۱۴۰۲-۱۱-۱۰ فص فاطمیه جلسه ۱۲۳
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۰، درس فص فاطمیه، جلسه ۱۲۳،
موضوع: تفاوت نبوت تشریعی و نبوت انبائی و شعر در مدح حضرت زهرا ع
نبوت تشریعی آن وحی که شریعت را از طرف خدا میآورد، مثل نماز اینگونه بخوانید و…..
حدیث، رسول خدا فرمود
«صَلوا کما رَأَیتُمُونِی أُصَلی؛ همانگونه که میبینید من نماز میخوانم، نماز بخوانید
قسمت دیگر مربوط میشود به نبوت انبایی خبر میدهد از غیب و توحید و آسمانها و و…
بسیار از چیزهایی که رسول الله میفرماید مربوط به نبوت انبایی است آیه قرآن
الأحزاب
لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا
ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻟﮕﻮﻱ ﻧﻴﻜﻮﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻣﻴﺪ ﺩﺍﺭﺩ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻳﺎﺩ میکند. (٢١)
اسوه یعنی به او نگاه کنید دنبال او بروید خودتان را مثل او در بیاوریدـ
در نبوت تشریعی نمیشود مثل او باشید ولی در نبوت انبایی میشود مثل او قرار بگیرید.
نکته(آیا به حضرت مریم علیه السلام مثلاً میشود گفت نبی!!!! اگر نبوت تشریعی باشد ندارد ولی نبوت انبایی دارد لذا در سوره انبیا بعد از انبیا ذکر حضرت مریم آمده است در سوره انبیا بعد از تعدادی از نام انبیا آمده:
وَالَّتی أَحصَنَت فرجها فَنَفَخنا فیها مِن روحِنا وَجَعَلناها وَابنَها آیَهً لِلعالَمینَ
(و مریم را یاد کن) که دامنش را پاک نگه داشت؛ پس ما از روح خود در آن دمیدیم و او و فرزندش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم.
چرااسم حضرت مریم را نیاورد ولی صفت برای او آورد!!!
حضرت مریم در عداد انبیاست ولی اسم ایشان جزو انبیا آمده نبوت تشریعی ندارد ولی نبوت انبایی دارد.
در طومارهای بحرالمیت مطالبی است که جدیداً در غارها کشف شده و مربوط به ۱۰۰ سال پیش از حضرت مسیح است….
که در یکی از نوشتهها نوشته شده خواهر حضرت هارون مریم نبیه بوده است. جالب اینکه در قرآن یا اخت هارون آمده است تمام مفسرین میگویند یعنی چه؟ حضرت مریم برادری به نام هارون نداشته…
هارون خواهری به نام مریم نبیه داشته که نبی بوده و انباء میکرده از عالم غیب، این هم نبیه است نبوت انبایی است لذا یک زن هم میتواند دریافتهایی پیدا کند و حقایقی را بگیرد.
نکته (در نبوت انبایی و تشریعی تفاوتهایی وجود دارد در نبوت تشریع آن وحی خیلی نزدیک است به عالم طبیعت. انسان دارای مراتب است، حالا از چه مرتبهای بگیرد هرچه بالا میرویم دریافت بسیطتر میشود و صورت کمتر پیدا میکند، اولیاء صاحب الهام هستند و انبیا صاحب وحی هستند. ادراک اولیا بیشتر به طرف بالا است ادراک آنها بسیط است یک مرتبه (ناگهان) حقیقتی به آنها القا میشود.
اما گاهی اولیاء دریافتهایی میکنند که تمثل دارد این از باب میراث نبوت است مگر گفته نشده که خواب قستمی از نبوت است پس قسمتهایی از نبوت را میتوانیم داشته باشیم چون در خواب صورت دارد (و از این جهت مشابه وحی است). انبیا هم از باب ولایت دریافتهای آن سویی دارند که مربوط به ولایت آنها است.
اقاجان علامه حسن زاده املی فرمودند (قویترین و بالاترین نوع کشف وحی است که صراحت دارد لفظ و صوت است میشنوند.)
*دیوان لاهیجی*
در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
۱- چنان به صحن چمن شد نسیم روحافزار
که دم ز معجز عیسی زند نسیم صبا
۲-رطوبتی است چمن را چنان ز سبزه و گل
که گر بیفشریش آب میچکد ز هوا
چنان هوا مرطوب است که اگر هوا را فشار بدهید آب از آن میچکد.
