۹۹-۴-۷ شرح عیون جلسه ۲۳۹
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عیون مسائل نفس (بحث اعیان ثابته)(شنبه ۹۹/۴/۷)
فیض اقدس و فیض مقدس از اصطلاحات عرفاست که برگشت پیدا میکند به ظهور اعیان ثابته، منتها ظهور اعیان ثابته در ذات به فیض اقدس ظهور میکند یعنی قابلیت اشیاء در ذات به فیض اقدس ظهور میکند.
ذات برای ذات تجلی میکند، کمالات ظهور میکند برای ذات میشود اعیان ثابته و اینها زمان مند نیستند.
اعیان ثابته اصلش خود ذات است. برای ذات ظهور کرده شده اعیان ثابته این را فیض اقدس میگویند و اقدس بالاتر از مقدس است.
چرا فیض اقدس می گویند؟ چون کثرت اسمایی در آن راه ندارد، اقدس یعنی هیچ غیری انجا نیست، ذات بر ذات است.
اعیان ثابته در خارج به فیض مقدس ظهور میکنند میشود در، دیوار، ووووو
فیض اقدس خود ذات است.
ذات دهنده و ذات گیرنده تفاوتی درش نیست آنجا پای امکان و حتی اسماء، هم، وسط نیست️، به همین جهت می گوئیم اقدس
به خودشان موجود نیستند بلکه به ذات احدی موجود هستند لذا بنفسها و لنفسها نیستند.
سخن صاحب اسفار:
اسماء ذات اضافی اتصال به اشیاء دارد مثل اینکه خالق، مخلوق میخواهد
ذات اضافه دو اعتبار دارد.
۱-اعتبار عدم مغایرت آن با ذات احدی و وی به این اعتبار از صفات خدا بوده و تابع چیزی نیست.
کلام امیرالمومنان ع: خلق ما علم و علم ما خلق (آفرید آنچه میدانست و میدانست آنچه آفرید.)
علم حق تعالی فعلی است فعلی در مقابل انفعالی ما منفعل میشویم در کسب علم.
جناب ابن سینا: علم عنایی حق باعث ایجاد عوالم میشود.
۲- اعتبار اضافه علم به اشیاء و در این اعتبار علم تابع اشیاء و به تکثر انها متکثر میشود.
جناب ملاصدرا: عرفا با کشف شهود رسیدهاند و ما به دلیل بیان میکنیم آنچه در شهود یافته اند عین عقل و استدلال است.
چرا فرمود دور است که شریعت مخالف فلسفه باشد.؟ فلسفه عقل است بدیهایت عقلی است.
دینِ حق، مخالف عقل نمیشود چون عقل بر دین مقدم است. یعنی چه؟ یعنی دین را بوسیله عقل میفهمیم
مثلاً معجزه پیامبر و انبیاء میبینیم و میفهمیم که حق است و چیزی که از مسلمات عقل است مخالف آن نمیشود پذیرفت.
انبیاء مخالف عقل نمیگویند دین ما حنیف است و بر اساس فطرت است.
کسیکه عادت کند بدون دلیل حرف بپذیرد از فطرت انسان بدر رفته
آیه قران (قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین)
عقلی که درست کار کند. دین بر مبنای عقل است و نمیشود دین را کنار گذاشت.
عرفان و برهان دور قران دور میزند چه کشف و شهود چه استدلال دور قران دور میزند.
ائمه ما پای قران وسط میاد مفسر قران هستند و پای مباحث پیش میاد در بحثهای استدلالی بالاترین مقام و بالاترین کشف را امام دارد امام العارفین است.
انسان کامل قران، برهان و عرفان است و از اینها هرگز جدا نمیشود.
بالاترین مقامات قران مال انسان کامل است.
علم خدا به اشیاء همان وجود خداوند است.
یعنی اگر وجود واجب با قطع نظر از این اتحاد ملاحظه شود علم متبوع و عین واجب است، و اگر به لحاظ علم ملاحظه شود یعنی وجود علم به اعتبار اتحاد با اعیان ملاحظه گردد علم تابع اعیان است به این معنی که علمِ حق به این عین مخصوص، غیر از علم وی به آن دیگر است زیرا دو عین خارجی ذاتاً مغایرت دارند.
ذات ظهور علمی دارد در خودش
ظهور علمی در خارج بروز میکند میشود اشیاء و عوالم اصلاً غیری در وسط نیست یک ذات با ظهور و بطنونش.
صفات عین ذات هستند و عین وجود هستند حالا یکجا، حیات و علم و قدرت عین ذات است یکجا اطلاق بر غیر ذات میشوند.
ایا چیزی غیر ذات داریم
أ لغیرک من الظّهور ما لیس لک حتّى یکون هو المظهر لک؟! …. ایا دیگران ظهوری دارند که ازتو نباشد.
یک شیء گاه به صورت محلیت و گاه به حالیت ظاهر میشود. ظهور و بطون به ذات است نه اینکه دو چیز باشند.
بسیط حقیقی تمام اشیاء وجودی است بدون اینکه هیچ کدام از انها باشد.
بسیط در مقابل مرکب.
مرکب ترکیب شده است {ترکیب شده از ذرات و ترکیب شده از اجزاء و ترکیب شده از اعضاء
کل ممکن زوج ترکیبی، ممکن از وجود و ماهیت ترکیب شده.
هرشیء در نظر بگیرید وجود او همراه عدم است. همراه امور عدمی است یعنی چه؟ یعنی انسان که هستم دیگر درخت نیستم و آب نیستم وووو این نیستی ها جمع شده با این هستی من.
ماهیت حد وجود است. حق تعالی ماهیت ندارد امر عدمی در ذات راه ندارد.
ذات وقتی ماهیت ندارد میشود بسیط، پس میشود عین وجود همه نه ماهیات چون ماهیات امور عدمی هستند.
جناب ملاصدرا: امر عدمی در ذات راه ندارد.
اما عینیت دارد با اشیاء، وجود دارد عین همه اشیاست اما حد انها را ندارد محدود به حد اشیاء نیست.
رسول الله ص فرمودند: توحید حاضر غیر محدود.
ذات چون حد ندارد عینیت دارد با همه اشیاء بدون اینکه فقر اشیاء در آن راه پیدا کند.
ذات گاه فاعل است گاه قابل است به لحاظ ماست اسم میگذاریم روی ان.
آیه قران (سوره ص)
قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی
گفت ای ابلیس چه بازداشت تو را از آنچه سجده کنی برای آنچه آفریدم با دستهایم
این دو دست چی است؟ یک تعبیر صفات جلال و جمال و یک تعبیر قابل و فاعل و یک تعبیر ظاهر و باطن است.
فاعل دهنده خود خداست و قابل گیرنده خود حق است، در یک مقام قابل و در یک مقام فاعل است.
این عالم ظهور و صفحه علم خداست.
الحمدالله رب العالمین