ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۱-۸-۱۰ فص فاطمیه فصل ۱۱ جلسه ۸۹

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه ۱۴۰۱/۸/۱۰) درس فص فاطمیه) جلسه ۸۹

موضوع: فصل یازدهم، تتمه و تکلمه فصل دهم.

علوم و دانشها هم مختلف هستند و شرافت علم بستگی به موضوع آن علم دارد.

بزرگ‌ترین علم، علم توحید است، خدا شناسی است.

علم انسان را ارتقا می‌دهد، هرچه انسان عالمتر، انسان‌تر است، علم هم درجات دارد. علم شهودی ورای این طور است.

این مطالب معراج و نردبانی است، انسان را ارتقا می‌دهد و صعود می‌کند بسوی خدا، کلمه طیبه و عمل صالح او را بالا می‌برد.

کلمه طیب، (ارواح پاک هستند) جان‌های پاک بسوی او صعود می‌کنند.

استاد علامه حسن زاده فرمودند: چرا کلمه طیب را به جانهای پاک تفسیر می‌کنند؟ عیسی مسیح ع کلمه خدا بود که القا شد به مریم ع، پس کلم طیب یعنی جان پاک

نکته: کلمه آن قولی است که به زبان ما جاری می‌شود یک کلمه لفظی داریم یک کلمه نفسی، که در علم، کلام مطرح است،

ان کلام که بر زبان جاری نشد و در نفس انسان است، این‌ها چه هستند که در نفس شکل می‌گیرند و بر زبان جاری می‌شود همان اعتقادات هستند.

این کلمه طیب و اعتقاد پاک ظرفش جان ما است، پس جان ما همان کلمه طیب است و یعنی همان اعتقاد است،

ای برادر تو همان اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای/

تو خود اعتقاد هستی و اعتقاد پاک تو را بالا می‌برد، از قران مدد بگیریم،

آیه قران، لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ (برای انها درجاتی است نزد خدا)

هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّه (انها درجاتی هستند) این‌ها خودشان درجه هستند.

در دنیا درجه با خود شخص متفاوت است.

به حکم اتحاد عاقل به معقول، انسان خود عین کلمه طیبه و عین علوم و اعتقاد است.

حالا اگر عین این علوم باشید چه فایده‌ای دارد؟ می‌فرماید کلمه طیب به سوی خدا صعود می‌کند.

و عمل صالح یرفعه، عمل صالح به او رفعت می‌بخشد.

آیه قران: اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ..) همیشه امنوا و عمل صالح کنار هم هستند،

کلمه طیب بدون عمل صالح نمی‌شود، این علوم به همام اندازه که می فرماید عین وجود شما می‌شود، آن حقیقت در جان شما پیاده می‌شود و بسوی حقیقت هستی کشیده می‌شود.

چرا کلمه طیب جان پاک است؟ به حکم اتحاد عاقل به معقول، عین آن کلمه که اعتقاد است عین او هستیم. شأنیت آن صعود به طرف خداوند است

کلمات جایگاه دارند، بعضی کلمات صعود بسوی خداوند است که کلمات طیب هستند و کلمه خبیث جایگاهش جهنم است،

گاهی وقت انسان با یک کلام بهشتی، میشود و با کلامی هم جهنمی می‌شود.

آیه قران، — وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غلّت ایدیهم ولعنوا بماقالوا لعنت شدند به آنچه گفتند.

آیه قران المائده: فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فیها وَذَٰلِک جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ

و خداوند نیز به پاداش این سخن که گفتند بوستانهایی که جویباران از فرودست آن جاری است، نصیبشان می‌سازد که جاودانه در آن خواهند بود و این پاداش نیکوکاران است (۸۵)

بخاطر گفتن کلمه‌ای بهشتی می‌شوند و بر عکس

انسان باید مراقب باشد چه کلامی از دهانش بیرون می اید اعتقاد چقدر مهم است.

قران اعتقادات است و مجموعه باورها است.

آیه قران: آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِکتِهِ وَ کتُبِهِ…

شرح فصل یازدهم

ان الله وتر یحب الوتر، خداوند طاق است و طاق را دوست دارد.

جناب ابن عربی در فص محمدیه ص، بحت تثلیث را وسط کشیده که مقامات مقربان بر سه مقام بنا شده است، در سوره واقعه

فَرَوْحٌ وَرَیحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ

همهٔ وجودش، رفاه و راحتی و بهشت پرنازونعمت خواهد بود (۸۹)

این‌ها سه مقام مقربان است: روح، ریحان و جنت نعیم

در کلمه روح حرف حا آخراست و در ریحان وسط و در جنت نعیم در ابتدا با نقطه تحتانی

پس آخر مقامات روح اواسط ریحان و اوائل جنت نعیم است

نکته دیگر: روح ۳ حرف، ریحان ۵ حرف، جنت نعیم ۷ حرف دارد

زیرا “ان الله وتر یحب الوتر”