۳-ز بس هوا طربانگیز شد به صحن چمن
ز ذوق غنچه نمیگنجد اندرون قبا
هوا آنقدر طرب انگیز است که غنچه نمیتواند در لباس خود بماند میخواهد لباس خود را پاره کند و بیرون بیاید
۴-چنان که نامیه را فیض عام شد شاید
که آرزو به مطالب رسد به نشو و نما
فیض عام است بهار شده و هر موجودی میتواند به کمال خود برسد
۵-به نشو سبزه زمان گر نمو کند شاید
که بیمیانجی امروز دی شود فردا
نشو یعنی به وجود آمدن رشد کردن
(بدون میانجیگریِ امروز، دیروز فردا شود)
۶-به سعی نشو و نما پرعجب مدان که شود
نهال حسرت عاشق به میوه کامروا
با تلاش و رشد خیلی تعجب نکن آن حسرت عاشق نهالش میوه بدهد و به کام دل برسد
۷-ز فیض بخشی نشو و نما عجب نبود
رسد به بار اجابت اگر نهال دعا
دعا مثل نهال است دعا کردی کاشتهای و به اجابت برسد.
۸-چنین که قامت خوبان نمو کند در حسن
بلند چون نشود نخل حسرت دلها؟
قامت خوبان در زیبایی رشد میکند از آن طرف حسرت دلها مثل نخل که بالا میرود زیاد میشود (تمام وصف بهار را میکند)
۹-هوای قامت شمشادقامتان دارد
نهال سرو که در باغ میشود رعنا
نهال سرو دارد جوان میشود
۱۰-نهال سرو چمن سر به ابر میساید
ز بس گرفته ز فیض بهار نشو و نما
۱۱-شود در آب سخن سبز همچو نی در آب
چو سر کنم قلم از بهر وصف آب و هوا
سخن سبز میکند همانطور که نی را در آب بگذاری سبز میشود از بس مرطوب است آب و هوا قلم هم دارد سبز میشود
۱۲-ز بس که عیش فزا گشته موجهای نسیم
کند به کشتی غم کار موجه بر دریا
تشبیه کرده نسیم را به موج دریا همانطور که موج دریا کشتی را به حرکت در میآورد…
۱۳-صبا کند دهن غنچه پر زر از تحسین
چو گردد از پی وصف هوا نفس پیرا
صبا دهان غنچه را پر از طلا میکند از راه تحسین
۱۴-به شاخ تا دم بادی وزیده گشته ز ذوق
به وصف آب و هوا برگ برگ نغمهسرا
برگ برگ گلها وصف هوا میکنند
۱۵-چهگونه مرغ نشیند خمش که فیض نسیم
زبان سوسن خاموش را کند گویا
مرغ چگونه ساکت باشد وقتی زبان سوسن به سخن میآید.
۱۶-چهسان ز جلوه پرواز، بلبل استد باز
کنون که صورت دیبا پرد به بال صبا
حرکت باد صبا باعث شده بلبل از پرواز بماند
۱۷-توان ز فیض سبکروحی نسیم چمن
پرید بیمدد بال و پر چو رنگ حنا
فیض سبک روحی نسیم برای بدن انسان روح سبک به همراه دارد، یک فیضی داریم که بدون بال و پر میشود پرواز کرد مثل اینکه رنگ حنا میپرد ولی بال و پر ندارد
۱۸-هوا ز بس که رطوبت گرفته نیست عجب
که کار آب کند با صحیفه موج هوا
(رطوبت مال لطافت است) از بس هوا رطوبت گرفته موج هوا آنقدر مرطوب است مثل موج آب صحیفه را میشوید و میبرد
۱۹-چو موج بحر پر آبست موجه سوهان
ز بس که آب گرفتند از هوا اشیا
از بس اشیا از هوا آب گرفتند حتی موج سوهان هم پر آب شدهاند (موج سوهان با اینکه سفت و سخت است ولی مثل آب به نظر میآید)
۲۰-ز فیض عام طراوت چنان تری شده عام
که زهد خشک نماندست نیز در دریا
رطوبت عام شده از بس هوا مرطوب است زهد خشک هم باقی نمانده
نکته علمی (زهد خشک یعنی چه!!! در شعر میخوانیم زاهد خشک مغز (افراط خشکی مغز موجب جنون است)
جناب حافظ میفرماید
«پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن.
