ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۲-۳-۷ شرح عیون جلسه ۳۲۲

سعادت نفس

بسم الله الرحمن الرحیم

#یک شنبه ۱۴۰۲/۳/۷، درس عیون، جلسه ۳۲۲

موضوع: شرح عین ۴۹ در سعادت نفس

⬅️در خواص نفس انسان هشت مورد در جلسه قبل اشاره شد

متن کتاب

🟥۹-ویژه‌ترین ویژگیهای انسان تصور معانی کلیه عقلی مجرد از ماده به تجرید رسیده…..

شرح متن: در عالم ماده کلی وجود ندارد و هر مطلب کلی مربوط به ذهن است و انتزاعات ذهنی است.

علم یا تصور است یاتصدیق.

تصور چیزیست که در نظر گرفته می‌شود مثل درخت، وجود، بدون اینکه حکمی داده شود

تصدیق، همان تصوراست همراه حکم مثل خدا هست. زمین گرد است هوا سرد است

تمام علم ما یا تصور است یا تصدیق، یا کلی است و یا جزئی که تصور کلی مثل وجود و ماهیت، تصدیق هم همینطور است، ذهن ما قدرت دارد که کلیات را تصور و تعقل کند از اینها پی به امور جزئی برده می‌شود. مثلاً کل متغیر حادث، هرچه تغییر می‌کند حادث است این یک امر کلی است، این عالم تغییر می‌کند پس حادث است هر چیزی که حادث است احتیاج به خالق دارد این عالم حادث است پس احتیاج به خالق دارد. از کلیات معلوم مجهول جزئی را می‌شود برداشت کرد. این قدرت در ذهن انسان است.

نکته: در وجود ما قسمتی هست که کتاب خداست خداوند یک سری چیزها را درنفس ما نوشته انسان خودش تقوا را می‌شناسد این ویژگی انسان است که از معقولات جزئیات را برداشت می‌کند.

ممکن است که یک کسی جزئی را برداشت کند دیگری برداشت نکند و چیزی برای ارتباط نیاز داریم به نام نطق، که با سخن باهم در ارتباط باشند.

پیچیدگی نطق به خاطر علومی است که برداشت می‌شود که انتقال داده شود به دیگری.

🟥۱۰- و از این خواص که از همه خواص خاص‌تر است اتصال برخی از نفوس انسانی به عالم الهی است به گونه‌ای که در ذاتش فانی شود و به بقای آن باقی گردد و در این هنگام حق سمع و بصر و ید و رجل وی می‌شود و در اینجا تخلق به اخلاق الله تعالی حاصل می‌شود

شرح (این بحث قرب نوافل را می‌فرماید: بندهٔ مؤمن به وسیله انجام نوافل به خدا تقرب پیدا می‌کند و خدا گوش و چشم او می‌شود

این یکی از ویژگیهای یک سری از انسانهاست که به اینجا می‌رسند

🟥۱۱- و از این خواص انسانی که از اخص خواص انسانی نیز می‌باشد این که نفس انسانی حد ندارد که در آن حد بایستد.

شرح (فرشتگان از حد خود نمی‌توانند تجاوز کنند حد معلوم دارند، انسان می‌تواند از حد خود تجاوز کند خاصیت انسان این است که انسان در حد محدود نمی‌شود لذا دین را با حکومت نمی‌شود قاطی کرد

خداوند به حضرت آدم ع فرمود به این درخت نزدیک نشو نزدیک شد فرمود هرچی می‌خواهی بخور و انجام بده این درخت را نزدیک نشو اما نزدیک شد

رفتار با این انسان خیلی سخت است پیامبر اسلام

چه جوری عمل کرد جامعه رفت طرف معنویت!؟

انسان یک موجود عجیب و غریبی است!

-حضرت جبراییل به پیامبر ص فرمود اگر یک ذره یک بند انگشت فراتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم* وپیامبر رفت این بخاطر مقامی است که محدود نمی‌شود.

