ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۴-۰۸-۲۵ شرح عیون عین ۶۴ جلسه ۴۰۴

بسم الله الرحمن الرحیم.
سه شنبه ۱۴۰۴/۸/۲۵،درس عیون، جلسه۴۰۴
🧿موضوع:( عین۶۴)انسان در این نشأه نوعی است، تحت ان افراد، و در آخرت جنسی است، تحت ان انواع
⬅️می‌فرماید: “آنچه در بند پنجاه‌وسوم آمده است، به یاد آور.” و “بدان که نفس انسانی در این نشئه، صورتِ هیولا است و در آخرت، هیولای صُوَر اخروی است.” در اینجا (در این نشئه) صورت هیولاست، اما در آخرت، هیولای صُوَر می‌شود
. هیولا به چه معناست؟ به معنای ماده. در اینجا نفس ما صورتی است از ماده؛ در واقع صورت تکامل‌یافته ماده است که به نفس تبدیل شده است. اما در آخرت، این نفس ما به ماده‌ای تبدیل می‌شود که صُوَر بسیاری به آن قائم‌اند.
//حال، آن صُوَر چیست؟ توضیح می‌دهد: “زیرا ملکات علم و اعمال…” هنگامی که علم کسب می‌کنیم، ملکاتی در ما به وجود می‌آید. مثلایک مجتهد با کسب علم، ملکه اجتهاد در او پدید می‌آید.ووو…
اعمال نیز چنین است؛ هر عملی که انجام می‌دهی، صورتی از ملکه در تو ایجاد می‌کند و با تکرار، آن ملکه قوی‌تر می‌شود.
//پس از اجتماع این علوم و اعمال، یک ملکه وحدانی به وجود می‌آید، زیرا گاهی این ملکات همدیگر را خنثی یا محو می‌کنند؛ “إن الحسنات یُذهبن السیئات”. همچنین همدیگر را بازسازی، تخریب یا تقویت می‌کنند. در ادامه فرمود: “زیرا ملکات علوم و اعمال، مواد صُوَر برزخی‌اند.”
و این صور (صور برزخی)، یا “ابدان مکسوبه” هستند اگر آن مواد حسنه باشند – مکسوبه به معنای نیکو و کسب‌شده از راه درست است – و یا “ابدان مکتسبه” هستند اگر مواد سیئه باشند. چنان‌که آیه قرآن می‌فرماید: “لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت.” منظور از “لها”، “به نفع اوست” (یعنی برای اوست آنچه کسب می‌کند) و “علیها”، “علیه اوست” (یعنی بر ضد اوست آنچه را که اکتساب می‌کند که ناظر به سیئات است). لذا به “ابدان مکسوبه و مکتسبه” اشاره می‌شود.
//این ملکات، به منزله ارواح این سایه‌ها هستند؛ منظور از “سایه‌ها” همان بدن‌هاست. این ملکات، روح برای آن سایه‌ها می‌شوند. آیا دیده‌اید افرادی که در یک شغل خاص فعالیت می‌کنند؟ مثلاً کسی که کبوتر می‌فروشد، نفسش چنان با کبوتر خو گرفته است که هر جا بنشیند، از کبوتر سخن می‌گوید. یعنی صورت‌هایی که از آن ملکات دائماً به وجود می‌آید، بر زبان او جاری می‌شود.

//حال، در آخرت این صور شکل می‌گیرند و تحقق عینی پیدا می‌کنند، نه اینکه فقط صورتی ذهنی باشند.

//فرمود: “این ملکات چون ارواح این سایه‌ها هستند”؛ یعنی روح اجساد برزخی و ابدان اخروی هستند. و روح‌الارواح همان نفس انسانی است. ممکن است چند ملکه در فردی به وجود آمده باشد. هر کدام از آنها روحی هستند که تحت روح‌الارواح (یعنی نفس ما) قرار دارند، که تفصیل آن را در درس بیست‌وسوم کتاب “اتحاد عاقل و معقول” آورده‌ایم.

