۱۴۰۱-۴-۱۸ شرح عیون عین ۴۸ تطابق کونین جلسه ۲۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۴۰۱/۴/۱۸) درس عیون، جلسه ۲۹۸
موضوع: عین ۴۷، در این که نفس عاقله غالباً در اربعین پدید می اید.)
در فص لوطی فصوص الحکم شیخ اکبر آمده است
“هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر بعد از تمام شدن اربعین و این زمانی است که به نقص و ضعف می افتد…
قیصری در شرح گفت: علت این که بعثت بعد از تمام اربعین است……
در آن چهل سال احکام طبیعت غالب و روحانیت ضعیف است
مؤمن در طول عمرش هم از قوای روحانی و هم از دنیا بهره مند است و کافر به اندازه مؤمن از دنیا لذت نمیبرد و باطن انسان در این مدت پروریده میشود
ابتدا قوای جسمانی قوی است بعد از چهل سال قوای روحانی میآید و روز به روز شدت میگیرد
و قوای جسمانی ضعیف میشود
دعای آقا امیرالمؤمنین ع
در نهج البلاغه خطبه “۲۱۵” اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی..
که خدایا اولین چیزی که از من می ستانی جانم باشد، یعنی وقت جان دادن همه قوا سر جایش سالم باشد
پس انسان به چهل سال نرسیده باید زحمت بکشدچون قوای جسمانی بعد از چهل سال ضعیف میشوند.
((عین ۴۸- تطابق کونین))
مقصود از کون جامع، انسان است و مراد از کون دیگر، کون عالم میباشد.
در انسان نظیر هر آنچه که در عالم است، موجود میباشد، موازی بودن این عالم با عالم انسانی شرط حصول معرفت است
فصلت
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
زودا که آیات قدرت خود را در اطراف [جهان] و در جانشان به آنها نشان دهیم، تا برایشان روشن گردد که او حق است. آیا کافی نیست که پروردگار تو بر همه چیز شاهد است (۵۳)
در حدیث رضوی، صلوات علیه است که
«قد عَلِمَ أوُلُوالألبابِ أنَّ ما هُنالِکَ لا یعلَمُ إلّا بِما هیهُنا».
یعنی: «خردمندان ژرفاندیش میدانند که آنچه آنجاست (در آن جهان) جز به واسطه آنچه که اینجاست (در این جهان) دانسته نمیشود.》
کتابهایی در تطابق نسخه آدم و عالم موجود است که دارای لطایفی است
و تفصیل آن تمام وجود است
ودر قصیده ینبوع الحیاه آمده است
معنی شعر(صفحه زدم تمام اوراق کتابها را
پس ندیدم در آن مگر در صحیفه خودم بود.)
بحث تطابق کونین یکی از مباحث مهم در عرفان است
آقاجان: کونین یعنی دو کون! کون وجود انسانی و وجود عالم خارجی این دو تا باهم منطبقاند
که یکی نسخه مختصری از دیگری است
انسان یک نسخه مختصری از این عالم است که اگر آنچه در این عالم است در انسان نبود نمیتوانست عالم بشود به آن حقایق
مثلاً: دیدنی داریم اگر ما چشم نداشتیم دیدنیها را نمیتوانستیم درک کنیم..
لذا عرفا به انسان می گویند عالم صغیرو به این عالم می گویند انسان کبیر آنچه که در این عالم هست در این انسان موجود هست
(ای نسخهی نامهی الهی که توئی
وی آینهی جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی)
نسخه نامه الهی قرآن، که نسخهاش توای
و شاه وجود آیینهای دارد جمالش،
که توای عکسش را نشان میدهی.
((شرح عین ۴۸، در تطابق کونین)) آیات خدا هم در آفاق است و هم در نفس انسان است.
خلاصه امر این است که انسان حائز همه رقایق اسمایی، بلکه حقایق اسمائی است.
چنان که گفتیم:
(نیست یک رشته در این پرده پر نقش عجب
کش تو را تاری از آن یا که از آن پودی نیست)
یعنی، یک رشته در این عالم نیست که در وجود خودت نباشد.
(تصحفت اوراق الصحائف کلها
فلم آر فیها غیر مافی صحیفتی)
یعنی، همه کتابها را ورق ورق کردم در آنها جز آن چه در کتاب من است ندیدم.
