۱۴۰۲-۳-۲ شرح فص فاطمیه جلسه ۱۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۴۰۲/۳/۲، درس فص فاطمیه جلسه ۱۰۲ فصل ۱۳
موضوع: لیله القدر
در بعضی از روایات آمده است که لیله القدر فاطمه الزهرا س است
یا امیرالمؤمنین ع میفرمایند: من لیله القدر هستم.
خب اینها با شب ۲۳ ماه مبارک رمضان که لیله القدرست چه طور جمع میشود؟ آقاجان توضیح میدهند:
در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان باید یک ظرفی باشد که فرشته نازل شود فرشته که بر زمین نازل نمیشود! نزول فرشتگان بر قلب انسان صورت
میگیرد فرمود: “نزل به الروح الامین علی قلبک “. “نازل کرد آن را روح الامین بر قلب تو”
میفرماید حقیقت لیله القدر و آن ظرف نزول که فرشتگان نازل میشوند قلب انسان کامل است
که البته در ظرف زمانی نازل میشود
پس حقیقت لیله القدر میشود انسان کامل بعد یک شبی هم هست که این نزول درآن اتفاق می افتد که میشود ۲۳ ماه مبارک رمضان.
یعنی ظرف در ظرف است.
قدر همان مقام و شرف پیامبر ص است
که ظاهر نمیشود قدرش و شناخته نمیشود او مگر در آن
⬅️چنان که در تفسیر عرائس البیان آوردهاند:
«لیلهُ القدرِ هی البنیهُ المحمّدیهُ حال احتجابِه علیه السلام فی مقامِ القلبِ بعدَ الشهودِ الذّاتیِ لاَنَّ الانزالَ لایُمکنُ الاّ فی هذه البُنیهِ فی هذهِ الحالهِ. و القدرُ هو خطرُه علیه السلام و شرفُه اذ لا یَظهرُ قدرُه و لایَعرفُه هو اِلاّ فیها.»
– ترجمه:
لیله القدر همان بنیه محمدی ص است در حالی که محتجب است در مقام قلب منتهی بعد از رسیدن به شهود ذاتی
چرا که این انزال ممکن نیست مگر در این بنیه و در این حالت و قدرش همان مقام و شرف پیامبر است که ظاهر نمیشود قدرش و شناخته نمیشود او مگر در آن!.
– شهود ذاتی بالاترین شهود است
اول باید به شهود ذاتی دست پیدا کند بعد در مرتبه قلب محتجب بشود تا این انزال صورت بگیرد.
چرا که اصلاً ممکن نیست این:
” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ”
مگر در این بنیه و در این حالت بعد از شهود ذاتی که بالاترین افق است اما قلب حد وسط است
میفرماید اول باید به شهود ذاتی برسد به آن مرتبه دسترسی پیدا کند بعد در مرتبه قلب نزول صورت بگیرد.
چون در مرتبه شهود ذاتی اصلاً نزول معنا ندارد!
باید حقایق تنزل کند بیاید به مرتبه قلب و وقتی تنزل پیدا میکند که این به آن مرتبه رسیده باشد
قدر منظور آن خطر و مقام ایشان است.
حالا قلب چه مقامی است که فقط در این مرتبه است که آن انزال صورت میگیرد.
