۱۴۰۲-۷-۹ شرح عیون جلسه ۳۳۱
بسم الله الرحمن الرحیم
📆یک شنبه ۱۴۰۲/۷/۹، درس عیون مسائل نفس، جلسه ۳۳۱
🧿موضوع: شرح عین ۵۰ در انشای نفس ابدان مثالیه را و ظهورات کمل در عوالم
⬅️ یادآوری: تفاوت صاحب الامر با صاحب همت: صاحب الامر به محض امر، شئ را ایجاد میکند ولی صاحب همت برای ایجاد باید همت خود را جمع کند تا بتواند تصرف انجام دهد.
این یک نکته کلیدی است، در مقام صاحب الامر، طی الارض به یک چشم بر هم زدن است، اما صاحب همت برای طی الارض خود به زمان نیاز دارد.
همان طور که درباره طی الارض، نوع دفعی و نوع زمان مند را مطرح کردیم، تصرفات هم به همین وزان، فرق دارد.
🤲 در آداب دعا گفته شده که اول وضو و بعد نماز و بعد ذکر و قرآن و بعد دعا کنند. این آداب برای جمع همت است. این کارها موجب میشود حالت توجه به شما دست بدهد. کسی که شأنش پایینتر است، بدین طریق، همتش جمع میگردد.
🕋 «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ، بدرستی که امر او جنین است. به محض امر ایجاد میشود»
برای کسی که صاحب الامر است یعنی صاحب این امر است به محض «باش» «میشود»، اما کسی که صاحب همت است گاهی وقت طول میکشد امری را ایجاد کند.
صاحب الامر کاملتر است. راحتتر و وسعت او بیشتر است.
✴️ اولیای الهی که صاحب تصرف هستند در امر تصرف با هم تفاوت دارند.
«و فهمیدی که قائم آل محمد مهدی موعود صلوات الله علیهم چرا به صاحب الامر نامیده شده است»
📌 آیا اشکال ندارد به مخلوقی بگوییم خالق است؟!
پاسخ این که اولاً حق سبحانه فرمود: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» وقتی میگوید خدا احسن الخالقین است پس خلق کنندگان دیگر هم هستند که خدا احسن الخالقین است.
«روزی که آفرید تو را صورت آفرین
بر آفرینش تو به خود گفت: آفرین
صورت نیافریده چنین صورت آفرین
بر صورت آفرین و بر این صورت آفرین»
پس اشکال ندارد دیگران هم خلق کننده باشند.
سه تعبیر را دقت کنید: خالق؛ بارئ؛ موجد
خلق، اندازه زدن است. مثلاً ساختن دستگاهی را خلق باید گفت؛ چون از عدم بوجود نمیآورد ولی بارئ ایجاد از عدم هست.
ثانیاً: ممکن الوجود، ذاتاً ممکن است و در فعل خود فقیر است، پس در خلق کردن هم فقیر است.
به اذن الله میتواند خلق کند و ایجاد کند و همه اشیاء به اذن الله است، چه بگوید به اذن الله خوب شو به اذن الله بمیر و چه نگوید به اذن الله است.
🕋خداوند عز و جل فرمود:
التکویر: ۲۹
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ
ﻭ ﺷﻤﺎ [ﻃﻲِ ﺭﺍﻩِ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺭﺍ] ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ.
☑️یعنی در خواسته خود هم فقیر هستند.
آیه دیگر
🕋 وإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی…
در این آیه معجزه حضرت عیسی را بیان میکند. در هر مرحله این معجزه، جداگانه «بإذنی» را تکرار کرد. سؤال میشود که چرا حتی در مرحله اول یعنی ساخت پرنده از گل، آن را به اذن خدا مقید کرد؟ مگر شما نمیتوانید از گل، پرنده بسازید؟ همه میتوانند مجسمه پرنده از گل بسازند منتهی ساخت مجسمه، نهی شده است لذا میفرماید عیسی ع اجازه ساخت مجسمه را داشت و در مرحله بعد باز به اذن خداوند را برای دمیدن در مجسمه تکرار فرمود.
⬅️ در اینجا به کلام حاجی سبزواری استناد میشود. هرچند کلام او در تجسد اخروی نفس است ولی از آن استفاده میشود تا ثابت کند همان طور که نفس همه انسانها دو بدن دنیوی و اخروی دارد، نفس عارف هم میتواند در دنیا بدنهای مختلف بگیرد. وی در این دو بیت شعر میفرماید:
بیت ۱- پس نفس به هر جسدی تعین پیدا کند آن بدن مورد تدبیر نفس واقع میشود زیرا گرچه آن جسدها گوناگوناند ولی نفس یکی است.
☑️ هویت ما به نفس ما است، نه به جسد ما
بیت ۲- از همین جهت است که در حدیث نبوی آمده هریک از شما که در خواب مرا به هر صورتی ببینند خطا نکرده است.
در اجساد مختلف یک نفس است پس همه این اجساد میتواند به یک نفر نسبت داده شوند. مثل اینکه جن و فرشته به صورت انسان در میآیند یا بعضی از انسانها به صورت انسان دیگر یا پرنده در میآیند همان شخص است که به این صورتها ظهور کرده است.
فرشته و جن چطور میتوانند به صورتهای مختلف در بیایند؟ باطن انسان مثل ظاهر او است البته اگر اهل باطن باشند.
نفس است که صورتها را متحد میکند.
📌روایت است وقتی صورت افراد در آخرت دیده شوند می گویند این آقای فلانی است که در دنیا بود یعنی قابل شناساییاند گر چه خیلی زیبا و یا خیلی زشت شده باشند.
