ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۹۹-۵-۱۱ شرح عیون عین ۳۵ جلسه ۲۴۳

بسم الله الرحمن الرحیم

(موضوع: عین ۳۵، علم حصولی حضور نفس)
(شنبه ۹۹/۵/۱۱)
علم حصولی به واسطه قوا برای نفس حاصل می‌شود، دیدن و شنیدن ووو آن چیزی که حاصل می‌شود برای نفس علم حصولی است.
علم حضوری بدون واسطه‌ی قواست، علم نفس به خودش و قوای خودش.
نکته (مطلق علم، حضوری است) بازگشت علم حصولی به علم حضوری است، علم حصولی هم که داریم اخرش با حضور درک می‌کنیم.

کیفیت ادراک اشیاء خارج از خود

چگونه می‌بینیم؟
مشاء میگویند نفس صور خارجی را از ماده انتزاع می‌کند یعنی جدا می‌کند. بعد صورت مجرده صلاحیت پیدا می‌کند نفس به آن عالم شود.
صور مادی صلاحیت ندارند نزد نفس حاضر شوند بلکه باید تجرد پیدا کنند صلاحیت پیدا کنند در نزد نفس حاضر شوند.
وقتی صورت درنزد نفس حاضرشد نفس به آن صورت چطور علم پیدا می‌کند؟
ایا آن صورت را دوباره می‌بیند یا می‌شنود.
شیخ اشراق می‌فرماید اگر این را بگوئید تسلسل پیش میاد. بلکه باید گفت نفس با آن صورت متحد می‌شود
تصوربعضی ها بر این بود علمی که برای نفس عارض می‌شود عین جوهر نفس نمی‌شود علم یک چیز است نفس یک چیز دیگر است.
جناب ابن سینا نظریه انتزاع را داده که نفس قابل است صور در آن نقش می‌شود ملاصدرا می‌فرماید این درست نیست بلکه نفس صور را در خود ایجاد و انشا می‌کند.

نفس صور خارجی را انتزاع می‌کند و در نفس تحقق پیدا می‌کند و یا صور را خود نفس انشا می‌کند و عین نفس ما می‌شود.

ان صورت در نزد نفس ما حاصل شده آن صورت معلوم بالذات است و صورت خارجی معلوم بالعرض است.
از کجا می گویند معلوم بالذات مطابق معلوم بالعرض است.
صورت‌های خارجی مستقیم درک نمی‌شود، ما با واسطه درک می‌کنیم از کجا میگویند آن واسطه عین صورت خارجی است.
بعضی‌ها به انحراف کشیده شده‌اند، و منکر حقیقت شده‌اند از راه کیفیت ادراک.
علم نفس به طور مطلق حضوری است.
صور در نفس ما حکایت از صور خارجی می‌کنند.
به لحاظی که صورتی از خارج است صورت ذهنی است.
علم یا تصور یا تصدیق است
تصور یعنی یک چیزی را در نظر بگیرید بدون حکم
تصدیق یک چیزی را در نظر بگیرید و در مورد آن حکم بدهید.
بحث در مورد ادراکاتی که ما داریم، ادراکات خیالی، حسی، وهمی، صورت‌های در نزد ماحاصل می‌شود.
۴=۲×۲ صورت معقول در نزد نفس حاصل می‌شود
علم حصولی صورتی کلیه است. شما استدلال می‌کنید “کلّ متغیّرٍ حادث” یک بحث کلی است. و نتیجه آنهم کلیست
اشیا با جنس و فصل شناخته می‌شوند
جنس درتحتش انواع است
و فصل آن چیزی که یک نوع را از دیگر انواع جدا می‌کند
انسان معنای کلی است.
تعریف خداوند: خداوند جنس و فصل ندارد
بحث در مورد انهایی که تعریف دارد.
هر چه فصل و مختصات را اضافه کنیم دایره تنگ می‌شود ولی از کلیات به در نمی‌رود و ممکن است صد تا مصداق پیدا شود.
مثال کسی بگوید خدا یکی است مسلمان می‌شود کار تمام می‌شود؟ خیر
فرعون هم می‌گفت من غیر از خودم هیچ خدایی برای شما نمی‌شناسم خدا یکی است و آن هم من هستم.
الان بحث ادراکات حصولی است کلی هستند و مقدمات آن هم کلی است.
در بحث توحید گفته می‌شود خدا ممکن است صدجور مصداق پیدا شود چون تعریف در علم حصولی کلیست ولی علم حضوری و شهودی اینطور نیست.
علم حضوری خود حقیقت را درک می‌کنیم به خود او عارف می‌شویم
علم حصولی، حضوری محاکی است یعنی حکایت می‌کند به شیء خارجی
علم حضوری حکایت نمی‌کند به چیزی، خودش، خودش است.
محاکی از امری است حکایت کننده از چیزی است.
چرا حضوری غیر محاکی است؟
در علم حضوری خود علم عین معلوم است.
ولی در علم حصولی صورتی از معلوم است نه خود معلوم.
در علم حصولی چیزی از معلوم در نفس است مثلاً فرشته را درک میکند ولی در علم حضوری خودش فرشته را مستقیماً درک می‌کند چون مجرد از ماده است، بین این دو خیلی فاصله است.

