۹۹-۷-۹ شرح عیون عین ۳۵ جلسه ۲۴۵
بسم الله الرحمن الرحیم
(چهارشنبه ۹۹/۷/۹ درس عیون مسائل نفس)
موضوع درس: شرح عین ۳۵ در
علم حصولی و حضوری
علم حصولی بهواسطه آلات و قوا برای نفس حاصل میشود.
علم حضوری بدون قوا و آلات برای نفس دست میدهد مثل علم ما به نفس خودمان.
بازگشت علم حصولی به علم حضوری است.
در علم حضوری صورت شیء را نداریم عین شیء است.
در علم حضوری وقتی چیزی برای ما از معقول حاصل میشود یک امر کلی حاصل میشود مثلاً فرشتگان، یک صورت کلی از فرشتگان برای ما حاصل میشود.
جزئی قابل صدق بر کثیرین نیست امور کلی قابل صدق بر کثیرین است.
صورتی از خدا در علم ماست هزار هم صفات او را بلد باشیم بازیک امر کلی است که قابل صدق برکثیرین است
یک خدایی میگویی ممکن است بر هزار خدا منطبق باشد.
در علم حضوری علم به شخص و به آن حقیقت مشخص میشود.
آنچه اسم معلوم بر آن اطلاق میشود دو قسم است.
۱-آنچه وجودش فینفسه عین وجودش برای مدرکش باشد، و صورت عینیاش عیناً صورت علمی آن باشد به آن معلوم بالذات میگویند.
۲-آنچه وجود فینفسه آن غیر از وجودش برای مدرکش باشد و صورت عینی وی عیناً صورت علمیاش نباشد معلوم بالعرض است.
صورتی از آسمان برای ما حاصل شده یک آسمان در خارج یک آسمان در نفس خودمان
در هر دو قسم حقیقت انی است که در نزد ما حاصل شده است.
مثلاً تعریف حضرت جبرییل هزار توضیح داده میشود ولی باز کلی است علم به شخص نیست مگر برای کسی که حضرت جبرییل را شهود کند که علم به شخص است.
علم پیامبر به خدا و جبرییل و غیب، علم حضوری است، به همین دلیل گفته شده بندگی بهواسطه حجت صورت می گیرد و کسی که این نکته را دریابد متوجه بحث امامت میشود. چون خدا در ذهن انسانها کلی است چه کسی خدای حقیقی را مشناسد
آیه قران:
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
آنها فقط، خدا را درست وصف میکنند چون خالص شدهاند.
هرکس خدا را می پرستد یک صورت کلی از خداست که در ذهن دارد مگر از طریق حجت خدا و آن ایمان حقیقی است.
آنها که ربوده الستند
از عهد الست باز مستند
تا شربت بیخودی چشیدند
از بیم و امید باز رستند
چالاک شدند پس به یک گام
از بهر حدوث باز جستند
چون در طلب مقام جانند
دل در ازل و ابد نبستند
خالی ز خود و ز دوست باقی
این طرفه که نیستند و هستند
این طایفهاند اهل توحید
باقی همه خویشتن پرستند
« کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»
(کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.)
سپس حضرت رضا علیه السلام فرمود: «آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار علیهمالسلام همه راست گفتهاند.»
در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.
ولی امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد: « بشرطها و انا من شروطها »
(اما درصورتیکه به شرطهای آن عمل شود و من یکی از آن شرطها هستم.)
مطلق آنچه انشاء میکنیم نفس ادراک میکند تمام ساخته نفس ماست منتها چطور انشاء میکند؟ بر وزان اشیاء خارجی است.
امیرالمؤمنین ع فرمودند چند نور در عرش است نور سفید و سبز و سرخ … و همه سفیدیها از آن نور سفید عرش است و همه سرخیها…
عرش قلب است همان نفس است ووو و همه انشاء نفس ماست (سبحان الله)
معلوم بالذات آن صورت نوری در حاق ذات خود تو است.
معلوم بالعرض آن شیء خارجی از تو است یعنی آن صورتی که بین نفس وان نوعی اضافه و نسبت بر قرار شده است.
نفس به آن صورت ارتسامی چطور علم دارد؟ صورتی که ادراک میکنی خود تو است خود شیء است.
علم مطلق حضوری است حصولی هم بازگشتش به حضوری است.
آخرت هم از بهشت و جهنم هر چرا ادراک میکند عین نفس است.
حضور یعنی اتحاد و در ماده حضور نداریم.
علم عین نفس شده با معلوم بالذات نفس ما متحد میشود تا درک کند
الحمدالله رب العالمین