۱۴۰۰-۸-۲۹ شرح عیون عین ۴۴ جلسه ۲۸۱
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۴۰۰/۸/۲۹/ درس عیون مسائل نفس
موضوع عین ۴۴ (انسان طبیعی و مثالی و عقلی و الهی است.
هر موجودی که تنزل میکند در عالم طبیعت این مراحل (طبیعی و مثالی و عقلی و الهی) را داراست و هرکدام از این مراحل یک صورت و اقتضایی دارند)
برای تبیین این مطلب، فرمودند آن علم به کل بر این عین نازل نگشته، این عالم ظهور علم خداوند است، تمام اعیان چه من و شما و… همه ظهورات خداوند هستیم، حقیقتی که از ما در علم الهی بوده ظهور کرده شده ما، اما تمام آن علم اینجا ظهور نکرده،
از موقعی که نطفه ما شکل گرفته و هویت ما پدیدار شده، آن علم بروز میکند و رفته رفته جلو میرود تا مرگ ما.
برزخ ما و قیامت ما همه در علم الهی است
آنچه در علم الهی است بتمامه در عین اینجا نازل نشده و بصورت پیوسته پیاده میشود.
ما نقطهای هستیم کشیده شده و شده خط و تا بی نهایت میرود، در دنیا، برزخ و قیامت امتداد دارد،
یک بحثی در مورد علم الهی است، عرفا یک اموری را جزو محالات و ممتنعات میدانند و آن خروج اعیان ثابته از علم الهی است.
علم الهی ظهور کرده آن چیزی که در مرتبه علم الهی است هیچ وقت از علم الهی بیرون نمیآید.
اعیان خارجی به وزان آن آفریده میشوند نه اینکه اعیان ثابته بیرون بیایند از علم الهی، ممتنع است.
بل ملکوته بید من له الملک و الملکوت (این عین ملکوتش به دست خداوند است)
حقیقتی در علم الهی داریم، عرفا اعیان ثابته اش می گویند.
به اقتضای اعیان ثابته، اعیان خارجه ایجاد میشوند آن هم بدون تجافی(تجافی یعنی جا خالی کردن
بدون تجافی یعنی شیء در عین اینکه بالاست ظهور میکند در پایین ))
موجودات عالم در قوس نزول در عین اینجا در عالم بالاتر هم هستند.
بدان تو نهری از دریای حق هستی، بدانیم بریده و مستقل از حق نیستیم.
اقاجان خیلی در نوشتههایش تاکید دارند، تو جدولی از واجب الوجب هستی.
هر کدام از موجودات نهری از دریای صمدی هستند این را متوجه شدید، می دانید خدا از من به من نزدیکتر است یعنی چه! وجود اشیاء ظهور حق است در آن تعین و قالب.
همه ما کانالی از دریای صمدی هستیم، از این کانال
میتوانیم مرتبط بشویم به دریای صمدیت. یعنی از وجود خودت میتوانی اتصال پیدا کنی، دنبال خداوند جایی نرو. راه تو کانال وجودی خودتت است
اقاجان میفرماید؛ الهى چه فکرهایى می کردم و به دنبال این و آن می رفتم و این در و آن در می زدم و موفّق نمی شدم و خدا خدا می کردم که چرا موفّق نمی شوم، بار خدایا شکرت که جوابم را ندادى و چه نکو شد که نشد و گرنه حسن نمی شدم، تسلیم توأم حکم آنچه تو فرمایى لطف آنچه تو اندیشى
از خودم باید به خدا برسیم، از تفکر و توجه و حضور در آنِ خودم میتوانم متصل بشوم به دریای صمدیت
همه موجودات اینطور هستند هر کدام کانالی هستند از دریای وجود ۚ فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
من عرف نفسه فقد عرف ربه
مسیر خدا تو هستی،
پیش هر عارفی بروید عارف تو را با خودت اشنا میکند.
انسان الهی مطلع از نفس خود است.
این چنین آدم که نامش میبرم / گر ستایم تا قیامت، قاصرم
کلمات تامات همان عقول هستند مرتبه تجرد تام هستند تجرد مثالی، تجرد کامل نیست.
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ.
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم
اقاجان، الهی شکر از مرتبه خیال بالاتر رفتم و به مرتبه عقل پیوستم.
