۹۸-۱۰-۱۶ فص فاطمیه نکاحات جلسه ۲۰
(بسم الله الرحمن الرحیم)
(دوشنبه ۹۸/۱۰/۱۶)
(درس: شرح فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه ع)
عنوان درس: نکاحات
نکاح دوم- اسماء الهی: ذات از پس پرده اسماء در عالم تجلی میکند.
دعای کمیل: وَ بِاسْمائِکَ الَّتى مَلَأَتْ ارْکانَ کُلِّ شَىءٍ (و به نامهای مقدست که ارکان هر موجودی را پر کرده)
همه موجودات مظاهر اسماء الله هستند.
هر موجودی مظهر اسمی از اسماء الله است.
نکته (نانوا مظهر اسم رزاق و معلم مظهر اسم علیم و بقیه اسما ….) این بدان معنا نیست که یک اسم تجلی کند بلکه هر جا که سلطان وجود قدم بگذارد جمیع اسماء و صفات در انجا متجلی میشود. منتها یک اسم خودش را بیشتر نشان میدهد.
از اینطرف اولیاء و عرفایی که مظهر اسمایی را پیدا میکنند یکی میشود مثلاً عبدالرزاق یا عبدالله وووو به این معنا نیست یک اسم در انها تجلی کند بلکه یک اسم در انها غالب میشود.
مرتبه دوم نکاح: نکاحات اسمائی هستند. از نکاح اسماء، عقول بوجود می اید. تمثیل مثل حروف ۲۸ گانه اینها باهم ترکیب میشوند یک کلمه بوجود می اوردند یک معنا دارد و آن معنا یک اثراتی دارند.
از نکاحات اسماء عقول و ارواح مجرد بوجود می ایند هر کدام یک خاصیت دارند مثل حضرت جبرییل یک خاصیت دارد و اسرافیل یک خاصیت دیگر و…
عقول تجرد انها صرفست، بالاتر از تجرد فرشتکان است.
در توضیح نفس رحمانی: یک اصطلاح عرفانی است نفس رحمانی به وزان نفس انسانی است.
نفس انسانی هیچ صورتی ندارد اما با مخارج حروف که برخورد میکند شکل میگرد حروف و کلمات و… تمام اینها ظهور نَفَس است. در ما تمام سخنان و کلمات روی این نَفَس سوار است. یک حقیقت بسیط است که اینها تعینات آن است.
آخرین حرف و مخفیترین حرف (ه) است. از باطن آن نفَس است.
نفس رحمانی یک فیض منبسط از حق ظاهر میشود تمام تعینات بار میشوند روی نفس رحمانی. لذا به نفس رحمانی رق منشور می گویند. یک پرده گسترده است که نقش تمام موجودات در روی این پرده است. نفس رحمانی عوالم غیر مادی را هم در بر میگیرد.
این نفس رحمانی صادر اول است غیر از خلق اول است.
تفاوت صادر اول و خلق اول در چیست؟ خلق تعین دارد، نفس رحمانی تعین ندارد.
اولین تعینی که این نفس رحمانی به خود میگیرد میشود خلق اول.
(ه) اشاره به غیب دارد. و (ها) اشاره به ثبوت و وجود دارد. لذا شما میگوید هذا، این موجودی است که این است، بعد می گویم، هو، موجودی است که مخفی است. او غایب از نظر است. ها در هر دو مشترک است که اشاره به وجود شیئ دارد
پس آن نفس رحمان و فیض منبسط، صادر اول، رق منشور، آب حیاتست و فیضی که موجودات قائم به او هستند.
در فلسفه وقتی فلاسفه می گویند هیولای اولی، تمام صور قائم به او هستند و خودش هیچ صورتی ندارد که شاید منظور انها نفس رحمانی بوده است.
نفس رحمانی حیطهاش وسیع است و عقول را در بر میگیرد.
واین کلمه، آیه قران در مورد انسان
عَلَّمَهُ الْبَیانَ، به او بیان آموخت (بیان و کلمه خیلی مهم است)
اولاً ارتباط انسانها با کلام است. وحتی بدون کلام نمیشود خدا را یاد کرد. مثلاً نگویم یاالله چطور میشود خدا را یاد کرد؟
همه کلمه را یاد میکند (کَلِمَهُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی) پای کلمه وسط نباشد چه چیزی میماند.
