۹۹-۱۰-۲۰ شرح عیون عین ۳۹ جلسه ۲۵۵
بسم الله الرحمن الرحیم
درس عیون مسائل نفس/شنبه ۹۹/۱۰/۲۰
موضوع درس عین ۳۸”
تعقل نفس، امری ذاتی اوست.
نفس ذاتاً بر این بنا شده خودش، خودش را تعقل کند.
اما معنای دیگر اینکه انسان کامل به مرتبهای رسیده وقتی بخواهند بداند میداند.
: اذا شاؤ وان علموا، و اذا لم یشاووا لم یعلموا (هرگاه بخواهند میدانند، و هرگاه نخواهند نمیدانند
مثل اینکه جدول ضرب را همه آن را بلدیم ولی وقتی سؤال میشود ۳×۳ چند میشود این حاضر میشود برای ما.
به این معنا نیست که نمیداند و علم به انها داده میشود اینطور نیست بلکه آن موقع توجه میکند این مقام ازآن امام است، گر چه بعضی از اولیا به این مقام نزدیک میشوند این مال مقام عالی انسان است. علم امام را خود امام میتواند بگوید، می دانم یا نمیدانم باید خود امام معرفی کند.
علم امام هم اقسامی دارد.
علمی که به دل مینشیند ویا در گوش خوانده میشود این یک مرتبه از علم است.
بلکه نفس موید به روح القدس بوده و غنی از تعلم میباشد و وقتی خواست بداند میداند
مرتبههای بالاتر اینکه امام شبهای جمعه به عرش میرود و علم میگیرد.
ویا میفرماید آنچه آن به آن در این عالم حادث میشود ما به آن اگاه هستیم..
****عین ۳۹ ***
ایا علم نفس، به طریق تذکر است؟؟
ان کسانی که می گویند علم تذکری است پس نفس علم را دارد چون تذکر به یاد آوردن است یعنی چیز جدید حاصل نمیشود بلکه آنچه از یاد رفته به یاد میآورد،
اگر اینطور باشد چگونه است و نفس آن علوم را ازکجا دارد؟
*یکی از نظریات در مورد تناسخ است
یعنی میگوید ما قبلا در بدنی بودیم و علم داشتیم حالا به بدن دیگر تعلق گرفتهایم و یادمان رفته و کم کم بیاد میآوریم ….. که این نظریه باطل است چون اصلاً تناسخ باطل است.
بهترین رد بر تناسخ این است که نفس جسمانی الحدوث است.
نظریه تناسخ از کجا پدیدار شد
برخی گذشتگان میفرمایند: «و ما من مذهب الا و للتناسخ فیه قدم راسخ»؛ هیچ مکتبی نیست مگر آنکه درباره اصل تناسخ نظر داده باشد.
اما در روایات تناسخ باطل و رد شده است
امام باقر ع: کسی که قائل به تناسخ باشد از ما نیست.
جناب ملاصدرا درشرح تناسخ گوید
تناسخ باطل داریم که میگوید نفس بعد از مرگ برمیگردد در این دنیا و به بدنهای مختلف تعلق میگیرد.
تناسخ حق: بدنی مطابق با ملکاتش پیدا میکند در آخرت نه در دنیا.
نظریه بعدی: که نسبت به جناب افلاطون نسبت میدهند قائل به قدم نفوس بوده.
نفوس قبل از تعقل به ابدان در عالم عقل وجود داشتند و حجاب هم نیست در عالم عقل و همه علوم برای انها مکشوف بوده حالا که تعلق به ابدان پیدا کردند با درس و مطالعه و فکر به یاد میاوردند این نظریه هم باطل است چون نفس جسمانی الحدوث است.
نفوس جزییه اینجا حادث شده کثرت مال اینجاست مال عالم عقل نیست، این هم راجع به تذکر علم که باطل است.
درمقدمه کتاب الجمع بین رایی الحکیمین نوشته: علم تذکری است یعنی چه؟ مطلبی از گفتگوی سقراط با شخصی را روایت کرده
مثلاً شما فهمیدید که یک سطح صاف خط مستقیم بر روی او عمود میشود دو تا زاویه ۹۰ درجه بوجود میاد ….
حالا طبق این قاعده در هرجا نیاز به متر نیست بلکه دوباره به یاد آورده میشود
تذکری بودن علم به این معناست آن قاعده به یاد شما میآید و یا بر شما کشف میشود بدون تعلیم
این بیان خوب است و اشکال هم ندارد تمام دانستیهای ما یک بار تجربه شده دوباره به یاد می اوریم.
اما اقاجان مطلبی میآورد در مورد تذکری بودن علم که امر دیگریست
انسان همان کون جامع است، موجودی که جامع تمام عوالم است تمام عوالم در وجود او هست.
همانطور که النفس فی وحدتها کل القوی
انسان کامل چون کون جامع است به مانند روح این عالم است.
مثل بدن بدون سر یا بدن بدون روح
نشئه عنصری انسان متأخر از تمام موجودات است، اول همه آمدهاند بعد انسان آمده است.
معنی متأخر از همه است، انی که آخر میاد همان چیزی است که اول مد نظر بوده.
حدیث از رسول اگرم ص: آدم در عصر جمعه آفریده شد.
جمعه آخرین روز از ایام هفته است یعنی متأخر از همه است.
بعد عصر جمعه آخرین ساعات روز است، پس در آخرین مرحله آفریده شده است.
والعصر: یک معنای وَ الْعَصْرِ قسم به موقعیت خلقت آدم است.
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ، انسان در خسران است چون موقعیت خلقت او از همه بالاتر است چون به هر چه توجه کند مادون او هستند حتی فرشتگان تا چه رسد به مادیات.
چرا به عصر قسم میخورد؟ چون موقعیتی بالاتر از همه است.
ایمان به مافوق بیاورد و طبق فرمان او عمل کنید.
مثل خاتم انبیا اخرین انبیاست ولی سبقت به هم انبیا دارد و یا امام عصر عج خاتم اوصیاست …
حقیقت انسان کون جامع، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلها
وقتی از انجا که او (حقیقت انسان) به صورت حقیقتی متصف به جمیع کمالات و جامع جمیع حقایق نهاده شده پس لازم است
تمامی آن حقایق قبل از وجود انسان در خارج وجود یابند تا در نتیجه در هنگام تنزلاتش بر انها مرور کرده.
این حقایق که در آدم جمع است باید در عالم باشد تا آدم انها را مرور کند در مراتب نزولی تا در صورت حسیه او ظاهر شود.
نفس جسمانیه الحدوث است پس تنزل یعنی چه؟
اگر مرور نبود عروج نمیشد.
مراد از مرور به آن عوالم، استعدادی است که در نفس انسان قرار داده شده است
گیاه هر چه کامل شود استعداد حرف زدن ندارد.
حیوان بالاتر است احساس دارد و انس دارد …. آن هم حد دار، اگر فراتر از این حد برود باید در وجودش قرار داده شده باشد.
انسان مرور کرده به این عوالم یعنی استعداد آن در وجودش قرار داده شده است. لذا میتواند عروج کند البته انسان کامل.
سلوک انسان انجا که زحمت میکشد ذکر و مطالعه و نماز ووو و در سیر حقایق برایش از آن اسماء حاصل میشود و تو را بالا میکشد باید قبلاً بر آنها مرور کرده باشی.
روایت در مورد نبی اکرم ص: در معراج میرود به جائیکه از انجا آفریده شده که توانسته به انجا عروج کند انجا که پای هیچ انسانی نرسیده، اگر از انجا آفریده نشده بود نمیتوانست عروج کند.
الحمدلله علی الولایه