حشر با عوالم مثال و ملکوتی خوب است ولی این تازه اول راه است. باید قدم ورای انها بگذاری با کلمات تامات و عقل، حشرپیدا کنی
درک دیار مرسلات شرح صدر میخواهد و در دسترس هر کسی نیست.
تلاوت در انجا بحث شهود است
بالاترین مرتبه که عارف سیر میکند به عین ثابته خوش اطلاع پیدا میکند.
آنجا میفهمد چی دارد و چی خواهد داشت.
جناب ابن عربی گوید: علم به عین ثابته راحت کلی و عذاب کلی است.
راحت کلی چون میداند ذاتش چه اقتضائی دارد
و عذاب کلی می دانید آنچه درعلم است را نمیشود برداشت این که هست.
گاهی وقت ندانستن لطف است و به انسان امید میدهد.
آیه قل رب زدنی علما، خداوند به پیامبرش میفرماید.
چون در بعضیها زیادی علم باعث گمراهی میشود
زیادی علم عوارض دارد. هر چه عقل بیشتر غم بیشتری میخوری، دانستن همراه ناراحتی است و عوارض دارد.
رسیدن به عین ثابته هم متفاوت است، اولیاء به عین ثابت خودشان مطلع میشوند و بالاتر به عین ثابته دیگران هم مطلع میشوند.
در مرتبه، «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر، از حقیقت خودش مطلع میشود، من در علم الهی چطور هستم.
امکان اشرف و اخس
ممکنات باهم فرق دارند بعضی ممکنات اشرف و شریفتر از دیگران هستند و بعضی خسیستر و پست هستند
وقتی شما ممکن اخس رامی بینید که هست به طریق اولی پی میبرید ممکن اشرف هم هست، مثال، از دود پی به آتش برده میشود. آتش اشرف است، چون دود اثر آتش است.
ممکن اخس را میبینیم ممکن اشرف حتماً هست.
مقولات عشر (۹ تا مقوله عرضی و یک مقوله جوهری)
جوهر ۵ تا است (ماده، صورت، جسم، نفس، عقل)
جوهر قابل درک نیست.
وقتی ما اعراض را میبینیم و می دانیم قائم بذات نیستند و باید جوهری باشد که قائم به آن باشند. پس پی میبریم جوهر هست.
فطرت ما عقل ما میگوید ممکن اخس هست حتماً ممکن اشرف باید باشد
«اول ما خلق الله العقل(اولین چیزی که خدا آفرید عقل بود،
اولین چیزی که خدا آفرید عرض نیست چون باید جوهری باشد تا عرض قائم به آن باشند، پس اعراض اولین مخلوق نیستند میماند جواهر، ماده و صورت، قرین هم هستند، جسم هم اولین مخلوق نمیتواند باشد چون باید ماده و صورت باشد. هیچکدام صلاحیت ندارند
نفس و عقل مجرد هستند، عقل تعلق به ماده ندارد و نفس مجردیست که متعلق به جسم و بدن است.
پس عقل میماند که اولین مخلوق باشد
ما موجودات جواهر سافله را میبینیم ممکن اخس را میبینیم پس ممکن اشرف به طریق اولی باید تحقق داشته باشد.
اول چیزی که خلق شد جوهر عقل است.
قاعده امکان اشرف میگوید ممکن اخس را می بینیم پی به ممکن اشرف میبریم که قبل از آن وجود داشته
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَیٰ فَلَوْ لَا تَذَکرُونَ
و به راستی پیدایش نخستین را [که جهان فعلی است] شناختید، پس چرا متذکر [پدید شدن جهان دیگر] نمیشوید؟!
این موجودات تحت تربیت مدبری (عقل، علم، هوش) است این هم نظم و حکمت دارد.
حاجی سبزواری مواردی ذکر کردبرای قائده امکان اخس (موجودی که عقل دارد پایینتر از آن قوای نفس را داراست.
برای بدست آوردن مراتب خودت، متمسک شوید به امکان اشرف و امکان اخس تا بدست اورید
طفره، نزولا و صعودا، امری است محال.
طفره یعنی چه؟ اینکه یک شیء در سیر خودش بدون قطع مرحلهای به مرحله دیگر منتقل شود
نطفه انسان، بدون اینکه مرحله جنینی را بگذراند نمیتواند انسان بشود این طفره است و محال است
الحمدلله علی الولایه