۱۴۰۰-۸-۱۹ شرح عیون عین ۴۳ جلسه ۲۷۹
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۱۴۰۰/۸/۱۹/درس عیون مسائل نفس
موضوع: شرح عین ۴۳ (نفس چگونه بر وحدت بخشی امور کثیره قدرت دارد.
انسان یک نوع است، این یک نیست اینها کثیر است ولی عقل آنرا در یک نوع جمع میکند و یا یک را تقسیم میکند این یک مجازی است نه حقیقی، چون انسان را به فصل و جنس تقسیم میکند.
عقل ما یک آزمایشگاهی است که در آن آزمایشگاه تکثیر و توحید میکند و انسان چه موجود عجیبی است از این راه استدلال میکند چون با کلیات استدلال میکنیم، امور کلی کار عقل است.
انسان از کلیات میتواند نتایج کسب کند مثلاً میگوئیم (هر متغیری حادث است، این، (هر) کلی است واین عالم متغیر است پس نتیجه میگیریم این عالم حادث است
انسان موجود عجیبی است حس دارد، ادراکات را در آزمایشگاه خودش تجزیه و ترکیب میکند از انتزعات خود انتزاع میکند منطبق بر خارج خودش میکند (من عرفه نفسه فقد عرف ربه) اگر عقل ما نبود حیات ادامه پیدا نمیکرد اگر حواس و خیال نبود انسان نبود و تمام وابسته به هم است. هر کدام از این مهرهها را برداریم حیات انسانی تعطیل میشود.
کور باد چشمی که خدا را نمیبیند.
با نفس اتصال به عقل فعال داریم و فیوضات را از آن میگیرد (نسبت نفس ما با عقل فعال مثل نور خورشید به چشمهای ما است)
توحید کثیر از دو راه است.
۱) وجه اول به این که معانی گوناگون زیاد در متخیله افراد زیاد راه پیدا میکنند
۲) وجه دوم به این که معانی اجناس و فصول را ترکیب نموده و یک معنای واحد در حد و تعریف درست میکند و وجه تکثیر عکس این دو وجه است.
قوا نمیتوانند بسیط را ادراک نمایند،
و فخر در جای یاد شده …
توانایی نفس بر توحید کثیر از دو وجه است،
۱) به تحلیل و باز کردن است، زیرا وقتی از افراد داخل یک نوع مشخصات و دیگر عوارض لاحقه حذف شود حقیقت نوعی به صورت ماهیت متحد و حقیقت واحده باقی خواهد ماند.
۲) به ترکیب است، زیرا وقتی معنای جنسی و فصلی را نفس اعتبار کند میتواند فصل را با جنس همراه نماید به گونهای که از آن دو یک حقیقت متحد به اتحاد طبیعی و نه صناعی حاصل میشود.
عقل از موجودات لحاظات مختلف میگیرد عقل میگوید یک وجود خارجی یک ماهیت دارد و یک هستی
عقل میگوید هست یا نیست و یا میگوید چیست و عقل یک موجود را دو تا حیثت برایش قائل است عقل ماهیت را میشناسد
بر جناب ملاصدرا صاحب اسفار اشکال میگیرند که مطالبی را آورده نگفته مال چه کسی است! اختلاس کرده و مطالب را دزدیده
اقاجان توضیح میدهد، میگوید کسب وکار ملاصدرا اینطور است. اقتباس که نکرده تا برسد اختلاس کرده باشد. زیرا در این نقل میخواهد حکمت رایج را ارائه کند، بعد از آن حکمت متعالی عروج کننده را تحقیق میکند.
نفس توحید کثیر میکند، زیرا نفس به نزد ما عالم عقلی متحد با همه حقایق شده و مصداق همه معانی معقول میگردد.
جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ
عقل حقایق اززیر آن تراوش میکند.
یکی. از کارهای عقل، معنای عقلی را صورت حسی میدهد، یکی از کارهای عجیب عقل است صورت مثالی میدهد، آنچه در خواب دیده میشود از این نسخ است.
نکته: جسم در کلمات ایشان گاه بر هر امری که قوام ذاتی دارد اطلاق میشود در این صورت شامل اجسام..
یک موقع اجسام، جسم مادی است و یک موقع جسم گفته میشود، به هر چیز قائم به ذات است
هر صورت را میشود اطلاق جسم کرد.
حالا چرا جسم؟ در قدیم مردم فکر میکردند اگر چیزی جسم نباشد حقیقت ندارد.
اعمال ما تجسم پیدا میکند یعنی اعمالی که ما انجام میدهیم در جان ما ملکاتی ایجاد میکند، چطور ملکه میشود، مثل خطاطی کردن اول انسان بدخط است بعد از تمرین کردن خط خوانا وزیبا میشود، بر اثر تکرار ملکهای بوجود آمد که توانستی خطاطی کنی و این در مورد همه چیز است ذکر، فکر، عبادت، عمل، اینها از تو ملکه بوجود میاورد، حتی یکبار انجام دادن آن عمل در تو آن ملکه را بوجود میآورد فقط شدت و ضعف دارد حالا در عالم ملکوت این اعمال به خودشان جسم میگیرند یا بهشت میشود یا جهنم و… اینها تجسم اعمال است.
عمل ما از بین میرود نماز خواندن صورتش ازبین میرود صورت دنیایی آن اما در جان تو ملکات انسویی در تو باقی مانده است، آنها در باطن نفس هستند و انطرف ظهور میکند،
این ملکات قائم بر نفس تو هستند، هر کدام ما یک کتاب وجودی داریم که چه چیزهایی نوشتهایم و پر کردهایم.
اقْرَأْ کتَابَک کفَیٰ بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسِیبًا،
کارهایی که برای دیگران کردهای به خودتت بر میگردانیم اگر بد بود چرا کردی، (پناه بر خدا)
نکته:
بعد از اطاعت خداوند مهربانی با خلق خدا، مهربانی با زنت با بچهات، مهربانی با پدر ومادرت با دوستانت
زهاد تکیه بر عمل خویش کردهاند
ما تکیه (اعتماد) بر کرم یار کردهایم.
ان شاالله با بسم الله الرحمن الرحیم کتاب اعمال ما شروع شود
اولش با محبت امیرالمؤمنین ع باشد،
سر لوحه کتاب مؤمن محبت امیرالمؤمنین ع است
الحمدلله علی الولایه