۹۹-۹-۱ شرح عیون جلسه ۲۴۹
بسم الله الرحمن الرحیم
(شنبه ۹۹/۹/۱ درس عیون مسائل نفس)
موضوع درس: شرح عین ۳۶ انسان ادراکاتی فوق طور عقل دارد.
۵-شیخ در فص نوحی فصوص الحکم فرمود:
《و علم به حقیقت موقوف بر مشاهده است و از نتایج افکار به دور است》
علم به حقیقت
کمیل
از امیرالمؤمنین ع سؤال کرد حقیقت چیست؟ فرمود برای شهود حقیقت و دست یابی به حقیقت باید موهوم محو شود تا معلوم اشکار شود.
مولانا:
باخیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
زندگی انسانها بر اساس خیال و وهم است.
پست، مقام، ووو در خارج وجود ندارد این امور انتزاعی و ذهنی انسان است.
اقا امیرالمؤمنین ع: این اموال به اندازه آب بینی بز برای من ارزش ندارد. و حکومت بر شما به اندازه لنگه کفش پیش من نمیارزد…چون ایشان موهومات را کنار زده است
مقام مشاهده بالاتر از طور عقل است و عقل به فکر و نظر خود به آن نمیرسد. پس هر کس در آن چه انبیاء اوردند به عقل خویش تصرف کند و یا اعتقاد کند که حکماء و عقلا نیازمند به ایشان نیستند زیانی اشکار کرده است
در مطلب فوق دو نکته آمده
نکته اول:
مولانا فرموده:
کردهای تأویل حرف بکر را
خویش را تأویل کن نه ذکر را
آن کسیکه معنای قران را عوض میکند که فکر میکند به عقل خودش جور در نمیآید. در معنا آیات تصرف میکند یعنی انجوری که عقل خودش میرسد میخواهد توجیه کند.
جناب ابن عربی میفرماید: آنچه پیامبر اکرم آورده تصدیق میکنیم …چه آنرا با عقل خود بفهمیم و چه نفهمیم
شما خدا را باعقل خودت اثبات کردی حالا این خدا چگونه است تو که شهود نکردهای.
مثلاً آیه اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ، خدا اینها را مسخره میکند.
با عقل خود تصرف میکنند می آیند از معنای اصلی خارج کنند تا با عقل خودشان جور در بیاید.
خودت را عوض کن چرا معنای قران را عوض میکنی.
نکته دوم:
ایا حکما و عقلا و فلاسفه با عقل خود حقایق را کشف کردهاند و حالا نیاز به انبیاء ندارند؟
در گذشته بحث مفصل داشتیم (ایمان بخدا از طریق حجت خدا میسر است.
آیا تصور شما از خدا درست است یا نه؟
ایا اصلاً میشود خدا را تصور کرد؟
اصلاً غضب و رضای خدا را چطور باید فهمید؟
لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی…
بشرطها و شروطها …
چون خداوند بالاتر از آن است که به عقل شناخته شود پس از طریق حجت خداست که شناخته میشود…
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
کسانیکه فکر میکند فلاسفه نیازمند به انبیاء نیستند اشتباه میکنند چه در ایمان بخدا و چه در وضع قانون.
۶-شیخ در فص هودی علم کشفی را به آب گوارای شیرین و علم عقلی را به آب شور تلخ تشبیه کرده و در انجا فرمود:
《 بدانکه علوم الهی ذوقی حاصل برای اهل الله به اختلاف قوایی که از علوم از آن قوا حاصل می شوند مختلف است، گرچه همه انها به یک عین بر میگردند 》
علومی که ذوقی و شهودی است برای اهل الله از راههای مختلف حاصل میشود. یک موقع سمعی و یا بصری وووو
عین حقیقت یک چیز است منتها چون قوای مختلف درک میکنند مختلف میشود.
آب شیرین و تلخ است با آنکه یک آب است مختلف است.
۷-شارح قیصری به هنگامی که شیخ در فص عیسوی فصوص الحکم فرمود:
یک چیز از راه تعریف شناخته میشود که بیان کنند جنس و فصل آن را بگوید تا آن چیز شناخته شود
این تعریفها یک تصور درست میکند برای ما و تصوری به ما دست می دهد و تصور ما با آن چیز متفاوت است. مثل اینکه قیافه فردی را برای ما بازگو میکنند و انسان تصوری از او دارد وقتی شخص را میبیند با تصور او متفاوت است. حالا تا برسد از حقایقی که از ما دور است.
کیفیت چگونگی است و قابل تعریف نیست جز با شهود.
قدر این باده ندانی بخدا تا نچشی.
۸- در تمهید القواعد در شرح قواعد التوحید آمده است……لطافت سر برای کشف
چطور انسان لطافت سر پیدا میکند؟ با جدایی از شهوت و غصب و با توجه به ذکر
جناب ابن سینا برای لطیف شدن روح راههایی را گفته است.
۱- گوش دادن به اهنگهای ارام و دلنشین.
۲- انسان نیکی کلمات زیبا و حکمت آمیزی برای تو بیان کند
خود درس خواندن و مطالب شیرین لطافت به انسان میدهد (حکمت)
روایت از اقا امیرالومنین ع فرمودند: با عرضه حکمت بر قلب خود، قلب خود را تلطیف کنید.
۳- نماز با حال یواش یواش انسان را لطیف میکند.
ادراک حقیقت چگونه است؟
نسبت آن ادراکات به سان نسبت جنس به حصص نوعی است.
معنای حیوان یک سعه ای دارد همه انواع را در بر میگیرد.
ادراک مطلق است اطلاق دارد یک چیزی که همه را در بر دارد حقیقت مطلقه در سر پنهان.
وجود یک حقیقت مطلق است.
وجود ماهیت ندارد اگر چگونگی داشت به صور دیگر نمیشد حاصل شود.
وجود اگر تعین داشت تعینهای دیگر را نمیپذیرد.
تمام موجودات ظهور آن عین واحد و حقیقت مطلق هستند.
حالا این تعین از کجا بوجود می اید؟ بحث اعیان ثابته است. هر کدام یک استعدادی دارند و وجود مطلق به صور آن استعداد ظهور میکند یک جا انسان و یک جا فرشته وووو واین استعدادها در علم خداوند هستند
این استعداد از کجاست؟ خداوند به اشیاء قبل از آفرینش علم داشته و این میشود اعیان ثابته، که حقیقت اشیا در علم الهی از ازل بوده، همه اشیاء از ازل در علم الهی بودهاند
تعینهای علمی را که همان تعینات صفات خداوند هستند که صور علمی بخود گرفتهاند
در حضرت علمیه متعین شده اراده می اید تا در خارج ظهور و بروز بدهد.
بعد از اراده، توجه ایجادی که ایجاد میکند در خارج
حالا در چه زمان و در چه مکان وباچه خصوصیاتی ظهور کند..
هر نسبتی اقتضا میکند زمان خود را که
در این عالم بر اساس حکمت و نظم و نظام ظهور نماید
وجود تو یعنی ذکر خدا.
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا آن یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ
امر حق اراده کرده حالا میخواهد بوجود بیاورد یک چیزی بوده حالا آن چیز چیست و کجاست؟ که امر اورا اراده کرده است؟ ان همان اعیان ثابته است.
یقول له کن فیکون پس میشود.
حقیقت اطلاقی وجود حقیقت عالم است همه قائم به او هستند. که از آن به هو تعبیر میشود
الحمدالله علی الولایه