۱۴۰۳-۱-۳ تفسیر سوره هود جلسه ۷
بسم الله الرحمن الرحیم
««الحمدالله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد»»
جمعه ۱۴۰۳/۱/۳ تفسیر قرآن سوره هود
موضوع: تفسیر ایات ۷۱ تا ۷۸ سوره هود
رسول الله ص: «سوره هــــــود مرا پیر کرد»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
حضرت لوط، در داستان آمدن فرشتگان
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ
ﭘﺲ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ [ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﮔﻔﺘﮕﻮﻱ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ] ﺧﻨﺪﻳﺪ. ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻪ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﺍﺩﻳﻢ. (٧١)
در این آیه نکتهای گفتیم که یأس (نومیدی) با ضحک (خندیدن) تقابل دارد. همان طور که زن یائسه و زن حائض تقابل دارند.
نکته بعدی آیه وصف حالت ساره است. قرآن داستانها را خلاصه میکند ولی اینجا حتی به ایستاده بودن ساره اشاره میکند «وامراته قائمه». چرا؟ که نشان دهد او سر سفره با مرد نامحرم ننشست. جالب است که وقتی حضرت زکریا را به تولد حضرت یحیی بشارت دادند، او نیز در محراب عبادت ایستاده بود، اینجا هم ساره همسرت حضرت ابراهیم در بساط خدمت ایستاده بود.
«وراء، پشت سر، عقب، (حضرت یعقوب خیلی فرزند دارد). معنای دیگر وراء در عربی نوه پسری است. وراء هم کلمه پشت سر آمده و هم نوه پسری میشود.
قَالَتْ یَا وَیْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَٰذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَٰذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ
[ﻫﻤﺴﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ] ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻣﻦ! ﺁﻳﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺁﻭﺭم ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﭘﻴﺮﺯﻧﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻦّ ﺳﺎﻟﺨﻮﺭﺩﮔﻲ ﺍﺳﺖ؟ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻳﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﺳﺖ!!(٧٢)
در بعضی از روایات آمده است: همسرش از خجالت این بشارت، صورت خود را با دو دست پوشانده بود.
برکات و رحمت در اهل بیت است، ابوطالب و عبدالمطلب سادات قریش بودند و همه به در خانه اینها هم میرفتند.
قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﺷﮕﻔﺘﻲ میکنی؟ [ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ] ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﺮﻛﺎﺗﺶ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ. (٧٣)
تعجب نکنید برکات در خاندان شما است حضرت عیسی میفرماید هرجا باشم مایه برکت هستم هم مادی و هم معنوی.
«انه حمید مجید»
حمید ستایش شده است و مجید به خاطر مجد و عظمت است.
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ
ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﻴﺪ، ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻗﻮم ﻟﻮﻁ [ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﻓﻊ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ] ﺑﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ. (٧۴)
روع، به معنی ترس است.
وقتی حضرت ابراهیم ترسش برطرف شد.
نکته(آیا پیامبر خدا میترسد یا خیر؟!!! بله میترسد. فرمود من بشری مثل شما هستم، پیامبر ترسو نیست ولی ترس دارد چون احساسات دارد و مانند بشر است و این لازمه زندگی بشری است.
وقتی ترس از دل ابراهیم رفت و جاءته البشری، بشارت آمد.
بشارت بیشتر در اخبار نیک به کار میرود.
وقتی ترس از دل حضرت ابراهیم رفت و بشارت را گرفت، رنگ صورت او باز شد.
در سوره عنکبوت این داستان مطرح میشود «آیه ۳۱»
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ
و چون رسولان ما (فرشتگان عالم قدس) به ابراهیم بشارت (فرزند) آوردند گفتند: ما (به امر خدا) اهل این دیار را که قومی سخت ظالم و بدکارند هلاک میکنیم
در این آیه، مجادله حضرت ابراهیم با فرشتگان مطرح شده ولی جزئیات آن نیامده. در سوره عنکبوت آمده که ابراهیم فرمود، در آن شهر، حضرت لوط زندگی میکند. فرشتگان گفتند ما خود می دانیم مؤمنین چه کسانی هستند و نجاتشان میدهیم!
