ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۰-۷-۲۱ شرح عیون عین ۴۲ جلسه ۲۷۶

بسم الله الرحمن الرحیم

درس عیون چهار شنبه ۱۴۰۰/۷/۲۱

موضوع: متن عین ۴۲

امیرالمؤمنین ع فرمود:

إِنَّ مَیتَنَا لَمْ یمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ یغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ یقْتَلُوا

از ما کسی بمیرد مرده نیست و کشته شده ما کشته نیست و غائب ما غائب نیست

اولیای خدا حیِ و میت ندارند به مخصوصاً حضرت آقا صاحب کتاب که عارف کامل مکمل بودند و هستند تکمیل کننده نفوس که خودش کامل بوده و می‌تواند نفوس دیگران را به کمال برساند.

بحث در مورد سعه وجود حق تعالی بود

فرمودند که وقتی وجودی سعه داشته باشد متصف به صفات مقابله می‌شود یعنی اصلاً اتصاف به صفات متقابله و متضاده دلیل بر سعه آن وجود است

چون اگر هر کدام از صفات وجودی را نداشته باشد ناقص و محدود می‌شود حد می‌خورد

یعنی تا یک جایی می‌آید می‌ماند و می گوییم از این جا به بعد را ندارد. حد به این معناست که تا یک جایی باشد

خدا مهربان است

بله ارحم الراحمین است خب قهار نیست؟ اگر قهار نباشد محدود می‌شود دارا نیست حدی می‌خورد

لذا در خود قرآن می‌بینیم حق متصف به صفات متضاده:

الحدید (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ)

از بعضی از عرفا نقل شده که خداوند شناخته نشود جز به جمع اش بین اضداد یعنی کسی خدا را می‌شناسد که او را جامع اضداد بداند آنقدر بلند است که کسی به او نرسد و آنقدر نزدیک است که کسی به نزدیکی او نیست آنقدر دور است که در دسترس نیست آنقدر نزدیک است که دیده نمی‌شود صفات متضاده را داراست و این خیلی نکته مهمی است

در بحث توحید عارفان توحید ائمه توحید قرآن اگر خدا را این گونه انسان بشناسد خدا شناس است وگرنه خدایی برای خودش درست کرده و آنرا پرستش می‌کند

پس خداوند شناخته نمی‌شود جز به جمع اش بین اضداد فقط اینگونه می‌شود خدا را شناخت اگر اینگونه بشناسی خدا را شناخته‌ای

و این بحث را برای این آورده که صحبت نفس انسان بود این ذات، ذاتی که این سعه را دارد مظهر اتمش می‌شود نفس انسان

از کجا می گوییم؟ من عرف نفسه فقد عرف ربه

کسی که نفسش را بشناسد خدا را شناخته است پس باید یک مناسبتی بین نفس و خدا باشد چرا نگفت کسی که آسمان را بشناسد خدا را شناخته است یا زمین، این همه موجود هست

فرمود نفس خودت را بشناسی خدا را شناختی!

نفس ما از سنخ ملکوت است و مناسبت دارد با ذات و اگر با خدا مناسبتی نداشت شرط نمی‌شد: (من عرف نفسه فقد عرف ربه) مناسبتی باید بین نفس و خدا باشد

مناسبت بین نفس و خداوند چیست؟ همان مفهومی که فوق تنزیه و تشبیه می‌باشد.

خداوند فوق تشبیه و تنزیه است

تشبیه: خدا تشبیه شود به مخلوقاتش

به انسان یا جسم یا نور ووو

تنزیه بگوئی خدا جسم نیست زمین نیست آسمان نیست

متشابهات قرآن یک بحثی دارد در خود قرآن

علم متشابه هر کسی علم به متشابهات ندارد

یدالله، عین الله مطرح می‌شود

قرآن بعضی آیاتش محکمات است بعضی متشابه‌اند

و اصل اینکه بگوییم:

ما به همه‌اش ایمان داریم چه بفهمیم و چه نفهمیم، که به همه آنچه خداوند گفته ایمان داریم

چون یکسری چیزها هست که در مورد خداوند است ما نمی‌توانیم بفهمیم

/الله یستهزء بهم … خدا اینان را مسخره می‌کند! خدا مگر مسخره می‌کند؟

بحث ما روی تشبیه است آنهایی که خدا را تشبیه به خلق می‌داند.

