۱۴۰۱-۶-۸ اسرار کربلا
شهادت حضرت رقیه س
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۴۰۱/۶/۸) شب دوم صفر
موضوع: اسرار کربلا
در قضیه کربلا کمتر به وجه عرفان و دیدگاه معرفتی کربلا پرداخته شده، تطابق کونین یک بحث عمده و پایهای است و بسیار از مطالب که عرفا می گویند روی این مبحث بار میشود.
در تعریف تطابق کونین، آنچه در عالم خارج است، در وجود انسان است، آنچه در خارج است در نفس انسان است،
جناب مولانا میفرماید
«ای نسخهی نامهی الهی که توئی
وی آینهی جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی»
در وجود انسانها هم امام است،
در اصول کافی آمده است خداوند دو حجت دارد، یکی حجت ظاهری که امام معصوم است و یک حجت باطنی که عقل است و امام درون است.
همانطور که امام در عالم خارج کشته میشود، همانطور هم در وجودبعضی انسانها امام که عقل انسان باشد کشته میشود، ووووو
بحث تطابق کونین، در زیارت عاشورا بعضی از اسامی را میبریم و لعنت میکنیم اینها در وجود هر انسانی هستند و باید شخصیت اینها را شناخت مثلاً در وجود بعضی انسانها اینها لعنت شدهاند و خوار شده اند ولی در بعضی از انسانها یزید دارد سلطنت میکند وجود هر انسان یک کشور و جهان است و امام حسین علیه السلام هم در وجود انسانها هست.
ما یک عالم انفس داریم در درون خودمان و یک افاق که در خارج است.
اگر دین بصورت یک انسان متمثل بشود، میشود خاتم انبیاء.
حالا این دین که بصورت انسان متمثل شده اعضائی دارد، مثلاً سر انسان اشرف اعضاست که تمام ادراکات ادمی مال سر است، دیدن و شنیدن سخن گفتن مال سر انسان است، حالا بدن چه کاره است؟ بدن به نوعی خدمتگزار سر است، پاها سر را حمل میکند، ووووو حتی اعضای درونی هم برای سر است
حدیث: از رسول خدا صلى الله علیه و آله: علیٌّ مِنّی بمنزلهِ رَأسی مِن بَدَنی.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: على نسبت به من به منزله سر من است براى پیکرم،
اصل دین آن ولایت امام است، ولایت امیرالمؤمنین ع است، ولایت است که به مناسک هویت میدهد، چون سر است که به بدن هویت میدهد،
حدیث: وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ
رسول اکرم صلّى اللّٰه علیه و اله فرمود همانا من دو چیز گرانبها در میان شما مىگذارم که اگر شما بر آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد بعد از من یکى کتاب خدا و دیگرى فرزندان منست این دو از هم جدا نمیشوند تا اینکه بر من وارد شوند در کنار حوض.
ولایت برای دین مثل بسم الله الرحمن الرحیم است برای سوره، هر سورهای بسم الله الرحمن الرحیم دارد.
در کربلا سر از بدن امام جدا کردند
أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ
، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزهها)
در سقیفه بنیساعده، اسلام سر بریده شد یعنی خود پیامبر را سر بریدند چون خود رسول الله فرمود علی به منزله سر است برای بدن من، و این واقعه در کربلا عینیت پیدا کرد و سر را از بدن دین جدا کردند.
«نماز بى ولاى او عبادتى است بى وضو
به منکر على بگو نماز خود قضا کند»
بوسیله پیامبر خدا متصل به خدا میشویم و بوسیله پیامبر خدا مسلمان میشویم،
در ذبح ابا عبدالله ع اسراری نهفته است،
سر از بدن جدا افتاده، ولایت از شریعت جدا افتاده است.
حالا باید ما چه کار کنیم؟ ما وظیفه داریم سر را به بدن متصل کنیم در عالم انفس، یعنی ولایت را به شریعت اتصال بدهیم اینطوری امام در وجود تو زنده میشود.
حالا به چه صورت باید انجام بدهیم چون رأس مطهر ابا عبدالله ع مکانش معلوم نیست.
همانطور که قبر حضرت زهرا مخفی است محل دفن رأس مطهر اباعبدالله علیه السلام هم مخفی است و قبر حضرت زینب علیه السلام هم مخفی است،
در وجود خودتان انفس، اول ولایت را پیدا کنید متصل به امام زمان خود بشوید بعد شریعت که بدن است به سر متصل شود، چون سر بدون بدن کاری نمیتواند بکند سر حیات دارد زنده است بدن بدون سر میت است و مرده است اسلام بدون ولایت مرده است هر وقت ولایت متصل شد به شریعت این شریعت زنده میشود یعنی نماز و روزه تو حیات پیدا میکند امام در وجود شما قیام میکند، وقتی انسان اینطور شود گوشش حقایق را میفهمد نفس او حق میشود چشم او حق میبیند وجود او یکپارچه امام میشود.
اولیای خدا آن کسانی هستند که سر رابه بدن متصل کردهاند وقتی سر به بدن متصل شد همه اعمال شما میشود نورانی و حیات پیدا میکنیم
اولیاء مثل ماه هستند و ماه در هر شب به شکلی نمایان میشود تا شب چهاردهم همه نور میشود و نور ماه هم از خورشید است، خورشید هم امام است است، شیعه که متصل به ولایت است نور از امام خود میگیرد و به اندازهای که نور امام را منعکس میکند حکم ماه را پیدا میکند یکی مثل قمر بنی هاشم که یکپارچه نور است ماه شب چهارده خودش نیست فانی در امام است،
هیچ کس به اندازه قمر بنی هاشم در کربلا نبود از یک طرف مراقب اباعبدالله علیه السلام است جدا نمیشود از اباعبدالله از یک طرف علمدار بود رأیت در دست داشت پهلوان سپاه بود از یک طرف آب به خیمهها میرساند هرکاری هر جا بود ایشان میدوید.
اگر یک شیعه کامل را به نمایش بگذاریم میشود قمر بنی هاشم چه فانی در امام خودبود، بصیرت نافذی داشت و صاحب معرفت بود.
کسی سر را متصل به بدن کند حیات پیدا میکند یکپارچه نور امام میشود و میشود باب امام،
امام صادق (علیه السّلام) در مورد سلمان فرمود: «جَعَلَ هَوَاهُ هَوَا أمیرَ المُؤمِنین»
جناب سلمان هوای خود را هوای علی قرار داده بود.
کربلا حقیقتاً مقام فنا است و مقتل است محل کشته شدن است اگر جمیع اهل زمین به کمک امام حسین علیه السلام میرفتند کشته میشدند، حضرت هم گفت هر کس این جا بماند کشته میشود کسی که فانی در امام و ولایت است میتواند در کربلا بماند.
الحمدلله علی الولایه