۱۴۰۲-۱۲-۲۷ تفسیر سوره هود جلسه ۴
بسم الله الرحمن الرحیم
««الحمدالله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد»»
موضوع: تفسیر ایات ۶۱ تا ۶۳ سوره هود
رسول الله ص: «سوره هــــــود مرا پیر کرد»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
نکته: قرآن در بیان قصص انبیا داستانهای انبیا یک سبک خاص دارد سبک آن اصطلاحاً به قول برادران افغانستانی پاشان است داستان یک پیامبر انگار پاشیده شده در قرآن به جز داستان حضرت یوسف که در سوره یوسف از اول تا انتها آمده.
در بعضی از مواقع ظاهراً داستانها تکرار شده اما قرآن میخواهد دست بگذارد روی نکتهای خاص. مثلاً داستان قوم هود در جاهای مختلف قرآن آمده و مطالبی در مورد قوم عاد گفته شده و در هر موضع از زاویه خاصی داستان طرح شده است.
وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ
ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ، ﺑﺮﺍﺩﺭﺷﺎﻥ ﺻﺎﻟﺢ ﺭﺍ [ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ]ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ! ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ; ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﻲ ﻛﻨﻴﺪ; ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ; ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم [ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ] ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻭ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﻋﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ. (۶۱)
در ابتدای داستان مثل داستات حضرت هود شروع میشود و حرف آنها یکی بود (اعبدوا الله ما لکم من اله غیره)
از این آیه بر میآید این قوم هم بت پرست بودند ضمناً الله را هم میشناختند اما چرا بتها را پرستش میکردند؟
(مقدمه: نکتهای در توحید دارد که خیلیها در این عصر هم گرفتار آن هستند؛ اینها عقیده داشتند آنقدر خدا بزرگ است و لایتناهی است که دست یافتنی نیست. نه میتوانیم عبادت کنیم نه میتوانیم دست پیدا کنیم به خدا لذا نمیتوانیم خدا را پرستش کنیم این بتها را میپرستیم که مقرب خدا هستند و واسطه هستند. مثلاً یک خدای بادها خدای باران، خدای کشاورزی و… از آنها بخواهیم در انجام امور یاری کنند.
در جواب آن باید گفت، خدا به آن عظمت که انسان را آفریده و مورچه را آفریده حالا نمیتواند با انسان حرف بزند چطور آفرینش اشکال ندارد خلق کردن اشکال ندارد حرف زدن اشکال دارد خود قرآن گفته
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ …(قدر خدا را نشناختند..)
(سوره انعام)
یعنی تو خدا را نمیشناسی که چه کسی است! خدا در عین عظمت (یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ) و خدا بر نگاه خیانت چشمها و اندیشههای نهانی دلها (ی مردم) آگاه است.
حضرت صالح میفرماید نزدیکی را نمیدانند ان ربی قریب مجیب، هم نزدیک است و هم اجابت کننده است، یعنی وقتی از او میخواهید کاری را، انجام میدهد.
مشرک یعنی کسی که برای خدا شریک قائل است میگویند خدا هست ولی کارهای آن دست دیگریست مثلاً برای باران و زراعت خدای جداگانه قائل هستند به همین دلیل حضرت صالح خط بطلان روی اینها میکشد.
در این قسمت «هو انشاکم» الله شما را انشا کرد ایجاد کرده از زمین، استعمار از عمران میآید یعنی عمارت و آبادی یعنی شما را در پی آبادی زمین گماشته است.
«هو» او شما را انشا ءکرد و ایجاد کرده انشاء یعنی کسی را به وجود بیاوری و تربیت کنی او انسان را از زمین به وجود میآورد.
انشاء مال وقتی که از چیزی او را به وجود میآوری. ولی باری تعالی میگویند، وقتی از عدم به وجود میآورد. خلق از عدم به وجود میآید بحث جداگانه دارد. شما را از زمین انشا کرد همان خداست هیچ خدایی جز الله نیست.