🟥مرحوم صفی:
«نزد اهل تحقیق از کمال سرمدی
لیله القدر است بنیهی احمدی»
«حال کون احتجابش بالعهود
بر مقام قلب از بعد شهود»
«زانکه ممکن نیست آن انزال خاص
جز که در این بنیه در این حال»
«نیست ظاهر قدر آن بر هیچکس
خود شناسد قدر آن احوال و پس»
جز دراین حال خاص و این بنیه ودر این مقام امکان ندارد
بیان: مقام قلب بعد از مقام روح است و روح بالاتر از قلب است منتهی درمقام روح حقایق مجملاند ودر قلب تفصیل میخورد مقام روح پیچیدگی و در هم بودن است
◀️علامه قیصری در شرح فص ابراهیمی فصوص الحکم در بیان ثبوت اعیان در غیب حق- فرماید- در ذات حق در غیب ذات اعیان ثابته از هم تمایز ندارند مندمج اند اما در حضرت علمیه است که تفصیل میخورند
🟥 ترجمه: در نظر بگیر در مقام روح خویش حال حقایق و علوم کلیه خویش را – آیا بعضی از بعضی دیگر امتیاز دارند یا حتی از خود روح تو امتیاز دارند یعنی ممتازند از روح ات یعنی روحت یک چیز باشد و آن علوم یک چیز دیگر باشند تا آنکه تنزل کند در مقام قلبت پس تمیز مییابد هر کلی از غیر خود پس تفصیل میخورد هر کدام از آنها به جزئیاتش سپس ظاهر میشود در مقام خیالت بصورت مصور و محسوس پس ظاهر میشود در حس پس اگر یافتی در نفس خودت آنچه را که آگاهت کردم بر آن هدایت مییابی و به این امر عالم میشوی یعنی بر آنکه بر صورت او آفریده شدهای و اگر نیابی در نفس خود آن حقایق را ممکن نیست که بر حقایق الهیه اطلاع یابی امتیاز علمی در مقام قلب است نه در مقام روح.
– میفرماید میخواهید مطلب را خوب بفهمید به خودت مراجع کن تمام علوم تو در مقام روح تو جمعاند تمام دانستههای ما! ولی هیچکدام تفصیل ندارند از هم، بعد میخواهید تفصیل بدهید میآورید در مقام قلبت مثلاً می گویید:
سوره حمد و این از بقیه حقایق تفصیل میخورد که سوره حمد غیر از سوره قل هو الله است اما در مقام روح تو اینها یکپارچهاند جدا جدا نیستند وقتی میآورید در مقام قلب جدا جدا میشود بعد میآورید در خیال خودت بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین … تصویر میشود بعد بر زبان جاری میکنید پس در مقام روح جمع هستند همه مندمج هستند بعد میآید در قلب تفصیل میخورد میآید درخیال صورتگری میشود به زبان یا قلم شما جاری میشود بعد شاگرد میشنود حسش میگیرد در خیالش صورتگری میشود در قلبش جا میگیرد و در روحش مندمج میشود یعنی قوس نزول و صعود
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ
شما چرا می گویید لیله القدر مقام قلب است؟
می گوییم قلب مقام تفصیل است که آنجا قدر و اندازه میخورند اشیاء- این عالم یک مرتبهای دارد بنام لیله القدر حقایق آنجا تفصیل میخورند
اندازه میخورند چون این عالم تمام بر اساس اندازه است
از خودت نگاه کن اعضا و جوارح شما زوج هستند اندازه دارند شما سه تا چشم ندارید و…
کل موجودات نظام عالم بر اساس اندازه هستند کل این نظام عالم زیر مجموعه قدر و اندازه است
🟥اِنّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلقَناهُ بِقَدَرٍ
در این عالم همه چی اندازه دارد از اکسیژن بگیر تا خاک و …..
اینها در کجا اندازه میخورند یک جایی اندازه میخورند بعد از آنجا نزول میکند آنجا میشود مرتبه لیله القدر که در انسان در نظر بگیریم میشود قلب او چون ما منطبق با عالم آفریده شدهایم لیله القدر میشود مقام قلب ما پس روح نمیتواند لیله القدر باشد زیرا خود روح نزول میکند در لیله القدر چون مقام کلی است فرمود باید در قلب نزول کند آن هم به قلب هر کسی نزول میکند؟ نه
باید کسی باشد به شهود ذاتی رسیده باشد به آن بالاترین مرتبه رسیده باشد که بعد حقایق تنزل پیدا کند در قلبش.
🟥 لطایف سبعه: طبع، نفس، قلب، روح، سر، خفی، اخفی
– بالاترین مقام آن مرتبه اخفی است شهود ذاتی است که در آن مرتبه نزول صورت نمیگیرد و…
وقتی قرآن تنزل پیدا میکند تا خیال پیامبر ص نزول میکند کلمات قرآن از جانب خداوند است و… در نفس ناطقه انسان نزول میکند یعنی نفس متحد میشود با حقیقت جبرائیل ع با فرشتگان متحد میشود و آن اتصالی که با آن حقیقت جبرائیله بر قرار میشود و…
– پیامبر اکرم ص فرمودند:
وقتی جبراییل نازل میشود حقیقتش همه عالم را پر میکند ومی فرماید شرق و غرب عالم را پر کرده بود طبق الخافقین وقتی بر قلب پیامبر ص نازل میشود متحد میشود.