در روایت هست که ابراهیم ع گفت اگر ۱۰۰ نفر مؤمن در آن شهر باشد عذاب میکنید؟ گفتند نه. اگر ۵۰ نفر باشد عذاب میکنید؟ تا ۱۰ نفر هم گفتند عذاب نمیکنیم.
و اما در آیه دیگر سوره ذاریات فَمَا وَجَدْنَا فیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ
و در همه آن دیار جز یک خانه (لوط) دیگر مسلم خداپرست نیافتیم.
در آن خانه هم زن حضرت لوط نجات یافتنی نبود.
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ [ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ] ﺑﻮﺩ. (٧۵)
در ادامه علت این مجادله را صفات ابراهیم ع میداند. حلیم اواه منیب.
حلیم از حلم است. بردبار به کسی گفته میشود که میتواند مجازات کند و حق دارد اما صبر میکند حلم به خرج میدهد این حلیم است. یکی از اسماء خدا حلیم است. عجول نیست در عذاب کردن.
حضرت ابراهیم «اواه» بود یعنی خیلی آه میکشید. از گناه دیگران رنج و آه میکشید. از دیدن منکرات آه میکشید. اما فقط به خاطر گناه دیگران نیست. اواه یعنی دل دردمند دارد.
آن را که درد نیست مرد نیست.
مرد را دردی اگر باشد خوش است. درد بی دردی علاجش آتش است.
اواه یعنی دلش از نرسیدن به کمالات درد دارد.
منیب، از انابه یعنی خیلی برگشت داشت به طرف خدا، هر کاری میخواست انجام بدهد میگفت خدایا چه کنم!!!!! خدایا این کار را انجام بدهم!!!! خدایا این کار را با نام تو آغاز میکنم.
پس اگر در عذاب قوم لوط مجادله میکرد چون حلیم بود. عجله نمیکرد.
یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ
ﺍﻱ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ! ﺍﺯ ﺍﻳﻦ [ﮔﻔﺘﮕﻮ] ﺩﺭﮔﺬﺭ; ﺯﻳﺮﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ [ﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﻗﻮم ﻟﻮﻁ] ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. (٧۶)
بعضی از عذابها رد شدنی است. میشود رد شود. روایت: الدّعاُ یَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً!
دعا (آنچنان است) که مقدّرات حتمی الهی را دگرگون میکند!(اصول کافی)
قضای الهی به این تعلق گرفته شما دعا میکنید آن بلا رد میشود یا به حداقل میرسد.
اما قضای غیر مردود، عذابی است که رد شدنی نیست؛ حتی با شفاعت حضرت ابراهیم ع.
حضرت لوط تحت ولایت حضرت ابراهیم است فرشتگان که میخواهند قوم لوط را عذاب کنند اول از حضرت ابراهیم اجازه میگیرند. حضرت ابراهیم شفاعت میکند ولی میگویند این عذاب شفاعت پذیر نیست.
آیه قرآن
فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَهُ الشَّافِعینَ [۴۸]
از اینرو شفاعت شفاعتکنندگان به حال آنها سودی نمیبخشد.
در دنیا در مورد منافقین
آیه ۸۰ – سوره توبه
آیه اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ [۸۰]
چه براى آنها استغفار کنى و چه نکنى، [حتّى] اگر هفتادبار براى آنها استغفار کنى، هرگز خدا آنها را نمىآمرزد، چراکه خدا و پیامبرش را انکار کردند و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمىکند
یعنی شفاعت رسول الله را در مورد آنها نمیپذیرد. عذاب غیر مردود است.
نکته: چرا به حضرت ابراهیم بشارت را فرزند دادند؟!! چون میخواستند آنها را هلاک کنند و نسل آنها را تمام کنند، لذا از این شاخه قطع کنند، از یک شاخه فرعی بگیرند.
