۹۹-۴-۱۴ شرح عیون عین ۳۴ جلسه ۲۴۰
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عیون مسائل نفس (شنبه ۹۹/۴/۱۴)
۱- عدم مغایرتشان با ذات به لحاظ حقایق اطلاقی خود. مثل علم در مرتبه احدیت است.
اسماء در مرتبه احدیت عین ذات هستند مغایرتی ندارند.
در مرتبه واحدیت اسماء و صفات تغییر پیدا میکنند باهم.
۲- اعتبار مغایر صفات با ذات یعنی اعتبار اضافه و نسبت و تعلق انها به غیر که در این صورت به لحاظ نسبت و مفهوم ممتاز میشوند.
اسماء ذات اضافه تعلق پیدا میکنند غیر میآید وسط به مظاهر تعلق پیدا میکنند اسماء تفکیک میشوند.
مفهوم قدرت و علم باهم فرق دارد ولی در مرتبه احدیت یکی هستند.
پس وقتی از هم امتیاز پیدا میکنند به نحوی از ذات هم امتیاز میکنند
نفس الامر یعنی علم حق تعالی به اشیا. به لحاظی نفس الامر عین ذات است.
اسماء ذوات الاضافه دارای دو اعتبار است.
۱- اعتبار ذاتی ۲- اعتبار اضافهی که عارض بر آن است.
علم حق تعالی عین ذات است.
بحث دیگر علمی که از اشیاء به حق تعالی میرسد که مثلاً فرشتکان اعمال را مینویسند به حق تعالی میبرند
آیه قران
هَٰذَا کتَابُنَا ینْطِقُ عَلَیکمْ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا کنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ
این نوشته ماست که بر پایه حقّ و درستی بر ضد شما سخن میگوید؛ زیرا ما آنچه را همواره انجام میدادید مینوشتیم.
این علم یک اعتبار دیگر دارد مباحث حتی نعلم یا حتی یعلم زیر سر این علم است.
در ایات قران چندین مورد داریم
وَلَنَبْلُوَنَّکمْ حَتَّیٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکمْ
مسلماً ما شما را امتحان میکنیم تا مجاهدان از شما و صابران را مشخص نماییم، و اخبار شما را نیز [که اعمال و اسرار شماست] میآزماییم [تا صدق و کذب شما را در همه امور معلوم بداریم.]
تا خدا بداند.. حتی تعلم یا حتی یعلم.
مگر خدا نمیداند؟
بعضیها گفتهاند اینجا به معنی خدا بداند نیست اینطور گفتهاند تا خدا معلوم کند تا چه کسی راستگوست.
اما علمی که بعد از وقوع و صدور اشیاء ست مطابق با علم حق تعالی است قبل از خلق.
این ایات اشاره به آن علمی دارند که بعد از ظهور است.
تو باید بگویی و عمل کنی تا خدا بداند.
باید به نظام عالم نشان داده شود که اهل … چی هستی و چی نیستی!
چرا می گویند دعا کنید و از خدا بخواهید مگر خدا نمیداند؟ چرا میداند ولی گفته ادعونی استجب لکم…. بخوانید مرا!
علمی هست که ما به حق تعالی میدهیم بدون اینکه او جهل داشته باشد به آن علم.
اسما تابع اشیاء که به انها اضافه شدهاند میباشند بوجهی
وجود من از تو، ظهور تو از من.
تا مخلوق نباشد خالق ظهور ندارد و تا رازق نباشد مرزق ظهور ندارد.
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
تنها چیزی که احتیاج در آن راه ندارد ذات است وگرنه اسما نیز بوجهی فقیر اند.
جناب ابن عربی در فصوص میفرماید: شما پیش طبیب میروید و درد را میگوید شما حاکم هستید یا طبیب؟
طبیب حاکم است ولی طبیب از حال شما حکم میکند. پس در اصل حال شما حکم میکند بر طبیب که در مورد من اینگونه حکم نما
حصول صور اشیاء در علم الهی گاهی به شئون ذاتی و صور اسماء تعبیر میکنند صوری که در علم ظاهر میشود به الفاظ مختلف است.
۱-در بیان این که صفات به طور کلی دو اعتبار است
۲- در بیان این که علم به طور خاص دارای اعتباری است که دیگر صفات ندارند پس علم به این اعتبار عبارت از نفس الامر است و در این اعتبار علم عین ذات است.
جناب قونوی: وجود و نور و علم اینها در حقیقت یک چیز هستند.
حق تعالی وجود است یعنی چه؟ یعنی وجود بدون علم است؛ میشود وجود بدون علم باشد؟
در مرتبه ذات. وجود او عین علم و نور است پس علم و نور و وجود در آن مرتبه ذات یک چیز است.
علیم ظهور کرده شده، عقل اول
خود عقل اول ظهور علم الهی و تنزل علم الهی است.
علم الهی، عقل اول، نفس کلیه اینها مراتب است، چون عالم مثال ظهور نفس کلیه است. هر کدام از این مراتب را میشود نفس الامر گرفت.
اصلاً در کشور هستی جز حق نیست، حق است و مظاهر صفات و اسماء حق
اشیاء ظهور خدا هستند بدین جهت دارای نفسیت هستند.
قضایای کاذبه نفس الامر ندارد مثل دو دو تا میشود ۷ غلط است و نفس الامر ندارد.
ایا خداوند به این امور غلط علم دارد یا ندارد؟ علم دارد و اینها در علم خدا هست چطور نفس الامر ندارد، مگر نگفتیم نفس الامر علم خداست.
آنچه در ذهن ما مطابق با علم خدا باشد نفس الامر دارد.
این غلط در علم خداست ایا نفس الامر دارد؟ …
ما حرف میزنیم کلام انیست که از دهان خارج میشود و قبل از خارج شدن از دهان ما در قلب ماست.
چرا علم کلام را علم کلام گفتهاند؟ زیرا اول از این بحث شروع شد که ایا قران حادث است یا قدیم، کلام الله حادث است یا قدیم است؟
بحث حدوث و قدم قران است!
کلام خدا روی یکی بودن آن ازلی است خب قرانی که بر زبان جاری میشود حادث است یا مخلوق است.
صورت ازلی نفسیت باشد برای صورت دوم.
مقام جمع قران ازلی است و آنی که تنزل کرده در عالم حادث است.
کلام لفظی داریم و کلام نفسی و کلام نفسی تو همان علم تو است.
در عقل فعال قضایای صادق هم محفوظ و هم تصدیق شده هستند
قضایای کاذبه فقط حفظاند،
. علم عقل کل از اوهام عالم ماده به دور است. قضایای کاذبه هم درعلم الهی هست ولی بدون تصدیق و تائید.
الحمدالله رب العالمین