خودش به خودش عالم است خودش در نزد خودش حضور دارد در علم حضوری اینطور عین وجود شده متحد شده اتحاد عاقل به معقول
عقل حضور معقول در نزد عاقل است
عاقل انیکه تعقل می‌کند
معقول انی که تعقل می‌شود

جناب ملاصدرا: اصلاً علم عین جوهر نفس است عارض بر نفس نیست (ادراک یعنی اتحاد) اگر اتحاد نباشد ادراک صورت نمی‌گیرد

نکته: این‌ها که اقاجان تاکید می‌کند علتی دارد و آن این است اینها مبانی است برای معارف توحید که مطرح شود، مثلاً گفته می‌شود بهشت یا صحیفه اعمال … همه برای نفس خودتت است. بدانی از کجاست! مبانی داریم نفس و تجرد آن را اثبات کرده‌ایم.

جناب ملاصدرا: بحث در مورد علم ما به صور محسوسه یا انشاء صور است چون صلاحیت ندارد در نفس ما حاضر بشوند لذا انتزاع از ماده پیدا کنند
بحث در مورد حقایق غیر مادی است انجا هم انتزاع در میان است؟ نخیر در مجردات انتزاع نیست.
صور مجرد خود صلاحیت دارند نفس حضوراً به آن عالم بشود مگر اینکه، ادراک از راه دور باشد صورتی تمثلی از آن حقیقت در نفس ما حاصل شود.
معلوم بالعرض، هرچه در خارج است معلوم بالعرض ما نیست معلوم بالعرض از آن حیث که معلوم بالذات را حکایت کرده برای ما، معلوم بالذات اصلش از خارج بوده.
شیء خارجی را درک نمی‌کنیم صورتی را که در نفس ما حاضر شده درک می‌کنیم پس صورت خارجیه چه ربطی به ما دارد؟ می فرماید اضافه و نسبت است.
معلوم بالعرض نسبتی به معلوم بالذات دارد مثل نسبت پدر و فرزندی است،
تمام سرو کار ما با نفس خودمان است هر چی هست در نفس است فقط یک نسبت با خارج داری.
وقتی از بدن جدا می‌شوی تو و نفس خودت هستی، بهشت خودتی، جنات نعیم در نفس خودت است
تخم‌هایی که کاشتی بهشت می‌شود تمام مقامات است برای خودتت (هر چه کنی به خود کنی ” گر همه نیک و بد کنی)

《شرح عین ۳۵》
واز این عیون به بار نشسته.
چند معنا برای بار آمده
بار یعنی حمل،
بار یعنی میوه این درخت به بار نشسته.
بار به معنی اجازه است
بار یعنی به معنی مهمانی بارگاه
بار یعنی دفعه و تکرار
در اینجا، عیون میوه داده و به ثمر نشسته.
گاهی حلول می‌کند ماده‌ای در ماده‌ای مثل نمک در آب و گاهی خلول است و خلیل الله از این بحث است
علم با نفس اتحاد پیدا میکتد عین نفس می‌شود علم، علم برای نفس حاصل می‌شود.
الحمدالله رب العالمین

دانلود فایل صوتی

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.