۱۴۰۱-۱۰-۱۱ شرح عیون جلسه ۳۱۳
بسم الله الحمن الرحیم
یکشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۱) درس عیون جلسه ۳۱۳
موضوع درس: ((شرح عین ۴۹ در سعادت نفس))
سعادت نفس یک چیز است و سعادت روح یک چیز دیکر و سعادت سرّ انسان یک چیز دیگر است و اینها همه مراتب سعادت است. مثلاً سعادت بدن در سلامت آن است. وووو
نکته: در قدیم در اکثر مناطق دنیا سر خود را میپوشاندند یعنی کلاه استفاده میکردند. هر منطقهای پوشش مخصوص خودشان را داشت، و اینکه کلاه استفاده میکردند دلیل داشت و دلیل آن این بود که مزاج سر سرد و تر است. چه در زمستان و چه در تابستان سر پوشیده باشد.
شاید خیلی از این بیماریهای الان بخاطر این است که کلاه استفاده نمیشود.
تعریف نفس قوی: اینکه بتواند در ابواب فراوان افعال عظیمه از او صادر شود.
هم میشنود هم در حین شنیدن کاری دیگر انجام دهد.
بخاطر ضعفی که در نفس است آن را فعلی از فعل دیگر باز میدارد
نفوسی قوی را میبینیم که بین اصنافی از ادرکات و تحریکات جمع کرده است،
ادراک از خارج وارد میشود و تحریک، دیگری را به حرکت در میآورد.
حکمت دانش است و حریت، حر یعنی ازاد، عقول و مفارقات به چیزی تعلق ندارند
حریت نفی اینکه تعلق خاطر به شیئ یا چیزی ندارد،
ثانیاً وقتی تعلق پیدا نکردند آزاد هستند یعنی لازم نیست شیئ خارجی باشد یک وقت طرف به خودش تعلق دارد به طوری که حق می آید وسط انکار حق را میکند و همیشه حق را به خودش و تعلقات خودش میدهد.
انسان حر به خودش و تعلقات خود تعلقی ندارد.
در حکمت حریت نفس شبیه به مفارقات است آن نفس کامل را گفتهاند
و از شگفتیهای انسانی آن است که نیروی را در فعل و تحریک و حرکت خود متحمل است که از طاقت امثال وی خارج است.
و شگفتیها برای انسان کامل است، چیزهایی را درک میکنند که دیگران ادراک نمیکنند یا چیزهایی رو میبیندکه دیگران مشاهده نمیکنند مثل حضرت یعقوب علیه السلام چیزهایی را میبوید که دیگران قادر به آن نبودند صاحبشم است و همه این ادراکات مراتب دارد مثلاً در دیدن یا شنیدن و یا در لمس کردن و… معجزات که صادر میشود به خاطر قوت نفس است افاضه میشود در نفس ولیی قدرت پیدا میکند در اموری از جمله تصرفات، مثل مریض شفا دادن و…
آیه قران در مورد مسیح ع
ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیئَهِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکونُ طَیرًا بِإِذْنِی
و به هنگامی که به اذن من از گل به هیئت پرنده خلق میکردی پس در آن میدمیدی پس به اذن من پرنده میشد و نابینا و پیس را به اذن من شفا میبخشیدی و مردگان را به اذن من زنده میکردی.
نکته: در عرفان یهودی یک چیزی دارند و اسم آن گُلِن یعنی کسی مجسمه درست میکند و اسم اعظم خدا روی پیشانی بنویسد یا بخواند و بدمد آن مجسمه زنده میشود و در اختیار این شخص قرار میگیرد.
حضرت مسیح چنین میکرد
عارف به مقام کن، یعنی به هر چیزی بگوید باش میشود،
جناب ابن عربی فرمود «کن» الهی ایجاد میکند و «کن» عارف به بسم الله الرحمن الرحیم است
به بسم الله الرحمن الرحیم است/
که عارف در مقام کن مقیم است/
آیه قران: وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّه
این به انسان کامل میگوید.
پس در قول خدای سبحان،
قُلْنَا یا نَارُ کونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ (پس آن قوم آتشی سخت افروختند و ابراهیم را در آن افکندند) ما خطاب کردیم کهای آتش سرد و سالم برای ابراهیم باش
در اینجا دقت شود یکی از سلامهای خدا و حضرت ابراهیم در اینجاست، چندین بار خداوند بر حضرت ابراهیم سلام داده است در مورد حضرت ابراهیم ع ملائک یا فرشتگان هم بر حضرت ابراهیم سلام کردهاند اینجا خدا بر اتش گفت بر حضرت ابراهیم سالم باش بیشترین سلام در قرآن در مورد حضرت ابراهیم است،
آیه قران
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
که با قلبی پاک و سالم (از شرک) به سوی پروردگار خویش آمد
حضرت ابراهیم دو خانه ساخت یک خانه بلد الامین یعنی مکه و یکی اورشلیم همان آور سلیم، یعنی شهری پر از سلامت یکی متعلق به اولاد اسحاق بود و یکی متعلق به اسماعیل واولادش، که امنیت و سلامت در اسلام و تسلیم است.