میفرماید خداوند قهار شما را آفرید و شما را برای آبادی زمین قرار داده از او استغفار کنید و توبه کنید.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند هر جامعهای چند وسیله نیاز دارد.
۱- امارت یعنی حکومت
۲-عمارت یعنی آبادی (از همین آیه استشهاد میفرماید که خداوند شما را مسئول آبادی قرار داد.)
۳-تجارت کردن
۴-اجارت
۵-صدقه دادن
پس استغفار کنید برای گناهان خود و به طرف خدا برگردید پروردگار من قریب مجیب است. خلاف آنچه فکر میکنید که خداوند دست یافتنی نیست.
نکته(در مورد قریب، وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ..
و چون بندگان من درباره من از تو پرسند، پس من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم…
آیه دیگر
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
کدام در قربت مبالغه بیشتری دارد؟!!!
حبل الورید یا قریب!!!
در عبارت من حبل الورید، من از رگ گردن نزدیکترم حد قرار داد برای قرب.
امااینجا مطلقاً میگوید من نزدیکم ولی نگفت از چه چیز نزدیکترم، مطلق قرب را گفت.
انی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان
من نزدیکم و اجابت میکنم دعای دعاکننده را هنگامی که میخواند مرا.
آیه برخلاف آنها که میگویند خدا دور است میگوید من نزدیکم و به حرف انسان گوش هم میدهم و اجابت میکنم….
دو نوع دعا داریم
۱- دعای بنده که بنده دعا میکند.
۲-دعای خدا که خداوند دعا میکند
دعای بنده را خدا اجابت میکند و دعای خدا را بنده اجابت میکند از قرآن(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ…
ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست دعوت کنند اجابت کنید….
دعای خدا چیست؟!! همان چیزی که در شریعت آمده اقیموا الصلاه اگر نماز خواندید دعای خدا را اجابت کردید روزه و حج اگر انجام دادید دعای خدا را استجابت کردهاید.
(نماز اول وقت، یعنی تو دعای حق را زود اجابت میکنی)
دعا کجا مستجاب میشود؟؟ شرط استجابت آن چیست؟؟!! قریب اجیب، نزدیکم اجابت میکنم اجابت نزدیکی میخواهد و قرب میخواهد وقتی قرب پیدا کنید استجابت است.
همیشه قریب و مجیب با هم میآید اینجا هم حضرت صالح اینطور فرمود: «ان ربی قریب مجیب»
رحمت خداوند نزدیک است به نیکوکاران
«إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»
شما استغفار کنید توبه کنید ببینید خداوند چطور توقع شما را اجابت میکند
قَالُوا یَا صَالِحُ قَدْ کُنتَ فِینَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻱ ﺻﺎﻟﺢ! ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺎ [ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻋﺎﻗﻞ ﻭ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ] ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻮﺩﻱ، ﺁﻳﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻥ ﺁﻧﭽﻪ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ میپرستیدند، ﺑﺎﺯ میداری؟ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻲﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ [ﺩﺭﺳﺘﻲ ﻭ ﺻﺤّﺖ] ﺗﻌﺎﻟﻴﻤﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻋﻮﺗﻤﺎﻥ میکنی ﺩﺭ ﺷﻜﻲ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻫﺴﺘﻴﻢ (۶۲)
مرجوا از رجا یعنی امید میآید.
قالوا یا صالح… اینجا نشان میدهد حضرت صالح یک فرد صالح بوده و همه به او امید داشتهاند و در خوبی در میان قوم خود مطرح بوده انبیا همیشه از میان قوم خودشان بودند که او را به خوبی بشناسند.
همانطور که پیامبر ما در میان عرب به محمد امین شناخته میشد.
یکی از چیزهایی که در اکثر نحلههای بت پرستی بوده تعصب آنها در مورد پدرشان بوده است که چون این کار را پدرشان انجام میدادهاند اینها هم باید انجام بدهند.
