بسم الله الرحمن الرحیم
خورشید پنهان
ابر تیره و تار چهره خورشید را پوشاند
و خورشید تابان در پس ابری بی باران مستور و مختفی گردید
مدتی بدین منوال سپری گردید وکس جمال خورشید را نمیدید
جاهلانی بی نور بصیرت وبی فروغ معرفت زبان به طعنه گشودند وعیب عارفان نمودند که پس کجاست ودر کدامین سراست خورشیدی که شما ادعا میکنید وبرسر آن دعوا میکنید؟ اگر بود که چهره می نمود !
در این میان عارفی فرمود:اگر شخص خورشید را نمی بینی نور اورا که روشنی بخش عالم وآدم است راهم نمی نگری؟
پس روشنی عالم از چیست؟
ووجود آدم بسته به کیست؟
مگر قول خدای نشنیدی که (وماخلقت الجن والانس الا لیعبدون) جن وانس را نیافریدم مگر برای آنکه عبادتم نمایند
خلقت عالم ازبرای بنی آدم است وآفرینش بنی آدم از بهر عبادت
وآن کیست که به حقیقت عبودیت متحقق گشته و سرّ خلقت را مسبّب گردیده؟
او همان خورشید نهان در پس پرده غیبت است که صاحب جوهره عبودیت است وهمگان به طفیل هستی او مستی کنند وادعای حق پرستی نمایند
طفیل هستی عشق اند آدمی وپری
واما…
بدانکه این خورشید را فرجی است که فجر صادق است و خود قرآن ناطق است که صولت سیاهی شب را شکند وبیخ ظلمات راازریشه برکند
وما همچنان بامید آمدنش منتظر می مانیم گرچه جاهلان ناخوش دارند ودست از انتظار بردارند
متن:استاد معماریان
سایت ادبستان معرفت-استاد محمد مهدی معماریان ساوجی.