت می شود.
کمونیست ها هم از اینکه دیگران خلاف عقیده آنها عمل کنند ناراحت می شوند اما ناراحتی مؤمن از این سنخ نیست که غیرت مؤمن الهی است نه نفسانی.
تفاوت غیرت الهی با غیرت نفسانی این است که غضب مؤمن از گناه دیگران ادامه دارد تا جایی که گناهکار هنوز توبه نکرده است ولی بعد از توبه غضب او برطرف می شود ، که این مطلب مضمون بسیاری از روایات است.
قلب عالم ربانی دریای رحمت است و جز حسن نیت در قلب ایشان نیست.
اگر می خواهی عالم شوی باید خیر مردم را بخواهی حتی آنهایی که به ظاهر دشمنت هستند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از جنگ صفین بر کشته های دشمن می گریست و اظهار تأسف می فرمود که چرا خود را در معرض شقاوت قرار دادید.
گفت من تیغ از پی حق می زنم
بنده ی حقم نه مأمور تنم
عالم ربانی خوشنودی و غضبش با دیگران فرق دارد . از سر نفس حرفی نمی زند .
به تعبیر جناب مولانا :
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
آن یکی شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است آدم می خورد
این یکی شیر است آدم ، می خورد
چون عالم هر چه می گوید و هر عملی انجام می دهد از سر رحمت است لذا اگر با انسان دعوا و غضب هم نمود نباید دعوای او را چون دعوای دیگران بداند و ناراحت شود که:
عقل دشنامم دهد من راضیم
چون که فیضی بخشد از فیاضی ام
احمق ارحلوا نهد اندر لبم
من از آن حلوای او اندر تبم
فحش از دهن تو طیبات است
نیش از قبل تو نوشدارو ست