کلماتی که از دهان ما بیرون می اید خیلی مهم است
آیه قران سوره نور
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکم مَّا لَیسَ لَکم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَینًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ
چون [که آن تهمت بزرگ را] زبان به زبان از یکدیگر میگرفتید و با دهانهایتان چیزی میگفتید که هیچ معرفت و شناختی به آن نداشتید و آن را [عملی] ناچیز و سبک میپنداشتید و در حالی که نزد خدا بزرگ بود. (۱۵)
خداوند خالق و تمام موجودات خلق او هستند تو هم خالق کلمات هستی.
خداوند چی خلق کرده و تو چی خلق کردهای؟
کتاب وجودی خودت را با کلمات مینویسی
و بعد به تو میگویند عالمی که خلق کردی را ببین همان کلمات تو بهشت و جهنم خودت میشود
چرا خداوند احسن الخالقین است زیباترین خلق کننده!
من و شما همه کلمات وجودی خالق هستیم
نکاح سوم: و آن اجتماع ارواح نوری برای ایجاد عالم اجساد طبیعی و عنصری است.
ارواح نوری باطن این عالم هستند اسماء تجلی میکنند ارواح میشوند، عقول میشوند، انها تنزل میکنند بعد این عالم میشود.
تمام اجساد که میبینید تجسد ارواح نوری هستند. ودر عرفان به ارواح جمادی تعبیر میشود.
مراتب نکاحات برای اولادی که از انها به عمل می اید.
نکاح چهارم: اجتماعات دیگراست که منتج مولدات ثلاث به نام معدن و نبات و حیوان و لواحق انها میباشد.
نبات رشد میکند و معادن هم تغییر شکل میدهند مثل فیروزه و… بعد مرتبه نباتی و بعد مرتبه حیوانی، خود آنها چقدر تناکحات دارند
نکاح پنجم: اختصاص به کون جامع یعنی انسان کامل دارد که مجمع دو دریای غیب و شهادت است.
مگر انسان مندرج در حیوان نیست؟
چون انسان نوعی از حیوان است چرا اینجا جدا میکند و مرتبه ۵ را اختصاص میدهد به انسان کامل، تفاوت آن در چیست؟
تناکح غیب و شهادت میشود انسان کامل و این به همه انسانها ربطی ندارد
روح، مجرد صرف بوده و نفس حیوانی تعلق به بدن دارد.
احساسات شما با نفس حیوانی است لذا در خیلی امور با حیوانات مشترک هستیم. درخوابیدن و غذا خوردن و…
بعد انسانی، بعد الهی است،
انسان که الهی میشود تمام امور او با او تغییر میکند. حتی در جنگیدن، امیرالمؤمنین ع بعد از جنگ برای کشته شدگان گریه میکرد.
غیرت در حیوانات هم هست.
اما غیرت الهی چیست؟ از غیرت الهی کسی دوست ندارد گناه کند، خودش هم گناه نمیکند.
زن ومرد درکنار هم کامل میشوند در بدن ماهم روح و نفس حیوانی باهم انسان را میسازد هیچ کدام از دیگری بی نیاز نیست.
انسان با روح و نفس حیوانی میشود فرشته خر سوار
انسان وقتی به حرف فرشته وجود خود برود به طرف ملکوت میرود و قوی میشود و برعکس که باشد به طرف حیوانیت میرود.
تا روح در بدن هست، بدن زنده وبیدار است.
خواب بردار مرگ است
اقاجان: بعضی روایات سکر آور است
از معصوم سؤال شد، در بهشت خواب هست؟ فرمود خیر چون خواب برادر مرگ است انجا چون مرگ نیست خواب هم نیست.
امام جواد ع: خواب همان مرگ است که هر شب به سراغ شما میاید منتها این طولانیتر است.
الله یتوفی الانفس: نفوسی که عظمت دارد خود خداوند توفی میکند.
روایت: کسی که با وضو بخوابد شب تا صبح برای او عبادت محسوب میشود.
اقاجان: پیش کسی برو دفتر وجودی تو را دانسته ورق بزند چون تو نمیتوانی بخوانی؛ وقتی پیش کامل زانو زدی بعد میفهمی در این عالم چه خبر است
والسلام و الحمدالله علی الولایه