۱۴۰۳-۴-۱۹ شرح خطبه متقین حضرت علی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدالله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد»
««««محرم ۱۴۰۳»»»»
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع
سه شنبه ۱۴۰۳/۴/۱۹، شب چهارم محرم (لبیک یاحسین ع)
موضوع: خطبه ۱۹۳ همام (متقین):
مَنْطِقُهُمُ اَلصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ اَلتَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ اَلنَّافِعِ لَهُمْ
ترجمه:
سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده مىپوشانند، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده مىپوشانند، و گوشهاى خود را وقف علم نافع کردهاند.
نگاه به نامحرم از تیرهای مسموم شیطان است.
اگر زمانی نگاهت به نامحرم افتاد و دلت لغزید این ذکر را «۱۴» بار تکرار کن: «یا خَیرُحَبیبٍ و مَحبوب صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه»
خیلی باید مراقب باشید در فضای مجازی!
باید چشمتان را از آنچه خداوند حرام کرده است نگهدارید.
همانطور که خداوند به زنها دستور داده است که حجاب خود را رعایت کنند به مردها هم دستور داده است که چشمانشان را مراقب باشند.
وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ اَلنَّافِعِ لَهُمْ…
وقف کردهاند متقیان گوشهایشان را برای علمی که نافع است یعنی گوششان دنبال علم میدود.
روایت: در مورد جناب سلمان فارسی از امام صادق ع سؤال شد و امام فرمود: نگویید سلمان فارسی بگویید سلمان محمدی ص، او یکی از فضائلش این بود که دنبال علم میدوید.
گوش، دهان جان ماست، پس مواظب باشید چه حرفی میشنوید.
روایت: امیرالمؤمنین ع فرمود: علم دو جور است. ۱- علم ادیان ۲- علم ابدان
وجود انسان هم دو وجه دارد:
۱- مرتبه حیوانی که متعلق به بدن است.
۲- مرتبه فرشته خویی که متعلق روح است.
علم ادیان یعنی خدا شناسی.
یعنی اصول دین که پنج تاست:
(۱- توحید ۲- عدل ۳-نبوت ۴- امامت ۵- معاد)
هم در علوم ابدان و هم در علوم ادیان علم نافع و غیرنافع وجود دارد.
نفس متقین در بلاها همانگونه است که نفس آنها در آسایش است.
یعنی بلا و سختی با آسایش و راحتی برایشان علی السویه است.
زیرا دنیا برایشان بی ارزش است.
نفوس مطمئنه انقدر سعه صدر دارند که اگر در یک شب دنیا را به ایشان بدهند یا از ایشان بگیرند انگار پر کاهی بر دوششان گذاشته شده و از روی دوششان برداشته شده است.
چطور میتوانیم اینگونه باشیم؟ که بلا و رخاء برایمان یکسان شود؟
روایت: وقتی خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت شدید بروید قبرستان و ببینید آخرش این جاست، اینهایی که در قبرستان خوابیدند یک روزی اینجا بودند و الآن از آنها خبری نیست.
وقتی میروید قبرستان یاد مرگ میکنید پس در نظرتان نمیگذارد خیلی خوشحال بمانید یا خیلی ناراحتی شوید از سختیهای دنیا.
آنکه سعه صدر ندارد اگر بلا و مصیبتی ببیند از هم میپاشد.
اما متقیان این جور نیستند در بلا و رخاء حالشان یکسان است یعنی از حالت بندگی خداوند خارج نمیشوند و اگر نبود اجلی که خداوند برای آنها مشخص کرده است یک لحظه روح در بدنشان قرار نمیگرفت و از این عالم پرواز میکردند بخاطر شوقی که به ثواب الهی و خوفی که از عذاب الهی دارند.
اجل چیست؟ ما هر کدام یک مهلتی داریم و مشخص شده است که چند سال است.
روایت:
اجل نگهبان انسان است.
همین اجل است که خیلی وقتها شما را از مرگ حتمی نجات میدهد.
حضرت علامه حسن زاده املی:
اگر چشمان شما باز شود و آنطرف را ببینید، میبینید که آن طرفیها صدا میزنند بیایید به سمت ما.
شوق و خوف باید با هم باشند.
در دعای صحیفه سجادیه: ((و اخفنی مقامک و شوقی لقائک))
خدایا من را از مقام خودت ترسان و مشتاق به لقائت قرار ده.
یعنی هم از مقامت بترسم و هم مشتاق لقائت باشم.
این خوف از مقام باعث ادب مع الله میشود.
امام سجاد علیه السلام عبارتی دارد خدایا اگر وظایفی که گردن من است نسبت به زن و بچه و دیگران نبود آنقدر متوجه تو میشدم که جان مرا بستانی.
این نشان دهندهی شوق امام است به لقاء الهی.
آقاجان حضرت علامه حسن زاده آملی:
دوستان ما رفتند ما از رفتن آنها حسودیمان میشود.
این مؤمن متقی است که حسادت میکند و غبطه میخورد به مرگ نیکان، زیرا شوق دارد برای رسیدن به لقاء الله.
خداوند در پیش اینان عظمت پیدا کرده است و هرچیزی که غیر خدا است کوچک شده است
اول باید خدا را بشناسیم و معرفت کسب کنیم تا عظمت الهی را بفهمیم و درک کنیم؛ آنوقت دنیا برایمان بی ارزش و کوچک میشود.
مانند امیرالمؤمنین ع که دنیا را سه طلاقه کردند.
دنیا خودش را به اولیاءالله عرضه میکند اما آنان نمیپذیرند.
وقتی خدا در نظر انسان بزرگ شود هرچی غیر خداست کوچک میشود.
پست و مقام و پول و… همه برایش بی ارزش میشود.
ذکری است که اگر انسان بگوید خدا در چشمش بزرگ میشود منتهی اول معرفت میخواهد، فقط به گفتنِ ذکر نیست که، انسان باید اول معرفت پیدا کند بعد ذکر بگوید تا ذکر اثر کند؛
آن ذکر همان ذکر رکوع است:
سبحان ربی العظیم وبحمده
وقتی این ذکر برای انسان تجلی کند همه چیز در نظرش پست میشود.
اولیاء الله تکلیفشان معلوم است زیرا شیطان و دنیا طرفشان نمیتواند بچرخد؛
اما انسانهایی که به این مرتبه نرسیدهاند
گاهی بین دنیا و آخرت مخیر میشوند، اینجا معلوم میشود که چقدر خدا را قبول کرده است و چقدر آخرت را قبول دارد؛ اینجا مشخص میشود که چقدر خدا در نظرش بزرگ و دنیا در نظرش کوچک است.
الحمدلله علی الولایه