وضمنا خود این مقامات ۳ مقام است

نخست از «ه» هوز شروع کرده‌ایم که عدد پنج است

ابجد و هوز و دگر حطی/ از یکی تا ده است بهر شمار/

کلمن معفص است تا به نود/ قرشت ثخذ ضظع به هزار

اعداد ابجددی

(الف =۱)، (ب = ۲)، (ج = ۳)، (د = ۴)، (ه = ۵)، (و = ۶)، (ز = ۷)، (ح = ۸)، (ط = ۹)، (ی = ۱۰)، (ک = ۲۰)، (ل =۳۰)، (م = ۴۰)، (ن = ۵۰)، (س = ۶۰)، (ع = ۷۰)، (ف = ۸۰)، (ص = ۹۰)، (ق = ۱۰۰)، (ر = ۲۰۰)، (ش = ۳۰۰)، (ت = ۴۰۰)، (ث = ۵۰۰)، (خ = ۶۰۰)، (ذ = ۷۰۰)، (ض = ۸۰۰)، (ظ = ۹۰۰)، (غ = ۱۰۰۰).

و هر کدام از حروف ابجد معنا دارند

در کتاب خزائن مرحوم نراقی، صفحه ۳۱۸ آمده است:

ابجد: یعنی بدان، هوّز: دریاب، حطی: نیک فهم کن، کلمن: نگهدار، سعفص: فرومگذار، قرشت: دانا باش، ثخذ: واقف باش، ضظغ: از پیش بدان و گویند سریانی هستند.

اصطلاحات عارف با فیلسوف معنایش فرق دارد.

اگر عارف می‌گوید جسد یعنی صورتهای مثالی در مکاشفات دیده می‌شود.

در اصطلاح عامه، جسد، بدن بدون روح را می گویند.

شیخ الرئیس می‌فرماید: حل می‌شود اجساد سخت سنگی بصورت آب سیال در می آید و این را اصحاب الحیل می داند و اصحاب الحیل، یعنی کیمیا است.

شکل حرف را جسم و عدد روح آن است. عدد جان حرف است.

جناب فتح الله بن محمد رضا الحسینی…. عدد حکم دندانه کلید دارد، عدد ذکر مثل دندانه هر کلید است، کم و زیاد آن خاصیت ندارد.

اعداد ارواح و حروف اجسام انها.

و زیاد کردن بر عدد مطلوب اسراف و کمتر از آن اخلال است،

اذکاری که عدد دارند زیاد و کم شدن آن خاصیت ندارد.

السجده: یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ

از آسمان کار و بار زمین را تدبیر می‌کند، سپس در روزی که اندازه‌اش هزار سال است از آنچه شما می‌شمارید، به سوی او بالا می‌رود (۵)

دو قوس نزول و صعود را می‌فرماید.

تعبیر شریف علامه قیصری…

مراتب تنزلات وجود و همچنین معراج آن دایره وار است، آن مرتبه که قبل از مرتبه دنیا است از مرتبه تنزلات است از مرتبه اولیه است،

بعد از دنیا از مراتب معارج بالا رفتن است و اخریت است.

در قوس نزول و صعود ارواحی هستند، روح انسان قوس صعود و عروجی است.

نظامی گنجوی در مدح خاتم الانبیا ص گوید:

دو سر خط حلقه هستی/ به حقیقت به هم تو پیوستی

نگارنده در بند سیزدهم دفتر دل…

وجود صرف کان بیحد و عد است/چو دریایی است کاندر جزر و مد است/

ز قوسین نزولی و صعودی/بدانی رمز این سیر وجودی…

بحث به اینجا می‌رسد عالم یک حرکت است، که مشهود ما شده، این عالم معقول است محسوس ما واقع شده است.

انسان کون جامع است، جمعیتی دارد که تمام حقایق در آن است،

از رساله رتق و فتق در متن نامی برده‌ایم…. و آن کلمه ۳۲۳ هزار و یک کلمه قرار داده‌ایم…

أَوَلَمْ یرَ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا…

تمام این رساله بیان یک وجه از وجوه این آیه است.

در عربی برای دیدن چند لغت داریم.

نظر و رأی و بصیرت، هر سه دیدن است و عربی است.

رویت، یک معنای دیدن ظاهری است و یک معنای آن دیدن همراه با دانستن است،

أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ، کانتا بودند، آن دو رتقا، یک بسته بودنند ففتقناهما و گشودیم آن دو را،

استاد علامه حسن زاده تفسیری از این آیه کرده‌اند، دلایل نجومی آورده که منطقه البروج ونصف النهار روی هم منطبق می‌شود و یکی می‌شود و اتفاقاتی می افتدو سالیانی می‌گذرد اینها از هم جدا می‌شوند،

یخ‌های قطب آب می‌شود و تمام زمین را آب فرا می گیردو وقتی زمین از این دایره خارج می‌شود، دو باره خشکی پدیدار می‌شود، اول جایی که از زیر آب بیرون می اید مکه است که دحوالارض به این معنا است.

این رتق و فتق جزو ناموس این عالم است

الحمدلله علی الولایه

۴.۵/۵ - (۲ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.