ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۲-۱۲-۸ فص فاطمیه جلسه ۱۲۶

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه ۱۴۰۲/۱۴/۸، درس فص فاطمیه فصل ۱۷، جلسه ۱۲۶

موضوع: سلوک معرفتی تحت تربیت استاد

(امر دوم)

این که همان گونه در پیش اشارتی شده است، نفس انسانی خواه مرد و خواه زن همین که از کدورت مادی بدر آید….

انسان هلوع آفریده شده، وقتی شری به او می‌رسد جزع می‌کند و مأیوس می‌شود و ناامید می‌شود و همه چیز را رها می‌کند،

آیه قران

المعارج

إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا

ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﺮﻳﺺ ﻭ ﺑﻲ ﺗﺎﺏ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ; (١٩)

إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا

ﭼﻮﻥ ﺁﺳﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﺪ، ﺑﻲ ﺗﺎﺏ ﺍﺳﺖ، (٢٠)

وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا

ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺧﻮﺷﻲ [ﻭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺭﻓﺎﻫﻲ] ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﺪ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺨﻴﻞ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، (٢١)

و وقتی پولی و مالی به او می‌رسد همه را برای خود می‌خواهد

مگر نماز گزاران

إِلَّا الْمُصَلِّینَ

ﻣﮕﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﺰﺍﺭﺍﻥ، (۲۲)

جناب علامه طباطبایی می‌فرماید چرا خداوند انسان را هلوع آفریده است؟!!! چون انسان باید این صفات اولیه را داشته باشد، وقتی بدی به او می‌رسد نارحت بشود و از خود دفع کند و…، اما اینها برای ابتدای زندگی حیوانی است تا انسان راه بیفتد و مؤمن شود.

کدورات مادی وقتی روی هم جمع می‌شود از انسان، انسانی بخیل و حسود…… می‌سازد. حالا انسان چطور از این کدورتها به درد آید؟!!!

یک کلید دارد و آن کلید اصلی «یاد مرگ» است، که یاد مرگ شهوتها را در قلب می‌کشد.

اولین دستور العملی که اقای قاضی به شاگردان خاص خود می‌دادند، یاد مرگ بوده و آنها انقدر تمرین می‌کردند و یاد مرگ می‌کردند که به سکر و مستی

می‌افتادند،

مؤمن زیرک است چرا!!!! چون یاد مرگ است،

یادآوری مرگ انسان را زیرک می‌کند.

از کدورات مادی به درآمدن تنها کافی نیست، باید تخم و بذر معارف در جان پروریده شود. در کلاس و استاد یاد می‌گیرد و در زندگی پیاده می‌کند.

هر شب با خود محاسبه داشته باشید و این کار را در محضر استاد انجام بدهید (کارهای روزانه خود را برای استاد بازگو کنید)

از جناب علامه طباطبایی نامه‌ای مانده که ظاهراً کسی از ایشان دستور العمل می‌خواهد و در جواب می‌فرماید محاسبه و مراقبه داشته باشید، بعد از گذشت چند ماه در جواب حالات ایشان می‌نویسد که این حالات جذبه است که به شما دست داده است. (یعنی اگر کسی مراقبه و محاسبه داشته باشد به سرعت حالاتش عوض خواهد شد.)

مراقب باشید چه چیزها از دهان خارج می‌شود و یا نگاه انسان به چه چیزهایی است!!!!! و آهسته آهسته و با تمرین باب ملکوت به سوی او گشوده می‌شود و گاهی ممکن است چندین سال طول بکشد، و انسان این کارها را تا آخر عمر باید داشته باشد. مثلاً جناب ملاحسینقلی همدانی ۲۲ سال زحمت کشید و……

و جناب اقای قاضی ۴۰ سال زحمت کشید و حتی یک خواب هم نمی‌دید تا……

هر نفسی یک جور است. قوه و منه افراد متفاوت است.

خداوند درباره حضرت عیسی ع و حضرت یحیی ع می‌فرماید در طفولیت حکمت دادیم و حضرت موسی را در ۴۰ سالگی…

همانطورکه چهره‌ها و اخلاق‌ها متفاوت است نفوس هم متفاوت است.

با مراقبه، انسان به جایی می‌رسد که با ارواح و موجودات آنسویی شروع به صحبت می‌کند و آنها با او صحبت می‌کنند و این‌ها خوب است اما نباید به این قانع باشد بالاتر از این را باید خواست.

بیانی از حضرت وصی امام امیرالمؤمنین علی ع به این مفاد است (انسان که از این نشئه به در رفته است ازل و ابد او یکی می‌شود) این کلام کامل عرشی اختصاص به موت طبیعی ندارد بلکه موت اختیاری را نیز شامل می‌شود.

ازل توجه به مبدأ که ابتدایی برای آن نیست، لایتناهی است خداوند ازلی است ابتدا برای او نیست.

خطبه ۱۶۳ (لَیْسَ لاَِوَّلِیَّتِهِ ابْتِدَاءٌ، وَ لاَ لاَِزَلِیَّتِهِ انْقِضَاءٌ..)

و ابدیت مربوط به معاد است آن هم لایتناهی است.

ازل و ابد حقیقتی فوق زمان است!!!!

نکته (ازل و ابد فوق زمان هستند این‌ها دو تا هستند ما را زمان از هم جدا می‌کند حالا اگر زمان نباشد آیا این دو جدا هستند؟ خیر بلکه یک حقیقت هستند که به لحاظ مبدأ ازل و به لحاظ معاد ابد گفته می‌شود.

