۱۴۰۲-۷-۱۱ فص فاطمیه جلسه ۱۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم
📆سه شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۱۱، درس فص فاطمیه، جلسه ۱۱۱
♾️موضوع: شرح فصل ۱۵، چنان که دره توحید و ودیعت مصطفی فاطمه س لیله القدر و یوم الله بوده است…
⬅️انسان کامل بر حسب نزول لیله القدر و به حسب عروج یوم الله میشود.
⬅️انسان کون جامع است، (کون جامع، نسخه مختصری از تمام عالمست که به انسان عالم صغیر می گویند.
🤲 دعای امیرالمؤمنین ع
«اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَالْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ»
«خدایا ظاهر مرا به اطاعت خودت و باطنم را به محبت خودت و قلبم را به معرفت و شناخت خودت و روحم را به مشاهده خودت منّور گردان اى صاحب جلال و جمال»
کسیکه واجبات را مقدم بر هر امری بداند و از منهیات پرهیز کند. در این انسان نور الهی دیده میشود. ظاهرش نورانی میشود
✴️ ابن سینا میفرماید: زیباترین حرکات، نماز و زیباترین سکون، روزه است»
♥️ انسانی که منهیات را انجام ندهد و طرف گناه نرود در چشم انسانها زیبا دیده میشود.
📌 اللهم نور ظاهری بطاعتک،
انسان که پاکدامن باشد و اطاعت امر خدا کند ظاهر او نورانیت پیدا میکند.
✴️ مثلاً اگر کسی نماز خود را سر وقت بخواند به مقامات معنوی میرسد
⬅️ و باطنی بمحبتک.. و نورانی کن باطن مرا به محبت خودتت.
در اینجا بحث مراتب انسان است مردم و انسانهای عادی امام را مثل مردم عادی میداند و اطلاعی از باطن ولایت ندارند. در اینجا اختلاف عظیمی پیش می اید بین کسیکه قائل به مقامات باطنی است و کسانی که متقشف و ظاهر نگر هستند. این مطلب خیلی مهم است
⬅️ امیرالمؤمنین ع «حُبُ اللَّهِ نَارٌ لَا یَمُرُّ عَلَى شَیْءٍ إِلَّا احْتَرَق…» «محبّت خدا آتشى است که بر نمیخورد به چیزى جز آن که میسوزاندش یعنی همه چیز را در باطن میسوزاند وقتی محبت خدا بیاید همه میرود کنار.
☑️ روایت از رسول الله ص کسیکه به آتش بسوزد شهید است، آتش مخبت است که مقام شهادت را پیش میآورد
🤲اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّک وَ حُبَّ ما تُحِبُّه وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ العَمَلَ َ الَّذِی ْ یُبَلِّغُنِی اِلی حُبِّکَ وَ اجْعَل حُبَّک اَحَبَّ الاَشیاءِ اِلیَّ
خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوبترین چیزها نزد ما قرار بده.
