۹۸-۹-۲ شرح عیون عین ۳۴ جلسه ۲۲۴
بسم الله الرحمن الرحیم
(درس عیون مسائل نفس عین ۳۴ در سهو و نسیان نفس) (شنبه ۹۸/۹/۲)
“بدیهیات اولیه در نفس همه انسانها مشترک هست و اینها تحصیل کردنی نیست بصورت فطری و غریزی در انسانها هست “اما برخی بدیهیات ویقینیات هست که باید آنها راتحصیل کرد مثل ۲ ضرب در ۲ میشود ۴
مطالب فلسفی نیز باید برای انسان بصورت بدیهی در آید
” قاعده امکان اشرف” در میان ممکنات بعضی از ممکنات شریفتر از بعضی هستند. مثل: علت اشرف از معلول است. ممکنی که واحد است بالذات واحد است اشرف از ممکنی است که بالذات کثیر است.
آیه قران: حضرت یوسف ع:
یوسف
أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
آیا معبودان متعدد و متفرق بهتر است یا خدای یگانه مقتدر؟(۳۹)
ان که در ذات خود وحدت دارد بر آن که کثرت دارد اشرف است ممکنی که بسیط است اشرف از ممکنی است که مرکب است.
بسیط محتاج نیست ولی مرکب محتاج اجزایش هست
ممکنی که فقط امکان ذاتی بر ایجادش نیاز است اشرف از ممکنی است که امکان استعدادی برای ایجادش میخواهد مثل عقول، امکان ذاتی برای ایجادشان کافیست
‘ وقتی ممکن اخس صادر شده از علت واجبی، ما پی میبریم که حتماً ممکن اشرف قبل از آن به طریق اولی صادر شده است
آیه قران: الواقعه
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَیٰ فَلَوْلَا تَذَکرُونَ
و به راستی پیدایش نخستین را [که جهان فعلی است] شناختید، پس چرا متذکر [پدید شدن جهان دیگر] نمیشوید؟!(۶۲)
عقل اشرف از این عالم است. عقل بسیط است. عقل علت است برای ماده عقل شرافت دارد برای ماده (قاعده امکان اشرف)”
“کسیکه این قاعده امکان اشرف را نپذیرد سه حالت دارد
اول: میگوید ممکن اشرف اصلاً صادر نشده از واجب تعالی
دوم: ممکن اشرف همراه با ممکن اخس صادر شده
سوم: ممکن اشرف بعد از ممکن اخس صادر شده است.”
“در این حالت محذوری پیش می اید. وآن اینکه باید یک موجودی اشرف و اعلی از واجب تعالی داشته باشیم که محال است.
چطور چنین محذور پیش می اید؟ قاعدهای در فلسفه داریم: حصول العله یوجب حصول المعلول. یعنی حصول علت ایجاب میکند حصول معلول را. مثل آتش علت است برای گرما وقتی آتش که علت است حاصل شود حتماً گرما که معلول آن است حاصل میشود مگر که چیزی مانع شود برای علت
حال گوئیم وقتی واجب تعالی که علت اولیه است باشد باید معلول که عقل باشد صادر شود مگر مانع سر راه باشد که غیر از واجب باشد و مانع شده باشد.
نتیجه اگر کسی بگوید ممکن اشرف که عقل باشد صادر نشده یک محذور پیش میاد که قائل به وجودی فوق واجب تعالی باشد
“یا ممکن اشرف همراه با ممکن اخس صادر شده اینجا چه محذوری پیش میاد: صدور کثیر از واحد. از واحد حقه حقیقه جز واحد صادر نمیشود. پس نمیتواند ممکن اشرف که عقل باشد همراه ممکن اخس صادر شده باشد.”
“وجه سوم: ممکن اشرف بعد از ممکن اخس صادر بشود چه محذوری پیش میاد! اشرفیت معلول از علت خودش، عقل علت ماده است، سمت علیت دارد برای ماده “واگر عقل بعداز ماده پدید آمده باشد ماده که معلول عقل است اشرف از علت خودش میشود”
“قاعده امکان اخس هم هست که از ممکن اشرف پی به ممکن اخس میبریم مثل آتش را میبینیم پی به گرما میبریم.”
“منهج چهارم آن مناسبت ذاتی بین علت تامه و معلول آن باشد.
معلول هم سنخ علت خوداست
“منهج پنجم آن راه اخراج امر بالقوه به امر بالفعل برای نفوس است
عقل ما هیولا است قوه محض است. بدیهیات اولیه غیر کسبی است و به همه یک جور داده شده
خدا تعلیم میکند به انسان (علّم الانسان مالم یعلم)
انسان از نادانی به دانایی میرسد آن حقیقتی که این را به ما افاضه میکند عقل فعال است.