چطور ازل و ابد درک می‌شود!!! حضرت فرمود از ماده به در روید و این عروج از ماده فقط به مرگ طبیعی نیست بلکه موت اختیاری را شامل می‌شود.

موت اختیاری چیست!؟؟ رسول الله ص فرمود «موتوا قبل ان تموتوا»

بمیرید از احکام طبیعت قبل از مردن که جدا کنند شما را.

نیاز به استاد

انسان در فطرتش خوبی هست ولی باید ببیند یا باید بشنود که چنین کاری می‌شود کرد، می‌شود گذشت کرد می‌شود صدقه داد و….

انسان با دیدن کارهای خوب یاد می‌گیرد، با دیدن ادب مؤدب می‌شود.

چرا خداوند در کنار قرآن انسان کامل قرار داد!!! کتاب الله و عترتی

باید خوبی را دید باید گذشتن از دنیا را دید لذا استاد فقط برای علم یاد دادن نیست.

می‌فرماید با علما مجالست کنید و با حکما مخالطت کنید یعنی معاشرت کنید. چرا؟!!!

روایت می‌گوید چون یک چیزهایی در درس نیست در عمل دیده می‌شود. این را در مجالست نمی‌شود یاد گرفت بلکه در مخالطت می‌شود یاد گرفت.

انسان بیدار و هوشیار هم باید استاد را ببیند و یاد بگیرد هوشیار باشد و دقت کند که چه کارهایی استاد انجام می‌دهد. خصوصاً در بزنگاه‌ها چه رفتاری از خود نشان می‌دهد.

امام سجاد (ع) فرمودند: هلاک شد، نابود و بیچاره شد کسی که در زندگی یک حکیم و عالم و راه شناسی نداشت که او را هدایت و ارشاد و راهنمایی کند. هلک من لیس له حکیمٌ یرشده.

انسان اگر استاد نداشته باشد تربیت نمی‌شود بلکه بی‌تربیت می‌شود طرفِ گناه می‌رود ولی انسان تربیت شده توسط استاد حلال و حرام را می‌فهمد.

(امر سوم)

اینکه به مناسبت کفالت از حضرت عصمت الله کبری فاطمه زهرا علیه السلام به ذکر فضائل مادر بزرگوارش ام المومنین جناب خدیجه کبری سلام علیها…

نام مادر حضرت خدیجه فاطمه است و رسول الله آنقدر حضرت خدیجه را دوست داشت اسم مادر او را بر دخترش فاطمه گذاشت.

حضرت خدیجه در جاهلیت و اسلام به طاهره معروف بود از شدت پاکی، و ایشان بزرگ زنان قریش بود

طاهره خوانده می‌شد از بس مراقب خودش بود و عفیف بود و خیلی عاقل و با شرافت و دانا بود همراه اینکه خداوند اراده کرده بود برای ایشان صفات و کرامات را مادر مومنان ام المومنین است.

ایمان آورد حضرت خدیجه به رسول الله و تصدیق کرد آنچه از طرف خداوند می‌آورد و به دوش می‌کشید امر ایشان را یعنی کمک کار رسول الله بود.

و اول کسی بود که به خدا و رسولش ایمان آورد تصدیق می‌کرد آنچه رسول الله از جانب خدا می‌آورد و خداوند سبک می‌کرد به واسطه ایشان از پیامبرش در آن زمان که کسی مسلمان نبود و آنجا رسول الله را تصدیق می‌کرد.

که پیامبر هیچ حرف مکروهی از خدیجه نشنید از اینکه او را رد کند و یا تکذیب کند باعث حزن رسول الله بشود خدا فرج حاصل می‌کرد به واسطه حضرت خدیجه برای رسول الله.

از تصدیق ایشان گشایش حاصل می‌شد و ثبات قدم داشت و موجب سبکی رسول الله می‌شد و آسان می‌شمارد برایشان امر مردم را ودلداری می‌داد رسول الله را، خود پیامبر هم آرام جانی می‌خواهد (چون به لحاظ بشری انسان است.)

رسول الله فرمود زمانی که همه مرا انکار می‌کردند حضرت خدیجه مرا تصدیق می‌کرد. خدایش رحمت کند

حدیث(جبرئیل خدمت رسول الله رسید و گفت سلام خدا را به خدیجه برسان و گفت رسول الله به خدیجه، ای خدیجه: این جبرئیل است تو را از جانب پروردگارت سلام می‌رساند و حضرت خدیجه فرمود خداوند خود سلام است و سلام از جانب اوست و بر جبرئیل نیز سلام باد.

و نیز هشام در سیره گوید: حضرت خدیجه زنی بود تاجر و شریف بود و مالی داشت که اجاره می‌داد به مردمانی برای تجارت و با آنها مضاربه می‌کرد به چیزی که برای آنها قرار می‌داد و کلاً قریش قومی تجارتگر بودند و پس وقتی که رسید به او از رسول الله آنچه شنید از راست گفتن پیامبر و بزرگی امانت داریش و کرم اخلاقش، پس فرستاد به سوی او و عرضه کرد به پیامبر که بیا با مالی از جانب من برای تجارت به شام برو و افضل اجناسی که داشت داد به رسول الله و یک غلام همراه رسول الله کرد (و این قبل از ازدواج آنها بود)

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

به این نوشته امتیاز دهید
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.