تفاوت شک با ریب: شک مال جایی است که ذهن انسان مردد است که آیا باید این را انجام بدهد یا ندهد شک دارد.
ریب شکی همراه با تهمت است اول عبارت ما شک داریم بعداً ریب. اصلاً ریب داریم که اصلاً شاید دروغ میگویی؟!!!
مریب هستیم نسبت به تو ما به اصل حرفهای تو شک داریم و ریب داریم به تو که در حرفهای تو که نقشهای داری در سرت!
قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَهً فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ
ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ! ﻣﺮﺍ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﻣﺘﻜﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ [ﺩﺭ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﭘﻴﺎﻣﺶ] ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﻨﻢ، ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﺮﺍ [ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺑﺶ] ﻧﺠﺎﺕ میدهد؟ ﭘﺲ ﺷﻤﺎ [ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ خواستههای ﺑﻲ ﺟﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮم] ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﻣﻦ نمیافزایید. (۶۳)
فرمود نظر شماچیست!!! اگر بر بینهای باشم از طرف پروردگارم!!!!
اکثراً میگویند بینه یعنی معجزه
پیامبر اگر بخواهد خودش را برای مردم اثبات کند معجزه میآورد.
حالا خدا بخواهد خود را برای پیامبر اثبات کند چه میآورد؟ بینه میدهد یعنی امر آشکار. پیامبر خدا معجزه نمیخواهد اصلاً خودش بینه است پرده از جلوی چشمانش کنار رفته و خود شاهد و مشهود است.
بینه دارم یعنی برای خودم است نه برای دیگران،
من معاد را دیدم و ملکوت برایم مکشوف است و… . امر برای انبیا روشن است.
«بینه اینجا به معنی شهود است نه معجزه»
میفرماید «و اتانی منه رحمه» به من رحمت داده
«إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»
اینجا میفرماید به من رحمت داده و جای دیگر میفرماید داخل کردیم در رحمت خویش «وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ …»
و جای دیگر میفرماید رحمت به او عطا کردیم در مورد حضرت خضر «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»
در آنجا بندهای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی) آموختیم
و یک رحمت در مورد پیامبر ما فرمود که رحمت للعالمین است.
اینها مراتب رحمت است.
نکته: رحمت کجاست؟؟ در قلب پیامبر است.
و اتانی منه رحمه،
یک موقع کسی از نظر معنویت نزدیک پیامبر میشود، به آن رحمت نزدیک میشود. وقتی ایمان داشته باشید این نزدیکی حتی از لحاظ جسمانی هم اثر دارد در مورد پیامبر میفرماید وقتی از کوچه عبور میکرد اگر کسی مریض بود خوب میشد.
حضرت عیسی ع: «وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ»؛ یعنی خداوند مرا هر جا که باشم مایه خیر و برکت قرار داد.
انبیا دارای رحمت هستند و به همین جهت است که زیارت قبور آنها آثاری دارد که انسان را به رحمت نزدیک میکند.
و از جانب خود به من رحمت داد یک فیض عظیم داده فیض عظیمی در وجود من است.
فرمود: من ینصرنی من الله…
اگر عصیان خدا کنم با این وضع چه کسی میخواهد یاری کند مرا. من بر یقین هستم از جانب پروردگارم به من رحمت داده
نکته (انبیاءعصمت دارند)
اینجا میگوید اگر من عصیان کنم چه کسی مرا یاری میکند یعنی من عصیان خدا نمیکنم اگر کنم خدا مرا عذاب میکند قانون برای همه یکسان است قانون است کسی گناه کند عذاب میشود اگرچه پیامبر معصوم است و دچار گناه نمیشود
فما تزیدوننی غیر تخسیر…
تخسیر از خسران میآید اگر دنبال شما بیایم و به حرف شما گوش کنم دچار خسران میشوم.
صدق الله العلی العظیم