♥️ و قَلْبی بمَعْرِفَتِکَ، ” – نورانی کن قلبم را به معرفتت جایگاه محبت با معرفت یکی نیست محبت احساس است احساس محبت دارید یا احساس کینه دارید احساس ترس ووو اما معرفت به عقل نزدیک است آن عرفان و شناخت است و بحث احساسات نیست و آن یک مرتبه ایی دیگر است محبت یک احساس مجرد است و در قلب جای نمیگیرد وجایگاهی دارد
⬅️در بحث فلسفی گفتیم در مراتب ادراکات انسانی که یک مرتبه ادراک حسی است و یک مرتبه ادراک خیالی که شما کسی را تصور میکنید تخیل میکنید واین غیر از آن احساس که با چشم و گوش درک میکنید و یک ادراک وهمی داریم که معانی جزئیه را درک میکنید مثلاً معنای احترام که صورت ندارد اما وقتی کسی دست میگذارد روی سینهاش به این معنایش میرسید و یا اخم میکند ووو اینها مال قوه واهمه است و غیر از تخیل است و بالاترش عقل است ادراک معقولات، کلی است اینجا هم همین است ظاهر من، باطن من، قلب من، اینها با هم متفاوتاند
🤲 و رُوحِی بمُشَاهَدَتَکِ، – کسی که به مرتبه مشاهده میرسد فوق اینهاست که اسمش میشود روح البته اصطلاحات فلسفه با عرفان و حدیث با هم متفاوت است. نورانی کن روح من را با مشاهده خویش طرف تا به مشاهده نرسیده اصلاً روحش منور نیست باید برایش روح متولد بشود آن کسی که به معرفت نرسیده اصلاً قلبش متولد نشده است و طرف به مشاهده نرسیده اصلاً صاحب روح نیست روحش منور نیست
🤲و سرِّی باسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ و سر من را با اتصال دائمی به حضرتت منور کن یعنی به آن حضور دائم عندالله نائل بشود و بحث اینکه ظاهر و باطن و قلب و روح و سر من اینها مراتبی دارد
🤲یا ذَالْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ»،
♥️ پس مقام قلب مقام معرفت انسان است و ” نعم المقام ” و آن مقام فوق مقام عقل است.
⬅️هیچ کلی ما در این عالم ماده نداریم عقل ادراک کلیات میکند اما وهم معانی را ادراک میکند که وصل به ماده است یعنی یک برزخیتی دارد بین عقل و ماده به همین دلیل در قرآن هم مطالب استدلالی میآید هم داستان میآید هم مثال میآید
قرآن کتاب استدلال عقلی نیست که یک چیزی جدای از عالم ماده باشد بلکه یک برزخی بین ماده و عقل است که می گوییم «وهم» یا همان مقام قلب که معرفت در مقام قلب است واین فوق عقل است فوق مقام عقل است می گوییم «وهم» منور است به نور وحی نه آن وهمی که عقل ساقط است.
و شرافتی دارد که کار بردیتر از عقل است چون همه انسانها با معقولات سر و کار ندارند اگر بنشینید فلسفه و منطق درس بدهید بلند میشوند و فرار میکنند اما وقتی قرآن بخوانید میبینید داستان یک جور دیگر است.
📌جناب حافظ:
«خرد هر چند نقد کائنات است
چه سنجدپیش عشق کیمیا کا»
– عقل نقد است پول نقدینگی در کائنات مثل پول نقد میماند مثل ۴=۲×۲ این را هر جای عالم ببرید از شما میخرند ما محسوسات را با عقل میسنجیم مکاشفات را با عقل میسنجیم پس عقل نقداست اما عشق کیمیاکار است خودش تولید نقدینگی میکند
عشق آن شهود حقیقت است عقل هر چی بگوید به پای شهود نمیرسد.
⬅️واستاد سخن سعدی گوید:
«ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
بر عاشقان جز خدا هیچ نیست»
-عقل استدلال میکند تا خدا را اثبات کند اما پیش اولیای خدا جز خدا اصلاً هیچی نیست. میخواهید اثبات خدا کنید؟
⬅️و باز فرماید:
«دگر ز عقل حکایت بعاشقان منویس
که حکم عقل بدیوان عشق ممضی نیست»
⬅️ حکمی که عقل میدهد در دیوان عشق زیرش را امضاء نمیکنند یعنی حرف عقل را تأیید نمیکنند می گویند بله شما اثبات میکنید واجب الوجودی هست، یک خدایی هست اما کارتان درست نیست! باید به علم شهودی برسید.
⬅️و دیگری گفته است:
«عقل در کوی عشق نابیناست
عاقلی کار بو علی سیناست»
– خود ابن سینا عاقل بود اما عارف هم بود در تعلیقات بر کتاب تمهیدات عین القضات همدانی سید گیسو دراز یا یکی از عرفا کلامی را میآورد از ابن سینا ومیگوید این کلام دلیل است که ایشان هم مشرب ما بوده است یعنی ابن سینا جزو عرفا و هم مسلکان ما بوده اگرچه به زبان استدلال سخن میگوید؛ زبان فلسفه حرف می زند اما عارفی بوده است.
