ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۱-۸-۱۵ شرح عیون جلسه ۳۰۶

بسم الله الرحمن الرحیم

یکشنبه ۱۴۰۱/۸/۱۵) درس عیون جلسه ۳۰۶

موضوع: شرح عین ۴۸ در تطابق کونین

نکته اخلاقی(حواستان به موجوداتی مثل موش، خوک، پلنگ ووو که در وجودتان هست باشد، این‌ها جدای از ما نیستند. و انسان باید مراقب باشد این صفات از او بروز نکند، و در ریز امور کشیک نفس را بکشد.

(ای دریده پوستین یوسفان.

گرگ بر خیزی ازین خواب گران)

محققین بر سه مشهدند:

اول مشهد عموم حکما و دانشمندان رسمی است که انسان نسخه‌ای مختصر از همه عالم است.

دوم مشهد محققین از اهل کشف است که انسان به صورت، اخرست و به مرتبه اول، می‌باشد، زیرا خدای تعالی وی را بر صورت ذات خوبش خلق کرده است،

پیامبر اکرم ص فرمودند: نحن الآخرون السابقون…… ما اخرانی هستیم که از سبقت گرفتگان هستیم.

حقیقت انسان را خداوند بصورت خود آفریده و عالم بصورت انسان آفریده شده است، «اول ما خلق الله نوری»

مشهد سوم: ذوق اهل کمال است که مشرب خاتم الولایه مربوط است که مراد از ایجاد کمال جلا و استجلاءاست،

کمال جلا، جلوه‌ای که ذات حق تعالی برای خودش در ذات خودش می‌کند.

کمال استجلاء، تجلی حق در صور موجودات عالم که کمالات خود را در موجودات می‌بیند. و بزرگترین تجلی انسان کامل است

مولانا:

پادشاهان مظهر شاهی حق

فاضلان مرآت آگاهی حق

هر موجودی آیینه یک صفتی است.

مظهر اتم که جامع باشد انسان کامل است، تمام اسماء و صفات در او ظهور می‌کند، آیینه تمام نمای حق تعالی است.

خدا برای چه منظوری این عالم را آفرید؟ برای هر منظور ومقصودی که در نظر بگیرید نقص خداوند است،

مولانا:

من نکردم خلق تا سودی کنم *

* بلکه تا بر بندگان جودی کنم)

اهل معرفت، هر مقصودی خارج از ذات در نظر بگیرید نقص است برای حق، مقصودی که هست در خود ذات باشد نه خارج از ذات،

حدیث قدسی (حضرت داود ع) الهی خلق را برای چه خلق کردی، جواب آمد برای همین که هستند. ماهُم علیه

برای همین که هستند یعنی مشهد عارف می‌گوید کمال استجلاء است، شهود حق در مظاهرش،

ما آیینه کمال ذاتیم /مرآت تجلی صفاتیم

از ما بطلب هر آنچه خواهی/ما نسخه جامع الشتاتیم

چرخ است اسیر قبضه ما/ چون اصل حیات کائناتیم

ما را به خود التفات نبود/ چون در رخ شاه عشق کاتیم

قائم به تجلی نخستین/ قیوم تمامی ذواتیم

لاهوت مکین دولت ما/ ما میر دیار مرسلاتیم

آبشخور ما زغیب ذات است/سرچشمه و منیع حیاتیم

مائیم خدیو ملک مطلق/ حاکم به محدد الجهاتیم

آرید نماز جانب ما/ ما کعبه و قبله صلواتیم

تنها نه که قطب اهل اسلام/ سر حلقه دیر و سومناتیم

ما «نجم» سماء اهل بینش/ رهبر به در بهشت ذاتیم

«عمان» بولایت ولائی/ ما اهل سعادت و نجاتیم

بزرگ‌ترین مظهر، انسان کامل است

انسان یکی دارای صورت تفصیلی فرقانی که همان مجموع عالم از عقل اول تا آخرین موجود با وی می‌باشد.

یکی هم صورت احدی قرآنی است که مقام جمع است. این مشهد خاتم الولایه است، که اینجا بصورت امام ظهور می‌کند.

و انسان کامل تمام شئون این عالم را به خود نسبت می‌دهد، می‌فرماید، من لیله القدر هستم، عرش، هستم، وووو

این‌ها همه تفاصیل حقیقت انسان کامل است.

ابن فناری گفت:

چطور عالم و آدم منطبق با هم هستند. همینطور هم نسخه انسانی و نسخه الهی منطبق هستند.

در شرح حدیث «رأیت ربی فی احسن صوره»

حضرت الهی یعنی آن مقام اسماء و صفات است، انسان نسخه‌ای است خلاصه که تمام اسماء و صفات حق در او است.

انگشتانش مظاهر حقایق امهات اسمای پنجگانه ای هستند… حضرات خمس و فوق حضرات خمس امهات پنجگانه اسمایی‌اند،

دست راست برای بالاست و دست چپ بطرف دنیاست.

سوره یس(فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکوتُ کلِّ شَیءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ

پس منزه و پاک است خدایی که ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست

این کدام دست است؟ دست راست است

سوره ملک

تَبَارَک الَّذِی بِیدِهِ الْمُلْک وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ ﴿۱﴾

بزرگوار [و خجسته] است آنکه فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست

دستی که ملک است، تبارک است، برکت دارد و کثرت است.

حالا آدم با دو دست آفریده شده

آیه قران:

قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی ۖ أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعَالِینَ

خدا به شیطان فرمود: ای ابلیس، تو را چه مانع شد که به موجودی (با قدر و شرافت) که من به دو دست (علم و قدرت) خود آفریدم سجده کنی؟ آیا تکبر و نخوت کردی یا از فرشتگان بلند رتبه عالم قدس اعلا بودی

حدیث: ولی هرگاه صدقه‌ای با دست راست دادی چنان کن که دست چپ تو با خبر نشود ! یعنی چه؟ دست راست بُعد معنوی است و دست چپ بُعد مادی است.

یعنی کار خیری که انجام می‌دهید نفع مادی در آن نباشد.

هر پنج انگشت اسم دارند

انگشت شست یا ابهام

انگشت اشاره یاسبابه، انگشت وسطی، انگشت بنصر یا انگشتر، انگشت خنصر یا کلید،

حیات به انگشت اشاره است،

قدرت به انگشت ابهام که شست است،

انگشت وسطی علم است، کلام، کلید است، انگشت شست از آن چهار انگشت جداست،

علم به نیست و هست تعلق می‌گیرد.

روایت: خداوند علم دارد به چیزی که نیست؟ بله

آیه قران:

وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ

و اگر بازگردند، به آنچه که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند؛ و آن‌ها دروغگویانند

خداوند علم دارد به آنچه نیست چون فرمود اگر مراجعت کنند دوباره همان کنند که در قبل انجام می‌دادند

قدرت به چیزی تعلق می‌گیرد که موجود باشد و ممکن باشد.

محالات قدرت به انها تعلق نمی‌گیرد.

قدرت به موجودات تعلق می‌گیرد که اعمال قدرت به آن بشود.

چگونگی تعلق قدرت به متعلق خود مقدورش ناروشن است.

اعیان ثابته مجعول به جعل جاعل نیستندیعنی چه؟ یعنی در مرتبه علم جعل تعلق نمی‌گیرد به اعیان ثابته به چیزی جعل تعلق می‌گیرد که در خارج هستند

ابهام مظهر قدرت است، دارای دو مفصل است.

ما اثر قدرت را می‌بینیم نه خود قدرت را

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

 

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.