(خداوند فوق تشبیه و تنزیه است)

خداوند عین تمام خلق است بدون تقید به ماهیت آنها مگر خلق چیزی از خودشان دارند؟

اصلاً عالم حضور خداست ذره ذره من حضور حق است که من هستم

ذره ذره این عالم حضور حق است که این عالم هست

همه موجودات یک چیزهایی را دارند وچیزهائی را ندارند

تنها موجودی که همه جا هست همه چی هست حق است فقط تعین موجودات را ندارد در صفات متضاد هم محدود نمی‌شود چه برسد به مرتبه تجلیات، چه برسد به مرتبه موجودات

تمام مناسبت و معنای تمام نفس تو فوق تنزیه و تشبیه است

نفس در عین بلندی پست است در عین پستی بلند است

آقاجان فرمود: قدر خودتان را بدانید تو نمی‌دانی کی هستی چی هستی به چی می‌توانی برسی این گوهر نفست را آلوده نکن با گناه آلوده‌اش نکن، انسان بفهمد چه موجودی است قدر خودش را می‌داند

قدر زندگیتان را بدانید

نفس تو موجودی که مناسبت تام دارد با حق تعالی

این ذوق عرفانی است در شهود عرفان می‌توانید شهود کنید برهان هم این را تأیید می‌کند پس نیک بیندیش، به پول پرستی و دنیا پرستی آلوده نکنید

تو خیلی عظمت داری پس نیک بیندیش!

شرح عین ۴۲ (نفس با بساطت خود چگونه بر این تعقلات فراوان تواناست)

در اینجا افقی از نفس مطرح است که شناخت نفس شناخت خداوند است.

در این عالم تمام فعلها، فعل خداست،

خداوند سبحان فوق آنی که تو تصور می‌کنی

کسیکه گمراه می‌شود خدا گمراهش می‌کند کسیکه نفع می‌برد خدا نفعش می‌دهد کسیکه مریض می‌شود خدا مریضش می‌کند

اما در دعا می‌فرماید: در لسان ادب، وقتی من مریض می‌شوم، خدا شفا می‌دهد..

طبیبم مریضم کرده است

در اوائل که مشرف شده بودم خدمت آقا جان، عرض کردیم حاجت دنیایی داریم آیا می‌توان از خدا بخواهیم؟ فرموند: بله، دنیا را هم باید از خدا خواست

(الله خالق کل شیء) خدا خالق همه چی هست

نور و ظلمت را خدا جعل کرده است قلب ما در حال قبض و بسط است. تمام عالم در حال قبض و بسط است

خَافِضَهٌ رَّافِعَهٌ

دانه رشد می‌کند بعد بالا می‌برد و وجود خودت هم همین جور است، نطفه شما سیر نزولی را طی میکند و بد در رحم مادر قرار میگیرد و سیر صعودی را شروع میکند تا میرسد به جایی که خودش دارای نطفه می شود.

از اسمای قیامت خافصه و رافعه است

نکته هرچی علم بیشتر درد و غصه هم بیشتر است..

روایت: امام مجتبی ع: (عقل سرکشیدن جرعه‌های غصه است)

هرچی عاقل‌تر می‌شود غصه بیشتر می‌خورد

علم وقتی زیاد می‌شود همراه خودش یک عوارضی می‌آورد بنابراین خداوند به پیامبرش می‌گوید:

(قل رب زدنی علما)

بعضی‌ها گمراه میشوند وقتی علمشان زیاد می‌شود

هادی و مضل، هدایت می‌کند، گمراه می‌کند

نکته قرآن شفا و رحمت است برای مؤمنین، برای ظالمین خسران است

یک چیز یک جا شفاست یک جا خسران است

الإسراء

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا

اولیای خدا اینها هم عزیزند هم ذلیل‌اند

به عزت خدا عزیز هستند و از آنطرف در مقابل خدا ذلیل هستند

نفس انها پیش انها ذلیل است اما روح برایشان عزیز گرامی می‌دانند.

نفس را خیلی گرامی می‌دارند اما همین نفس را زیر پا می‌گذارند عزت و ذلت را باهم دارند

نفس مناسبت تام دارد با حق تعالی

خدا شناخته نمی‌شود جز با جمع اضداد

مثال: آینه کوچک تو را کوچک نشان میدهد و برعکس

به صفات مختلفه یک ذات که در آینه‌های مختلف صفات مختلفه پیدا می‌کند

مناسبتی بین نفس با خداست که هیچ موجود دیگری با خداوند چنین مناسبتی ندارد، آیه:

ص

قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنتَ مِنَ الْعَالِینَ

در مورد آدم دو دست را بکار برد

اما در مورد آسمانها یک دست و زمین قبضه را می‌فرماید

خودتان را بشناسید خداوند را شناختید

چقدر نزدیک است که می‌گوید اگر خودت را بشناسی خدا را شناختی بلکه بین این دو مناسبت تمام است

پس بفهمید چیست؟

وقتی می‌گوید تمام یعنی مناسبت تمام است فوق تنزیه و تشبیه است

آنکسی می‌داند که معرفت شهودی به نفس پیدا می‌کند

آقاجان: همش زیر سر طهارت است پاکی که شهوت و غضب بر انسان مستولی نشود

دهانش پاک باشد اینها مقدمه است

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.