«امر ربک» آمده است امر پروردگارت همان پروردگار مهربان امر به هلاکت اینها کرده عذابی بی بازگشت و عذابی که رد نمیشود.
هود
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَٰذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﺰﺩ ﻟﻮﻁ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻣﺪﻧﺸﺎﻥ ﺗﻨﮕﺪﻝ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﺷﺪ; [ﺯﻳﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻓﻊ ﺧﻄﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻗﻮم ﺗﺒﻬﻜﺎﺭﺵ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪ ﻧﻴﺎﻓﺖ،] ﻭﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ. (٧٧)
حضرت لوط در کشتزار خود کار میکرد که رسولان الهی آمدند. روایت داریم چهار نفر بودند جبرئیل میکائیل اسرافیل و کروبیل.
نکته درمورد قوم لوط، (قوم لوط نارسیست بودند غریبه را در خود راه نمیدادند اروپاییها هم اینطور هستند مخصوصاً آلمان)
اینها پیش حضرت لوط آمدند. حضرت لوط ناراحت شد چون اینها غریبه میدیدند، تجاوز میکردند.
ذرعا: واحد متر است.
حضرت لوط ع وقتی مهمانها را به طرف خانه میبرد خیلی ناراحت بود وقتی وارد شهر میشدند گفت به بد شهری دارید میروید (اقرار اول) به دروازه شهر که رسیدند گفت به بد آدمانی وارد میشوید (اقرار دوم) وقتی به خانه حضرت لوط رسیدند
نکته (عصیب از عصب می اید معنای شدید است با این عصب ما ارتباط دارد شدتی که در هم پیچیده است گفت امروز یک روز خیلی در هم پیچیده است چون میدید مهمانهایش انسانهای الهی است و در شهری که فاسق و فاسد هستند، میروند.
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ
ﻭ ﻗﻮﻣﺶ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻳﺶ ﺁﻣﺪﻧﺪ [ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯﻱ ﻛﻨﻨﺪ، ﺁﻥ ﻗﻮﻣﻰ] ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﺮﺗﻜﺐ میشدند، ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ! ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻥ [ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ] ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ پاکیزهترند، ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻧﻢ ﺭﺳﻮﺍ ﻧﻜﻨﻴﺪ; ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ؟(٧٨)
«و جاء قومه یهرعون…
یهرعون یعنی کسی را از پشت سر هل میدهند اینها با قدم آهسته نیامدند بلکه با شتاب میآمدند.
وقتی جایی تنگ باشد هل میدهند.
نکته بعدی (از قبل کار آنها زشتی کردن بود حضرت لوط میخواهد جلوی اینها را بگیرد میگوید شما قوم من هستید.
لوط در چه حالی بود که دختران خود را برای ازدواج با آنها پیشنهاد داد؟
هن اطهر لکم.. (اینها پاکیزهتر هستند برای شما مگر لواط پاکیزه است که ازدواج اطهر باشد (افعل تعیینی است)
خدا بهتر میداند الله اعلم.. علم تعیین میکند.
اینجا تعیینی است که در زن پاکیزه قرار داده برای شما.
از خدا پروا کنید (فرمود یعنی اینها از خدا نمیترسیدند.)
گناه پنهانی، باز تابی دارد.
ولی وقتی گناهی نهادینه میشود.!!
در خود حیا نمیکنید یعنی حرمت مهمان مرا هم رعایت نمیکنید، یعنی یک نفر از شما اهل رشد یافتگی نیست.
اول فرمود از خدا بترسید یا از خدا نمیترسید حرمت مرا نگه دارید و یا حرمت مهمانهای مرا نگه دارید.
صدق الله العلی العظیم
الحمدلله علی الولایه
خدایا توفیقی بده ما در مورد قرآن تو کوتاهی نکنیم
و سهم و بهره ما از قرائت بیش از این باشد.