⬅️ پس عرفا گفتند: در حد آن استدلالات عقلی توقف نکن؛ حرفهای فلسفه، بالاتر از آنها چیزهایی هست در شهود بدست میآورید آنکه مذمت میکند نمیگوید عقل باطل است چرا؟ اگر بگوید عقل باطل است می گوییم دلیلت چیست؟ خود دلیل که میشود عقل!
اگر بخواهید بروید به جنگ عقل با عقل باید بروید والا با بی عقلی بروید به جنگ عقل قبول نمیکنند
⬅️ جناب مولانا:
«پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود«
📌 یعنی سست است پس اطمینان ندارد! واین خود استدلال است با عقل میخواهید بجنگید یا با بی عقلی! با عقل اصلاً نمیشود جنگید چون سلاح جنگیدن خودعقل است. پس می گویند اکتفا نکن به عقل
شهود با استدلال کنار هم کمک میکنند و کمک کار هم هستند
آقاجان علامه حسن زاده فرمودند کتاب انسان و قرآن را برای خواص نوشتهام.
فرمودند: دین خدا دین استدلال است دین عقل است این خیلی مهم است وبه راحتی از کنارش نگذرید
در مسیحیت مطالبی هست که باعقل جور در نمیآید! می گویند باید ایمان بیاورید تا بفهمید! طرف میگوید ایمان آوردم نفهمیدم! میگوید نه درست ایمان نیاوردی.!!! چون باعقل جور در نمیآید
این که میگوید: سه تا خدا درعین حال یک خداست در عین یکی خدا سه تاست یکی از معضلات الاهیات مسیحیت است!
یکی از مستشرقین اروپایی میگوید: یکی از دلایل حقانیت پیامبر اسلام ص اینکه پیامبر به اصحابش میفرمود بروید به دنبال علم وبرای کسب علم تشویق میکند مسلمانان را …و اگر دینش به حق نبود مردم را به طرف علم دعوت نمیکرد و میفرمود نه اینهایی که من می گویم درست است همین که پیروانش را بطرف علم دعوت میکرد نشان میدهد دینش حق است.
📌عقل مقدم بر دین است اول عقل بعد دین است عقل رکن انسانی است
«هیچ عاقلی زبان باز نمیکند به این مطلب که بگوید عقل بد است»
✴️- عقال آن پا بند است و اصلاً عقل یعنی پا بند آن کسی که عقل دارد هر حرفی نمیزند هر جایی نمیرود هر کاری نمیکند! اصلاً خصوصیت عقل این است که عقل هر چیزی را نمیپذیرد میگوید اصلاً جور در نمیآید در مسائل بالاتر از عقل، عقل آن را نمیپذیرد
«مباحثی که درآن مجلس جنون میرفت
ورای مدرسه و قال وقیل مساله بود»
️انواع تجلیات برایش ظاهر میشود که عقل این را نمیتواند بپذیرد
◀️شیخ عارف محیی الدین گوید:
🕋سوره ق
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَذِکْرَىٰ لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﻣﺎﻳﻪ ﭘﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺮﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ قلب ﺩﺍﺭﺩ، ﻳﺎ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ ﻭ ﺩﻗﺖ ﮔﻮﺵ فرا دهد درحالیکه شاهداست. (۳۷)
– ترجمه:
بدرستی که در این تذکره ایی است یادآوری است برای کسی که دارای قلب است چون قلب تقلب و دگرگونی دارد در انواع صورتها و صفات و نگفت برای کسی که دارای عقل است چرا که عقل قید است
ادامه دارد…….
الحمدلله علی الولایه