۹۹-۵-۴ شرح عیون عین ۳۵ جلسه ۲۴۲
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع درس: بحث نفس الامر قسمت آخر عین ۳۴
(شنبه ۹۹/۵/۴)
عقل فعال به اذهان سافله علم دارد و این اذهان سافله غلطهایی درش هست، مثل شریک باری پس عقل فعال به اغلاط علم دارد
و این غلطها در عقل فعال هست
و گذشت آنچه در عقل فعال است دارای نفس الامر است.
اما نفس الامر در عقل فعال در قوس نزول است یعنی در قوس نزول نفس الامر موجود است نه در قوس صعود
عقل فعال وعای ظرف نفس الامر است من حیث نزول نه من حیث صعود.
عموم و خصوص: قسمتی ازانچه در ذهن است در خارج است و قسمتی از آنچه در خارج است در ذهن است.
خارج دو نوع است.
یکی خارج از فرض ما و یکی خارج از ذهن ما است.
خارج از فرض را می گوئیم (هرچه در خارج است در نفس الامر است ولی هرچه در نفس الامر است در خارج نیست مثل اجتماع نقضین.
یک سری قضایا در ذهن ما است حقیقت ندارد.
بحث نفس الامر از اینجا شروع شد.
ایا هر چه در ذهن ما هست و در خارج نیست به مجرد فرض فارض است؟ خیر
یک سری امور حقیقی در ذهن ما هستند در خارج نیست مثل اینکه حیوانیت یک جنس است یعنی امور کلیه که در خارج از ذهن ما نیست اینها مفاهیم عقلانی است در خارج جزئیات داریم، کلیات در ذهن است در خارج نیست.
بین خارج و ذهن عموم و خصوص من وجه است
مثل دو دایره قسمتی از آن مشترک ولی قستمهای هم دارند مشترک نیستند، هرچه در ذهن ما است قستمی ازآن در خارج هست
حالا میشود چیزی در خارج باشد در ذهن ما نباشد؟ بله
انیّت حق، حقیقت حق در ذهن هیچ کس نمیاد.
خدا وجود دارد در ذهن همه هست ولی حق حقیقت وجود لا ینتاهی است اگر بخواهیم به حقیقت وجود علم پیدا کنیم باید به لایتناهی علم پیدا کنیم نمیشود.
گاهی وقت خارج می گوئیم ولی خارج از فرض نه خارج از ذهن مثل داستان رستم،
رستم مرد است یا زن حکایت مرد بودن و زن بودن نیست اصلاً رستم یک افسانه است در خارج وجود ندارد که زن باشد یا مرد باشد.
این مال فرض است، فرض گرفتیم رستم را و فرض گرفتیم مرد بودن آن را اگر چه در خارج وجود ندارد
خارج اینجا خارج از حیطه فرض است.
نفس الامر وسیعتر از واقع است. واقع آنچه در خارج است.
هر نشئه یک طور واقع باشد و نفس الامر بر حسب عوالم گوناگون است. مثلاً رویت در این نشئه با خواب دیدن فرق دارد هر عالم دیدنش مختص خودش است.
در مفارقات مرسله رویت چطور است!
دیدن خداوند، رویت به لحاظ ذاتش، ذاتاً ماهیت دارد و هر نشئه نفسیت دارد که امکان وقوعی آن است.
روایت رسول اکرم ص فرمودند: هر جنبده ای تمثالی در عرش دارد هر عملی انجام دهد در عرش صورتی دارد.
واقع فقط محصور به مرحلهای که ما در آن هستیم نیست
قضایای دروغین نفس الامر ندارند
صور دروغین سر هم بندی وهم و خیال است پس علم به این صور در مبادی عالیه مخصوصاً مبدأ المبادی چگونه است؟
مبدالمبادی علم دارد ولی بحثش همان قوس نزول و صعود که گفته شد.
شرح جناب قیصری: اعیان بر حسب امکان و امتناع وجود در خارج به دو قسم تقسیم میشوند.