☑️ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و آله وَسَلَّمَ: «مَنْ رَآنِی فِی الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِی إِنَّ الشَّیْطَانَ لَا یَتَمَثَّلُ بِی»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ” هر کس مرا در خواب ببیند، قطعاً خود مرا دیده است، چرا که شیطان به شکل من در نمیآید.
📍نکته، جناب ابن عربی میفرماید چهره و صورت پیامبر هم عصمت دارد که شیطان نمیتواند به صورت ایشان ظهور کند منتهی این حدیث درباره کسی صدق میکند که پیامبر را در حیاتش دیده باشد. (اگر ندیده باشد بحث جدا دارد)
🕋پیامبر مظهر اسم الهادی است.
🔥شیطان مظهر اسم المضل است.
لذا شیطان نمیتواند به صورت پیامبر در بیاید.
✴️تعین و تشخص به نفس است نه بدن. اصلاً بدن، بدون نفس معنا ندارد. پس اگر میفرماید با همین بدن محشور میشود، از اطلاق بدن، درواقع نفس را اراده کرده است.
📌 هو، هویت، این همانی است، ما در دنیا هو، هویت داریم یا نداریم؟؟ اگر ثبوتی در عالم است بخاطر تعلق نفس است و گرنه ماده یک آن قرار ندارد.
🪴 «در بهشت بازاری است که در آن جز تصویر و شکل و شمایل مردان و زنان، خرید و فروش نمیشود. پس هر کس طالب تصویری باشد، داخل آن بازار میشود که محل تجمّع حورالعین نیز در آن جا است.
آن حورها با صدای زیبایی که مردم شبیه آنها نشنیدهاند، چنین آوازهایی را میخوانند:
ما همیشه شادابیم و افسرده نمیشویم. ما همیشه سیریم و گرسنه نمیشویم. ما همیشه پوشیدهایم و برهنه نمیشویم. ما همیشه زندهایم و نخواهیم مرد. ما همیشه خوشنودیم و عصبانی نمیشویم. ما همیشه در بهشت ساکنیم و کوچ نمیکنیم. خوشا به حال آنکه ما با او باشیم و او با ما. ما زیبارویانی با رفتارهای نیک هستیم و همسران ما هم با کرامتند».
منبع حدیث👆 شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص ۱۷۳، نجف، مطبعه حیدریه، چاپ اول، بی تا.
📌 در بحث عینیت همان است ضرر ندارد، نفس همان است.
🕋 الإنفطار: ۸
فِی أَیِّ صُورَهٍ مَّا شَاءَ رَکَّبَکَ
ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻧﻘﺶ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻛﺮﺩ.
هیچ کس نمیپرسد چرا من این شکل هستم، ما شاء رکبک
تمام نظام عالم، هیچ کس نمیداند چرا من اینطور هستم.
⬅️ روایت درباره حضرت امام علی علیه السلام وارد شده که ایشان در یک شب در یک وقت در ۴۰ مجلس برای مهمانی حاضر میشده است.
و در باره ائمه معصومین وارد شده که «انفسکم فی النفوس ارواحکم فی الارواح و اجسادکم فی الاجساد»
یعنی جانهای شما در جانها و روحهای شما در ارواح و جسدهای شما در اجساد میباشد پس کثرت یافتن صور در وحدت نفوس کلی الهی ایشان مضر نیست زیرا ایشان در عین کمال بساطت، حیطه و سعه و انبساط دارند.
حاجی سبزواری تحویل میکند و میگوید اینجا با آن عظمتی که دارند نفس در میان نفوس بقیه و اسم شما در میان بقیه اسما است.
صدتا بدن هم حاصل کند نفس یکی است.
📜در فلسفه وحدت حقیقی و وحدت مجازی داریم. وحدت حقیقی هم خود دو نوع است:
۱- وحدت عددی ۲- وحدت حقه حقیقیه که با هم فرق دارند.
وحدت مجازی مثل یک لشکر. اطلاق یک، مجازی است چون لشکر شامل هزار نفر است.
وحدت حقیقی عددی، یعنی ۱ واحد عددی است و ۲، جمع دو تا یک است.
اما وحدت حقه حقیقیه قابل تکرار نیست مثل وجود که منبسط است و تکثر در آن نیست. یعنی وحدتش از نوع عددی نیست. خداوند وحدت حقه حقیقیه است. یک حقیقت بسیط است.
⬅️ شکل دیگری از وحدتها:
📌وحدت نقطه: تعریف نقطه: طول عرض و عمق ندارد.
📌 وحدت اتصالی: این قالی یکی است تا زمانی که تکه تکه نشده باشد. وقتی یک تکه را جدا میکنید، دیگر یکی نیست.
📌 وحدت وضعی: وضع از اعراض است. مثل بالا بودن نزدیک بودن میشود وضع. وحدت آنچه در بالا هست.
در حالی که وحدت در جوهر هم داریم. نفس واحده و عقل واحد که جوهر هستند.
📌وحدت جمعی: مثل وحدت انسان.
این نوع اخیر، احق به وحدت است نسبت به وحدت در نقطه یا وحدت اتصالی؛ زیرا انسان کامل سلوب اندکی دارد. در حق سبحان هیچ سلبی نیست. هیچ کمالی نیست که خداوند آن را نداشته باشد همه کمالات مال وجود است هیچ عدمی در ذات راه ندارد انسان کامل هم سلبش اندک است. چه مظهر حق تعالی است.
الحمدلله علی الولایه