(علی صوره الرحمن جل جلاله
بدی هذا الانسان من امشاج نطفه )
یعنی، بر صورت رحمان، جل جلاله، این انسان از نطفه مخلوط پدیدار شد.
(و ماء مهین دافق صار عالما
کبیرا یوازی الکل من غیر قله)
یعنی، و ابی پست جهنده عالمی بزرگ گردید که با همه بدون نقصان برابری میکند.
(فما هو الانسان جمیع العوالم
و ما هو الانسان سلاله طینه)
یعنی، انسان چیست؟ همه عوالم، انسان چیست؟ سلاله طین
(و ما ملک الا و فیک مثاله
حقیقه شی تعرف فی الرقیقه)
یعنی، هیچ فرشتهای نیست مگر این که در تو نمونهاش موجود است حقیقت شی از رقیقت آن شناخته میگردد.
(تری بشرا یمشی فی الاسواق قد علی
سناسره افاق ما فی الخلیقه)
یعنی، بشری را در بازارها روان میبینی در حالی که پرتو سر وی بر افقهای همه خلایق فائق آمد،
(و معرفه الانسان نفسه انما
هوالحد الاعلی للعلوم الرئیسه)
یعنی، معرفت انسان خویش را بالاترین حد علوم اصلی است.
پس با چشم بصیرت در کلام معلم ملک و ملکوت مولانا امام صادق ع بنگر که
خداوند عز وجل خلق کرد ملک خویش رابر مثال ملکوتش و بنا نهاد ملکوتش را برمثال جبروتش تا استدلال شود به ملکش بر ملکوتش و به ملکوتش بر جبروتش.
و این حدیث در مقدمه آمده است الصورالانسانیه…
صورت انسانی بزرگترین حجتهای خدا بر خلق اوست.
شیخ مفید در کتاب الاختصاص ص ۱۴۲
خلق الانسان
قال عالم ع یعنی آقا موسی بن جعفر ع میفرماید:
خداوند خلق کرد عالم علوی و عالم سفلی
خداوند دو عالم متصل آفرید عالم علوی بالا و عالم سفلی پایین که اینها باهم متصلند و ترکیب کرد این دو عالم را در یک جا در ابن آدم و خلق کروی خداوند این عالم را کروی و مدور آفریده است خداوند سر بنی آدم را مثل قبه فلک که گرد است آفریده است و موهایش را مثل تعداد ستارگان که معلوم نیست ودو تا چشم ماه و خورشید که دوتا نور اصلی عالم هستند دوتا سوراخ بینی مثل باد شمال و جنوب مثل بادی که از شمال و جنوب میوزد دوتا گوش مثل مشرق و مغرباند
حدیث مفصل است آوردم که برای کسانی که منکرند که آقا تأویل چیه که میکنید این را خود معصوم ع میگوید
چشم زدنش را مثل برقی که آسمان می زند قرار داده سخنش مثل رعد است راه رفتنش مثل سیر کواکب است و نشستن او مثل شرافت یا بالای کنگره است خوابیدنش مثل حبوط ستارگان است و مردنش مثل سوختن آن است (چون بعضی از ستارگان میسوزند میمیرند) و خداوند در پشت بنی آدم ۲۴ فقره درست کرده مثل ساعات شب وروز و روده قرار داده برایش مثل هلال که سی شب یا سی.. و خداوند ۱۲ عضو قرار داده (واین مقداری است که جنین در رحم مادر میماند – اشتباه است) و اورا از آبهای چهار گانه آجین کرده است شور را در چشم قرار داده است اشک چشم شور است به همین دلیل در گرما چشم آب نمیشود ذوب نمیشود و در سرما یخ نمیزند و آب تلخ را در گوش قرار داده که حشرات نزدیکش نشوند منی را در پشت او قرار داد که فاسد نشود و آب گوارا را در دهانش قرار داد و پس شهادت داد آدم به لا اله الاالله و خداوند آفرید او را با نفس و جسد و روح که روح او مفارقت نمیکند مگر در موقع مفارقت از دنیا و با نفس خود است که جایگاههایی را در خواب میبیند و جسمش همان است که به خاک بر میگردد و خاک میشود
شیخ مفید در کتاب الاختصاص
در بحث تطابق کونین از امامان معصوم ع روایت
کرده است
الحمدلله علی الولایه