۹۹-۱۰-۳ شرح عیون عین ۳۷ جلسه ۲۵۲
بسم الله الرحمن الرحیم
درس عیون مسائل نفس /تاریخ ۹۹/۱۰/۳
موضوع درس: شرح عین ۳۷ در علم نفس به صور
این چشمهای است خیلی پر آب که باید در آن غواصی کرد
در مورد ادراک صور چه دیدنی و چه شنیدنی که چگونه اشیا دیده میشود. باید صورتها در نزد ما حاضر و حاصل شوند و خود مادیون هم تا قسمتی با ما همراه هستند
صورت که پیش روی ما است میبینیم با چشم دیده نمیشود چشم واسطه است برای دیدن اشیاء.
چشم ما اعصابش تحریک میشود و پیام میفرستد به مغز …
ادراک سوختن را مغز چطور درک میکند نفس ما این سوختن را درک میکند
آنیکه ادراک میکنیم در نزد ما حاضر و حاصل است نه آن که در خارج است، شبیه به صورت خارجی است ولی عین آن نیست
این صورت چگونه ساخته میشود؟ این صورت مادی نیست تجرید شده است.
این صورت دومی چگونه تجرید شده؟ یک صورت هم در خارج داریم به وزان آن نفس میسازد و انشاء میکند همانطور که نفس صورتهای خیالی را در خودش انشاء میکند منتها بر مبنای سلسله اعصاب پیام به مغز رساندهاند
ما هر چه در این عالم میبینیم انشاء نفس است.
در خارج سرما و گرما نداریم بلکه حرکت مولکولی است که حرکت آن در نفس ما باعث احساس گرما و ساکن بودن آن باعث احساس سرما میشود
خداوند سبحان جوری ما را طراحی کرده احساس سوزش، را نفس احساس میکند
حدیث در اصول کافی امیرالمومنبن ع در مورد عرش که چهار رنگ در عرش است که منبع همه رنگهاست مثلاً رنگ سفیدی در عرش اصل تمام سفیدیهاست ….
قلب مؤمن عرش الرحمان است.
این در نفس تو است که تمام سفیدها را سفید میبیند.
در خارج یک حرکت است در خارج ظلمت است.
ان زیبایی و جمال و نور از ملکوت نفس ما است
ملاصدرا میگوید چطور نفس از ماده صورت را جدا میکند، نفس خودش ایجاد کرده و قائم به نفس است.
برای ادراک حس نیاز به عقل است تجرید عقلانی نیاز است برای ادراک صور.
علم حضوری در اصل معقول در اصل این صور را تعقل میکنیم منظور تجرید صرف را میگوید.
ماده بعد و ظلمت و غیبت و دوری است و تجمع و حضور و نور ندارد.
یک معقول و یک محسوس داریم در حالیکه هر دو معقول است.
اینکه به این برسید ادراک حسی یعنی ادراک عقلی است وهر دو کار عقل است با غواصی بدست میاد.
در ابتدا معرفت نفس بیان شد که در خیال خودمان یک ساختمان دو طبقه را در نظر میگیریم
ایا صورت ذهنی وجود دارد؟ بلی چون بودن و نبودن در ذهن یکسان نیست. این صورتها کجاست مگر ساختمان دو طبقه که تصور میکنی در مغز جا میگیرد؟ اگر بگویی بیرون ازماست! صورت خیالی را با چشم بسته چطور ادراک میکنی واگر بگویی در مغز است! ساختمان دو طبقه در مغز جا نمیشود؟ این صور در نفس ماست و نفس ما مجرد از ماده است و بزرگتراز این صورتها هم درنفس جا میگیرد.
در نفس حلول ندارد.
قوام صورت خیالی به نفس است و بدون توجه نیست میشود پس قائم به نفس است.
همانند قیام فعل به فاعل نه قیام مقبول به قابل.
صور خیالی را تو خلق میکنی، ملاصدرا صور خارج را هم تو خلق میکنی عالم اکبر در تو منطوی است.
حکما گفتند عقل بسیط خلاق معقولات تفصیلی است.
در فصل ششم باب چهارم نفس اسفار …
این صورت انشاء شده دیگر ماده ندارد لذا صلاحیت دارد در نزد نفس حاصل بشود بلکه نفس محیط بر اوست.
این صورت قیام به نفس دارد همانند قیام فعل به فاعلش، نه قیام مقبول به قابلش، و برهان بر آن از براهینی که بر اتحاد عاقل به معقول اقامه کردیم استفاده میشود. زیرا همان براهین عیناً در همه ادراکات حسی و خیالی و وهمی جاری است.
ایا انتقال عرض از معروضی به معروض دیگر ممکن است؟
ایا ممکن است طول این میز انتقال یابد به چیز دیگر؟ اصلاً این معنا ندارد چرا؟ چون عرض قایم به جوهر خودش است.
حال انتقال صور منطبعه ممکن نیست.
پس صور حاضر در نزد نفس همان صورت خارجی نیست بلکه نفس آنرا ساخته
آنچه تو حس میکنی همان صورت ساخته نفس است یعنی صورت مدرک در عمل حضوری
این عالم خلق است، اختلاق یعنی دروغ، عالم خلق یعنی عالم دروغ آنچه حقیقت است در نفس تو است. و در خارج یک جلوه حق است. بحر مسجور، بحر جوشان الهی، یکی از دریاهای الهی دم بدم غلغل میکند در عالم.
صورت در خارج نه حس و نه محسوس میشود. چون احساس بشود باید از صورت خارج بشود بیاید در نفس ما …
صورت خارجی فقط معد است که صورت درونی افاضه بشود.
جز این که صورت منطبع در ماده از معدات برای فیضان آن صورت با تحقق شرائط است،
یکی از نظریات ابصار، قدما می گویند
نور از چشم خارج میشود بشکل مخروطی و بر اشیا می افتد
در حالیکه این چنین نیست
وهمچنین نظریات دیگر که ملاصدرا آنها را ابطال کرده است
حقیقت ابصار نفس صورت مثالی را انشاء میکند براساس دادههایی که از چشم به مغز میرسد
نسبت نفس به آن همانند نسبت فاعل سازنده فعل به آن فعل است، نه نسبت قبول کنندهای که به کمال آن صور استکمال مییابد
مؤمن و کافر هم این صورتها را میبینند و میشنوند بلکه آن صور بروز کمالات نفس است.
این چشمهها در بحث معاد و برزخ و معراج شاخه و برگ میخورد.
الهی حقیقت معرفت نفس را نصیب ما بگردان آن شاالله
الحمدلله علی الولایه