ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۱-۷-۱۷ شرح عیون جلسه ۳۰۲

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه ۱۴۰۱/۷/۱۷) جلسه ۳۰۲)

شرح عین ۴۸ در تطابق کونین،

⬅️و اما از عالم تعمیر روحانیون هستند و نظیر آن قوای موجود در انسانند، و از ایشان عالم ارواح می‌باشد و نظیر آن حواس انسان می‌باشد و از آن عالم نبات است نظیر آن رشد و نمو کننده‌های موجود در انسان است، و از آن عالم جماد است نظیر آن چیزهایی از انسان است از که حس نمی‌کند،

اما عالم نسبت پس عرض است نظیر آن سیاه و سفید است و از آن کیف می‌باشد و نظیر آن تندرست وبیمار است و از آن أین است نظیر آن سر بر گردنم و گردن بر کتفم می‌باشد و از آن جمله اضافه است نظیر آن پدرم است، و من فرزندش هستم، و از آن جمله آن و می‌باشد نظیر آن دست راست من است ووو

⬅️ در فصل هشتم شرح قیصری بر فصوص الحکم مقدمه‌ای در اتحاد ظاهر و مظهر اسم الله مطالبی بیان فرمود: حقایق عالم در تمام علم و عین مظاهر حقیقت انسانی‌اند که این حقیقت مظهر اسم الله است (یعنی نفس رحمانی است و این حقیقت همان است که عالم، صورت وی می‌باشد چنانکه روح اعظم که مظهر ذات الهی به لحاظ ربوبیت است در حقیقت روح انسانی است همانگونه که عقل اول آدم حقیقی است، چنانکه قیصری در شرح بر فص محمدی تنصیص کرده است)

از خطبه البیان امیرالمؤمنین علیه السلام

، أنا صاحب الصراط و الموقف، منم صاحب صراط و قیامت و جایگاه حساب،

أنا قاسم الجنهٔ و النار بامرربّی، منم قسمت کننده بهشت و دوزخ به امر پروردگارم،

أنا آدم الاول، آدم اول من هستم ،

أنا نوح الاول، نوح اول من هستم،

أنا آیه الجبّار، منم نشان خدای جبّار»

هر روحی در عالم است جزئیات روح اعظم است،

عالم مفصل به نظر اهل الله به انسان کبیر موسوم است زیرا حقیقت انسانی و لوازم آن در وی ظهور یافتند و به همین خاطر همین اشتمال و ظهور همه اسرارالهیه در آن و نه در دیگران و از بین همه حقایق وی مستحق خلافت گردید (چه اینکه خلیفه در حکم مستخلف است جز در حکم وجوب ذاتی)

در خطبه‌های امیرالمؤمنین که فرمودند من آدم هستم و نوح هستم وووو،

یعنی اینها ظهور حقیقت من است و بعد خودش به صورت یک انسان ظهور کرده است

شعر جامی

⬅️حد انسان به مذهب عامه

حیوانی است مستوی القامه

پهن ناخن برهنه پوست ز موی

به دو پا رهسپر به خانه و کوی

هر که را بنگرند کاینسان است

می‌برندش گمان که انسان است

آدمی چیست برزخی جامع

صورت خلق و حق در او واقع

نسخه مجمل است و مضمونش

ذات حق و صفات بیچونش

متصل با دقایق جبروت

مشتمل بر حقایق ملکوت

باطنش در محیط وحدت غرق

ظاهرش خشک لب به ساحل فرق

(یعنی اسماء زیر پر حقیقت اوست و ظاهر خودش محکوم اسماء است، یعنی اسماء بر او حاکم هستند خوردن و خوابیدن ووو ولی در حقیقت حاکم بر اسماء است،

این‌ها ظهور انسان کامل است که می‌فرماید، شب جمعه ظهور من است، اما چه ظهوری از من؟ و شب لیله القدر ظهور من است، اما چه ظهوری از من،؟

هر کدام شأنی از شئون او هستند.