ارتباط نفس و بدن خیلی بحث عجیبی است که نفس هر حیوانی مطابق با بدنش است چه جوری میوه هر درختی مطابق با آن درخت است درخت انگور و یا خرما…. چرا این جوری می‌شود؟ این‌ها مربوط به بدنهایشان است

نفس خرس به بدن کبوتر تعلق نمی‌گیرد و…

این حالتهای انسانی هم بخاطر نفس انسان است نفس است ولی مربوط به بدنش می‌شود که بخندد یا بگرید و امثال آن و خصوصیتی که مربوط به نفس است اینها در بدن ظهور ندارند

وقتی طرف ترسیده شما نمی‌توانید ببینید مثل گریه و خنده نیست که ببینید خوف چیزی داخل نفس است اصلش مال درون است خوف و رجاء خجالت حزن و در قرآن کلمه بشارت:

وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم…… ﻭ ﭼﻮﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ [ﻭﻟﺎﺩﺕ] ﺩﺧﺘﺮ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻫﻨﺪ [ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺧﺸﻢ] چهره‌اش ﺳﻴﺎﻩ ﮔﺮﺩﺩ،……

-کلمه بشارت چقدر عجیب است در قرآن هم در امور خوب بکار رفته است هم در امور منفی بکار رفته است بشارت از بشره می‌آید بشره یعنی پوست خبری که رنگ پوست انسان را متغیر می‌کند لذا وقتی از خوشحالی رنگ پوست باز می‌شود میگویند بشارت از آن طرف هم سیاه می‌شود وقتی رنگش سیاه شد در پوستش اثر کرده سیاه کرده صورتش را باز می‌گوید بشارت

آیه قرآن در مورد ترس در بدن یک علائمی دارد در فارسی ترس و دلهره یعنی می‌لرزد دلت

دلهره در قرآن: در داستان حضرت یوسف ع که فرمود وقتی برادران فهمیدند که او حضرت یوسف هست ترسیدند… ولی حضرت یوسف به آنها فرمود لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ

تثریب از ثرب یعنی چربی درون روده‌ها که بحرکت می‌آید چون بدن و نفس بقدری با هم ارتباط دارند خیال وقتی ترسان باشد روی بدن اثر می‌گذارد و…

انسان از بین دیگر موجودات به داشتن این صفات اختصاص دارد.

وهم ادراک معانی جزئیه می‌کند عقل هم ادراک کلیات می‌کند وهم معانی جزئی معنایی که اتصال دارد به بیرون اگر وهم نبود انسان زنده نمی‌ماند این‌ها قوایی است که باید تمام اینها باشد

مثال در مورد قوه واهمه احترام که نه صورت دارد نه ماده واین را عقل ادراک می‌کند و… اما وقتی شما ببینی کسی دست بسینه گذارده خم می‌شود شما می‌فهمید او بشما احترام می‌گذارد واین کار وهم است

تمام آن اتصالات کلی با عالم ماده با همین جناب وهم است که صورت می‌گیرد

یعنی آن کلیات ما باید وصل باشد به این عالم ما داریم در این عالم زندگی می‌کنیم کلی از ماده مجرد است و اما یک قوه‌ای داریم که وصلش می‌کند در این عالم به این حس که وهم است

– نفس جسمانیت الحدوث است. نفس یک چیز مجرد از ماده است بدن مادی است

جناب ملاصدرا: نفس حدوثش به بدن است یعنی با تکامل بدن به یک جایی می‌رسد که از آن بدن نفس انشاء می‌شود لذا همه چیزش با این بدن هماهنگ است تمام خصوصیاتش مثل میوه‌ای که از درخت می‌رسد

– روایت: امام رضا ع فرمودند: علم را در نزد زیبا رویان فرا بگیرید

روایت نبوی: بر شما باد به سیاه چشمان

((جناب حافظ:

«مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد رفت

قضای آسمان این است و دیگرگون نخواهد شد»

انسان کارهایی که می‌کند روی صورتش اثر می‌گذارد

🟥بحث حکمت نظری و حکمت عملی: محور، حکمت نظری این که چه چیز هست و نیست اثبات اینکه نفس مجرد است خدا هست برای خدا شریک نیست در حکمت عملی صحبت از هست و نیست نیست صحبت از باید و نباید است همان اخلاق است که می گوییم باید عدالت داشت نباید ظلم کرد تمام بحث اخلاق همین است.

نکته: می‌شود این قسمت را مربوط کرد به آن قسمت اول یعنی این باید یا نبایدها را به هست و نیست مربوط کرد در اخلاق نمی گوییم هست و نیست این میشود فلسفه اخلاق یعنی اخلاق استدلالی استدلال کنیم که چرا نباید دروغ گفت مثل کتاب اخلاق ناصری که دلیل می آورد که چرا نباید دروغ گفت با دلیل عقلی اثبات کند این پیوند دوتا قسمت فلسفه است و… اصلا بدون دین نمی شود اخلاق معنا نمی دهد…

خدایی هست قیامتی هست حساب و کتابی هست پس نباید دزدی کرد و… اخلاق بدون خدا و بدون دین اصلا تحقق پیدا نمی کند

دانلود فایل صوتی

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.