نکته: قرآن را دیگران میگیرند هرکس به اندازه ظرف وجود خودش در مسیر الهی حرکت میکند
از امیرالمؤمنین ع پرسیدند از علوم وحی چیزی در نزد شما هست؟ فرمودند خیر مگر این که خداوند یک فهم جدیدی از کتابش به بندهاش عنایت کند.
◀️نقل چند بیتی از بند ۱۷ «دفتر دل» (ص ۳۶۵ دیوان) مناسب مینماید:
/نزول اندر قیود است و حدود است
صعود اندر ظهور است و شهود است
شرح: نزول امکان ندارد بدون حد، قید باشد باید یک حدی بخورد تا نازل بشود نور صرف اگر حد نخوردکه نزول نداریم همین طور قید روی قید میخورد میشود انزال و برعکس صعود که وقتی بالا می رود شهود پیدا میکنید وقتی بالا رفتیم قید برداشته میشود شهود گستردهتر میشود چیزهایی میفهمید که دیگران نمیفهمند
/خروج صاعد از ظلمت بنور است
که یوم است و همیشه در ظهور است
شرح: فرق صعود با عروج چیست؟
صعود مستقیم بالا میرود
عروج، معراج به معنی مایل بالا رفتن است
/چو صاعد دمبدم اندر خروج است
پس او ایام در حال عروج است
شرح: شما از ابتدا نطفه بودید بعد شدید علقه و… همین جور دارید صعود میکنید تا این مرحله که رسیدید اندک انسانهائی هستند که دنبال معرفت و شهود میروند پس دارند ایامی را طی میکنند پس خودت ایامی، روزی، و روح ایامی را که طی میکند در وجودش هست چون هی دارد عروج میکند در آخرت معرفتی که پیدا میکنید خودت آن معرفتی!
هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللهِ – آنان درجاتی هستند در نزد خدا، خودش درجه و مقام میشود؛ در آخرت مقامات هم عین خود طرف میشود
یوم الله، عین الله… لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ – برای آنان درجاتی هست
/چو عکس صاعد آمد سیر نازل
لیالی خوانیش اندر منازل
شرح: سیر نازل برعکس بالا رفتن است و شب خوانده میشود.
/شب اینجا نمودی از حدود است
بسی شبها که در طول وجود است
شرح: شب اینجا نمودی از حدود است چون تاریک میشود
/چنان که روز رمزی از ظهور است
ظهور است هر کجا مصباح نور است
شرح: وقتی روز میشود همه جا روشن میشود چشم انسان بینا میشود وقتی هم برای سالک یک یوم پیش میآید حقایقی برایش مکشوف میشود چقدر در قرآن یوم داریم ایام آخرتی یوم الحساب یوم التغابن و… این روزها اینجا هم پیش میآید برای سالک لذا میبینید بعضی چهرهها سیاه یا سفید است میبیند مردم چقدر بیچارهاند
/شب قدر اندر این نشاه نمودی
بود از لیله القدر صعودی
شرح: شب قدر این جا میبینید یک حقیقتی از آن لیله القدر است.
/چو ظلی روز اینجا روزها را است
که یوم الله یوم القدر اینجاست
شرح: روز این جا هم یک نحوی از روزهای بالاست که یوم اللهاند که اینجا میشود لیله القدر است روزش میشود ” سَلَٰمٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ
/مر انسانی که باشد کون جامع
شب قدر است و یوم الله واقع
شرح: که انسانی که کون جامع باشد هم شب قدر است هم روز خداست
«شب مردان خدا روز جهان افروز است»
هم لیله القدر است هم یوم الله است
امیرالمؤمنین ع در مورد زبیر فرمود:
پیوسته او با ما اهل بیت بود تا پسر شومش از راه بدرش کرد
انسان باید مراقب باشد در مسیر تعالی لغزش پیدا نکند
الحمدلله علی الولایه