خداوند به آتش گفت خنک و سلامت باش چرا خداوند گفت بردا و سلاما و چون ممکن بود بر اثر این سرما حضرت ابراهیم یخ بزند ایشان فرمود بردا و سلاما و خنکی که در حد مزاج ایشان باشد،
ما گفتیم، جمع میآورد اشاره به نفس حضرت ابراهیم دارد.
آیه قران
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ
ما به امر نافذ خود هر چه را اراده کنیم همین که گوییم موجود باش، همان لحظه موجود خواهد شد
و خدای تعالی شانه فرمود سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَیٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ
منظور از خدای هرگاه امری را مقرر کند به آن کن می گویند پس آن امر محقق میشود.
بعضیها اشکال مطرح میکنند در این آیات فرموده هرچیز میگوید کن میشود در آیات دیگر خداوند میفرماید آسمان و زمین را در شش روز آفرید چرا؟؟
گوئیم روز مال وقتیست که خورشید و زمین باشد پس در خلقت آسمان و زمین این روز را نمیگوید که ما تصور میکنیم و در ثانی بگویم باش میشود آیا زمان میبرد، یعنی بین امر و ایجاد فاصله هست؟
یکسری عوالم زمان مند نیستند بعضی امکان استعدادی دارند مثل این عالم، انسانها با امر کن ایجاد میشود از نطفه تا اینجا زمان میبرد، در خود این عالم امکان استعدادی است
اما بازهم خداوند بگوید «کن» در لحظه میشود مثل عصای حضرت موسی علیه السلام.
در اینجا نه فرمود بدون درنگ! چون هر عالم اقتضای خودش را دارد.
نکته: صاحب همت برای تصرف باید همت خود را جمع کند آن نیروی درونی خود را جمع میکند تا تصرفی انجام دهد.
اما صاحب امر به محض اینکه امر کند ایجاد میشود
این که خارج از محل هست یعنی چه؟ همه انسانها در نفس خود میتوانند چیزی را به وجود بیاورند و نابود کنند و صورتگری کنند اما عارف این کار را در خارج از خیال خود انجام میدهد عارف متصرف اینطور است
وقتی عارف خلق کرد رها نمیکند باید او را حفظ کند عارف وقتی در خارج چیز را خلق کرد تا موقعی که موجود است که عارف به آن توجه دارد.
شیخ اکبر فرمود مجاهدت نمودن نسبت به ارباب همتها منتج معارف است، ولی بر دیگران تنها صفای وقت و رقت حال میآورد.
مجاهدت همان ریاضت کشیدن است برای صاحبان همت نتیجه علوم و معارف میشود که دریافت میکنند اما غیر از صاحب همت و ریاضت یک صفای حال فقط پیدا میکند اینها خیلی با هم فرق دارد ریاضت کشیدن زمان دارد و در مرحله اول انسان علم کسب کند و بعد طهارت پیدا کند و وقتی رشد کرد ریاضت شروع میشود
ولایت تکوینی همانطور که ما به بدن خود ولایت داریم هر گونه بخواهیم بدن را حرکت میدهیم کسی که ولایت تکوینی دارد در عالم اینطور عمل کند
ویا در قلوب ولایت دارد در قلبها میتواند تصرف کند
انسان ولی آنقدر بالا میرود که متحد میشود با نفس رحمانی. همه عوالم زیر پر او میشود.
این چنین آدم که نامش میبرم / گر ستایم تا قیامت، قاصرم
ما سوای الله به منزله اعضا و او به منزله روحش میشود و به اصطلاح جان جانان می گوییم همه به جان جانان زنده هستند.
شیخ الرئییس گوید…
وقتی نفس قوی و شریف و شبیه به مبادی عالیه باشد عنصری که در عالم است فرمانش برند و از وی منفعل گردند، و در عنصر آنچه را که در آن نفس صورت یابد پدید میآید
«عارف متصرف دارای برنامههای است قبل از هر چیز به او عقل داده میشود این عالم ظهور عقل است،
او میگوید جایی که خدا اقتضا کرده این طور باشد من کارهای نیستم که تصرف کنم لذا عارف متصرف معمولاً تصرف نمیکند مگر جایی که متوجه شود باید تصرف کند حتی دعا هم بر حسب ظاهر میکند چون قلب او در تسخیر امر الهی است.
الحمدلله علی الولایه