به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان»
مغز وقتی خشک میشود چیزی قبول نمیکند وقتی میگویند در کودکی چیزی یاد بگیرید انگار در سنگ حک شده اما پیری وقتی چیزی یاد گرفتید انگار در آب میرود.
فرموده شده در جوانی کسب علم کن پیرها مزاج آنها به خشکی رفته و چیزی را قبول نمیکنند زاهد خشک هیچ چیز را قبول نمیکند)
۲۱-میان سبزه تواند نهان شدن آتش
ز اعتدال طبیعت چو باده در مینا
وسط سبزهها به خاطر اعتدال میشود آتش پنهان شود.
۲۲-کنون که سبزه برآمد ز سنگ هست امید
که سبز در دل خوبان کنیم تخم وفا
۲۳-بیا ببین که در احیای مردگان نبات
نیابت دم عیسی کند نسیم صبا
بیا ببین در احیای گیاهان باد صبا میوزد گیاهانی که خوابیدهاند زنده میشوند
گفت پیغمبر ز سرمای بهار
تن مپوشانید یاران زینهار
۲۴-عموم یافت ز بس اعتدال ممکن گشت
دم ریا شود آر معتدل ولی به ریا
۲۵-میان ابر سیه آفتاب پنهانست
زبس که راه نیابد به روی ارض، ضیا
پشت ابر سیاه آفتاب پنهان شده نور ضیا نمیتواند به زمین برسد
۲۶-ره نزول کند گم ز تیرگی باران
از آن فروزد هردم چراغ برق هوا
باران روی زمین میخواهد ببارد راه را گم میکند به خاطر همین رعد و برق میزند راه را پیدا میکند
۲۷-سپاه ابر به روی هواست چون ظلمات
درو نهان شده باران بهسان آب بقا
ابرهای باران زا که سیاه هستند مانند ظلماتاند که در درون آن آب حیات و بقا است.
۲۸-ز بس که متصل آید ز قطره رسم شود
هزار دایره بر سطح آب در یک جا
۲۹-شده است قوس قزح چون کمان حلاجی
که پنبه میزند از ابر و میدهد به هوا
قوس قزح یعنی رنگین کمان
۳۰-به باغ شاخ گل امروز نایب موسی است
کز آستین خود آرد برونید بیضا
شاخه گل مثلید بیضا میماند نایب حضرت موسی شده امروز.
۳۱-به وصف آب و هوا چون شوم صحیفهنگار
هزار غنچه معنی شود شکفته مرا
وقتی میخواهد وصف آب و هوا را بکند هزار تشبیه میآورد
۳۲-نگفته میریزد حرف غنچه از قلمم
گه رقم زدش چون کنم خیال صبا
۳۳-رسید تا به زبانم شکفته میگردد
به آب و تاب کنم چون حدیث غنچه ادا
وقتی به زبان من میرسد لفظ غنچه میشکفد. قرآن هم غنچه غنچه است یک مرتبه یک آیه که برایمان باز میشود به اذن الله غنچه باز میشود
۳۴-به سینه غنچه پیکان شکفته جا گیرد
درین هوا چو خدنگی شود ز شست رها
۳۵-به دهر غنچه نشکفته غنچه دل ماست
وگرنه نامی ماندی ز غنچه چون عنقا
غنچهای که باز نشده دل ماست که گرفته است اگر اینطور نبود فقط اسمی از غنچه در عالم میماند.
۳۶-شهاب نیست به شب کز وفور فیض به ارض
ستاره از فلک آید برای کسب هوا
از اینجا وارد مدح میشود
۳۷-چنان که روحفزا گشته است پنداری
هوا شمیم گرفته ز تربت زهرا
بوی خوشی که در عالم طراوت میکند از تربت صدیقه طاهره است.
۳۸-چه تربتی که بود آبروی گوهر دین
چه تربتی که بود نور چشم نور و ضیا
آبروی دین به خاطر تربت ایشان است
۳۹ چه تربتی که رسد گر غبار او به فلک
هزار جان گرامی کند به نقد فدا
الحمدلله علی الولایه