پس اولین ظهور در صورت عقل اول است که صورت اجمالی مرتبه عمائی است که با آن در حدیث صحیح به هنگام پرسش اعرابی که پرسید «أین کان ربنا قبل ان یخلق الخلق قال علیه السلام کان فی عماء ما فوقه هواء و لا تحته هواء»

پرودگار ما قبل از خلقت خلایق کجا بود! پاسخ داد پروردگار مادر مه تنک بود، بالایش هوای نبود (یعنی مخلوقی نبود) و پایین وی نیز هوا نبود به همین خاطر آن حضرت فرمود اول ما خلق الله نوری و مراد به عقل است چنان که آن را به این سخن تأیید کرد که «اول ما خلق الله العقل» و صحیح نیست که بگویم مراد از حدیث اول ما خلق الله نوری صادر اول باشد به خاطر جایگاه خلق زیرا خلق به معنای ایجاد متفرع بر اندازه گیری و ترتیب است.

⬅️ و تو آنچه را نقشه کشیدی می‌بری و برخی طرح می‌کشند ولی نمی‌برند

نور مرشوش پاشیده شده، از حدیث گرفته شده خداوند خلق را اقامه کرد از نور خود بران پاشید آن نور بر هر کسی خورد هدایت یافت،

بعضی می‌گویند نور وجود است که به هرکه اصابت کرد هدایت یافت به عالم وجود.

نظر دیگر این نورمرشوش رحمت رحیمیه است، درآنجا این نور بر هر کسی اصابت کرد اهل هدایت می‌شود.

⬅️عقل اول، اول بیعت کننده به قطب است آن صادر نخستین است که بوجهی امیرالمؤمنین علیه السلام است که اول کسی است که با رسول را بیعت کرده است، صادر اول می‌شود حقیقت محمدیه اولین تعین و خلق او، عقل اول و عقل کل است.

سپس به صورت عقول، نفوس فلکیه، هیولای کلیه ماده المواد این عالم است.

⬅️برخی از حکما گفتند جسم صورتی در طبیعت دارد، و طبیعت را صورتی در نفس است، و نفس صورتی در عقل و عقل صورتی در روح و روح صورتی در عماءو عماء صورتی در عین و عین صورتی در ذات مجرد دارد،)

⬅️ ولی الله فی الارضین، قطب الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام در خطبه‌ای است که برای مردم بیان می‌کرد «انا نقطه باء بسم الله» یعنی من نقطه باء بسم الله هستم (مراد از باء در اینجا عقل اول است) اناجنب الله الذی فرطتم فیه» یعنی من جنب اللهی هستم که در آن تفریط کردید»

تفریط، کردید یعنی در کنار ولایت کم کاری کردید و استفاده نکردید.

⬅️ اشاره به قول خدای سبحانه است.

و انا القلم و أنا اللوح المحفوظ و أنا العرش و أنا السماوات السمع الارضون، (یعنی من قلم هستم و من لوح محفوظم، و من عرش هستم و کرسی‌ام و من آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها هستم)

⬅️ عبارتی دارد امیرالمؤمنین علیه السلام که عقل‌ها را حیران می‌کند،

در کلام امیرالمؤمنین ع که می‌فرماید: کنا بکینونیته قبل الخلق التمکین فی التکوین اولیین ازلیین لا موجودین …ما، به وجود خدا موجود بودیم، قبل از آفرینش خلق اولی ازلی بودیم، ووو کلماتی دارد امیرالمؤمنین ع که از هیچ کدام از ائمه صادر نشده است.

⬅️انسان کامل دو جنبه دارد، جنبه بندگی، که عالیترین عبد است و جنبه روحانی، که رب است،

انسان کامل باید در همه موجودات به سان سریان حق سریان داشته باشد، و این در سفر سوم من الحق الی الحق بالحق است(سفر توجه قلب به حق است و سفرها سه هستند سفر اول سیر به خدا از منازل نفس تا نهایت مقام قلب

⬅️ سفر دوم ترقی از عین جمع و حضرت احدیت است

⬅️سفر سوم سیر باالله عن الله برای تکمیل است و آن مقام بقاء بعد از فناء است، و به این سفر کمالش تمامیت یافته و حق الیقین برای وی حاصل می‌شود، در همین جا یعنی از ظهور و تجلی‌اش به کل و اگر خواهی بگو، یعنی از سریان حق در همه موجودات) روشن می‌شود که آخریت عین اولیت است زیرا همه موجودات یکشی هستند (و سر هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی علیم) به ظهور می‌رسد

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

۴.۵/۵ - (۲ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.