اول: ممکنات و دوم: ممتنعات
ممتنعات دو قسمند:
قسمتی از ممتنعات فرض عقل هستند و عقل انها را فرض می کند مثل شریک الباری و اجتماع دو نقیض.
نکته (در مورد اجتماع نقضین …برخی از دانشمندان غربی دچار اشکال شدهاند.)
اجتماع ضدین محال است، یک چیز نمیشود هم سیاه باشد و هم سفید محال است اما باید حیثیت آن واحد باشد و زمان آن هم یکی باشد.
ممتنعات عقلی یک خصوصیت دارند.
محال عقلی و محال عادی داریم.
محال عادی در حال عادی چنین چیزی محال است مثلاً محال است کسی با دست ماشین را بلند کند
محال عقلی آنچه میگوید محال است یک خصوصیت دارد نمیشود آن را تصور کرد مثل اینکه دایرهای که قطرش از محیطش بزرگتر باشد.
فرض با تصور فرق دارد.
ممتنعات را عقل نمیتواند تصور کند و میگوید محال است.
آب محال است سر بالا برود محال عادی است و ازنظر عقل میتواند فرض کند آب سر بالا برود
مبدا اعلی علم به اذهان ما دارد لذا در قران چقدر در مورد شرک آمده درصورتی که شرک حقیقت ندارد و قران در مورد قضایای باطله حرف زده.
چون عالم است به ذهن انسان علم دارد…
جناب ابن عربی: شریک خداوند یک لفظ است و هیچ حقیقت و نفس الامر ندارد. شریکی برای او نیست.
اعتقاد درست برای اینکه به حقیقت برسیم، خدا شریکی ندارد همه فقیر او هستند و لا اله الا الله برای این قضیه است و رسیدن به نفس الامر است.
قسم دوم از ممتنعات
ممتنعات اختصاصی به فرض عقل ندارد بلکه اموری ثابت در نفس الامرند که در علم موجودند و لازم ذات حق میباشند
بعضیها گفتهاند اعیان ثابته جزو ممتنعات وجودی هستند. بلکه وجود بر حسب انها در خارج ظاهر میشوند.
اعیان ثابته هیچ وقت از مرتبه علمیه بیرون نمی ایند.
فرق ذهول با نسیان؟
ذهول از جلو ذهن کنار رفته به محض اینکه به تو بگویند یادتت میاد.
نسیان هرچه به طرف می گویند یادش نمی اید علامات را بگویند تا او صورت را در ذهن دوباره ایجاد کند
پایان عین ۳۴
و آخر دعویهم آن الحمدلله رب العالمین
موضوع: مختصری از عین ۳۵ (علم حصولی و حضوری)
علم حضور صورت یا معنا در نزد نفس است. چه صورت چه معنا باید در نزد نفس حاضر باشد تا نفس به آن علم پیدا کند.
علم ما به اشیاء گاهی حضوری و گاهی حصولی است
حضوری مثل علم خودم به خودم واسطهای در کار نیست علم به حالات خودم و با واسطه درک نمیشود علم به تمام قوا و شئون خودم.
علم حصولی علمی که من به اشیاء خارجی پیدا میکنم.
با دیدن و شنیدن و لمس کردن
شما به شیء نگاه میکنید صورت آن به چشم شما میخورد توسط اعصاب ………مخابره به مغز میشود تا اینجا با مادیون شریک هستیم بعد از این را مادیون نمیداند چی میشود فلاسفه میگویند صورتی در نزد نفس حاصل میشود نفس ما به آن صورت علم پیدا میکند آن صورت از شیء در نفس من حاصل شده معلوم بالذات است.
صورت خارجی معلوم بالعرض است.
ما معلوم بالذات را حضوراً درک میکنیم اتحاد با نفس ما پیدا میکند و به شیء خارجی علم حاصل میشود.
معلوم بالذات آن صورتی که در نفس ما حاضر شده وبه آن علم داریم.
الحمدالله رب العالمین