“ششم آن: راه ازداوج هیولی با صورت است، زیرا باید بین آن دو کسی عقد کند و آن عقل مفارق است ”
” هیولا چند تا اسم دارد معروفترین آن ماده است. و اسطقس، هیولا و…
مقولات عشر: یک مقوله جوهری و ۹ تا مقوله عرض پایه فلسفه ارسطو است. ارسطو از جوهر و عرض شروع میکند.”
ابن سینا روی وجود و ماهیت بحث میکند”
” شیخ اشراق از نور و ظلمت بحث میکند”
“پنج تا جوهر داریم (هیولا، صورت، جسم، نفس، عقل) این پنج جوهر تحت یک مقوله جمع میشود”
“۹ تا مقوله عرض داریم (کم، کیف، وضع، اَین، متی، ملک، فعل، انفعال، اضافه)”
” اعراض قائم به ذات خود نیستند، اینها بخودی، خود موجود نیستند اینها جوهر میخواهند که قائم به آن جوهر باشند ”
” ما از اشیاء خارجی جواهر را میبینیم یا اعراض را؟ اعراض را میبینیم
جوهر ادراک نمیشود اعراض درک میشود چون اعراض قائم به ذات خود نیستند پس پی میبریم که جواهری هست که اعراض قائم به آن هستند
هر جسمی که خودش جوهر، از دوتا جوهر درست شده یکی ماده و یکی صورت
صورت را هم به شگل می گوییم هم به ساختار و هم به فعلیت آن شیء، هرجسمی دارای ماده و صورت است، مثل لباس شما، ماده آن پارچه است و پیراهن بودن پیراهن به صورت آن است چرا؟ چون آن پارچه که ماده است میتواند کت یا شلوار وووو باشد و صورتهای دیگری را پذیرا باشد
“یک ماده میتواند هم زمان دو صورت را بپذیرد؟ خیر
باید صورت اولیه را رها کند و صورت دوم را بپذیرد
مثل یک کاموا که بافته میشود یک بلوز باید شکافته شود دوباره که بافته شود چیز دیگری شود هم زمان نمیشود دوچیز باشد.”
“بحث روی هیولای اولی است، ماده اولیه
مادهای که به خودی خود هیچ صورتی ندارد قوه صرف است، البته هیولا هیچگاه بدون صورت نیست ”
” ابن سینا میگوید هیولا مثل پیرزن زشتی است که همیشه نقاب بر چهره دارد و هیچ وقت بدون نقاب ظاهر نمیشود ”
” اثبات هیولای اولی! یک مادهای داریم که ماده اولیه تمام صور این عالم است. راه اثبات هیولای اولی، راه قوه وفعل است. چطور؟
هرچیز که شما میبینید قوهای در او هست و فعلیت در اوست. مثل یک چوب بالفعل چوب است اما میتواند به آتش تبدیل بشود، قوه یعنی امکان، امکان دارد آتش یا خاکستر بشود
ان فعلیت دارایی اوست ”
” پس هر چیز که شما نگاه میکنید یک دارایی دارد و یک نداری،
دارایی: آن صورت و فعلیت است و نداری: ماده و قوه است
پس این جسم یک مادهای دارد که میتواند این صورت را رها کند صورت دیگری بپذیرد که همان قوه است و امکان است.
علامه طباطبایی در اصول فلسفه میگوید، امکان ”
” هر جسمی دو چیز دارد، (دارایی و نداری)(قوه و فعل)(وجدان و فقدان)”
” خصوصیت عالم ماده دریک آن دو صورت را با هم نمیتواند بپذیرد بلکه صورت اولیه را رها میکند و صورت بعدی را میگیرد ”
” هیولای اولی آن ماده است که خودش هیچ صورتی ندارد، خودش در ذات خودش قابلیت صرف است ”
اصلاً هیولای این عالم چیست که همه صورتها را میپذیرد!
ملاصدرا: هیولا یک امر معقول و عقلی است
این بطن ماده است نگویید هیولای جسمانی است
ما پشت مرز جسم هستیم و میرویم در مجردات
جناب ملاصدرا: دربحث حرکت جوهری میگوید، ماده معقولی است که محسوس ما واقع شده.”
“اسم المصور چه کار میکند “تمام مواد این عالم صورت دارند حتی صورت سلولی صورت ملکولی صورت اتمی تا برسیم به هیولای اولی که فیض حق است که بی صورت است
الحمدالله علی الولایه