//انسان در این عالم، نوعی واحد و متفق‌الافراد است؛ یک نوع که افرادش با هم متفق هستند، یعنی تمام افراد نوع انسانی تحت این نوع قرار می‌گیرند. لیکن در آخرت، دارای انواعی بسیار و بی‌شمار است، به حسب صور مناسب با ملکاتشان؛ در نتیجه انسان‌ها دیگر متفق‌الافراد نیستند، بلکه مختلف‌الافرادند و هر کدام ساز خود را می‌زنند. پیش‌تر گفتیم که یکی مثل گرگ است، ووو…
این همان صورت برزخی است که عارفان مکاشف گاهی افراد را به صورت خرس یا کفتار می‌بینند. چنان‌که در قرآن کریم آمده است: “و إذا الوحوش حشرت” (هنگامی که وحوش محشور می‌شوند). یکی از تفاسیر این آیه، اشاره به انسان‌هایی است که به صورت وحش محشور می‌شوند.
❗نکته ❗قابل توجه این است که این آیه قرآن دارای پارادوکس است؛ چرا که وحوش ذاتاً از یکدیگر می‌گریزند و فرار می‌کنند، اما آیه می‌گوید در آنجا وحوش محشور می‌شوند. یکی از معانی آن این است که اضداد در کنار هم جمع می‌شوند. آیه دیگری می‌فرماید: “هذا یوم الفصل جمعناکم و الأولین.” این یک پارادوکس است. بنابراین، “و إذا الوحوش حشرت” به همین دلیل با آیه “یوم یفرّ المرء من أخیه و أمّه و أبیه و صاحبته و بنیه” مرتبط است؛ روزی که مرد از برادر، مادر، پدر، همسر و فرزندانش می‌گریزد. این فرار نشان می‌دهد که آنها به هم نزدیک‌اند، اما چرا فرار می‌کند؟ زیرا او را به صورت گرگ، کفتار ویا…. می‌بیند.

//و نیز در نهج‌البلاغه آمده است: “الصوره صوره إنسان و القلب قلب حیوان.” (صورتش صورت انسان و باطنش قلب حیوان است). شاعر می‌گوید: “گر گربه مسکین اگر پر داشتی / تخم گنجشک از زمین برداشتی.”
یعنی برخی انسان‌ها که در ظاهر خوب و مظلوم‌اند، تنها به دلیل نداشتن موقعیت است؛ اما اگر موقعیت پیدا کنند، خواهی دید که پلنگی در کمین بوده‌اند. فرعون نیز از همین آدم‌های معمولی بود که فرعون شد و ادعای خدایی کرد.

//نفس چون ضعیف است، با قرار گرفتن در این موقعیت، شکل می‌گیرد.” یعنی اگر موقعیت فراهم نبود، فرعون نمی‌شد، اما با فراهم شدن موقعیت، فرعون گشت و “انا ربکم الاعلی” گفت. اگر فرصت نبود که همه را از دم تیغ بگذراند، ابن زیاد و عمر سعد نمی‌شدند. چرا ما این افراد را در زیارت‌ها لعنت می‌کنیم؟ آنها که مرده‌اند و رفته‌اند. ما آنها را لعنت می‌کنیم تا *نخواهیم* مانند آنها باشیم. .
➖شرح( عین ۶۴)➖
// و از این عیون درخشنده است که انسان در این نشئه، نوع است و تحت آن افرادی قرار دارند و در آخرت، جنسی است که تحت آن انواعی قرار دارند. زیرا ملکات علوم و اعمال در انسان، مواد صُوَر برزخی‌اند. اگر این مواد خوب باشند، صور مزبور، ابدان مکسوبه‌اند و اگر این مواد بد باشند، ابدان مکتسبه‌اند. “لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت.” و آن ملکات، همانند ارواح آن اضلال و سایه‌ها هستند. (مراد از اضلال، اجساد برزخی و ابدان اخروی است که ملکات، روح آنها می‌شوند.) و روح‌الارواح، نفس انسانی است. تفصیل مطالب این بند را از تبصره سوم درس بیست‌وسوم کتاب “دروس اتحاد عاقل به معقول” بجویید.
((کتاب “اتحاد عاقل و معقول” نیز اثری است که اساتید بزرگی در مورد آن زحمت کشیده‌اند و چنان‌که به یاد دارم، کتاب سال شناخته شده است و بسیار ارزشمند است.))

//با آنچه اشاره کردیم، دانستی که نفس در این نشئه صورت هیولاست و در نشئه آخرت، هیولای صُوَر غیرمتناهی است. پس بفهم و مطلب را خوب دریاب. و تمام آن صور مثالی قائم به نفس‌اند؛ هر آنچه که انسان در قیامت می‌بیند، چه از لذات و چه از آلام. نفس چه عظمتی دارد! “أتَحسَبُ أَنَّکَ جِرمٌ صَغیرٌ و فیکَ انطوی العالمُ الأکبرُ؟” (آیا گمان می‌کنی جرم کوچکی هستی؟ در حالی که عالم اکبر در تو منطوی است.) که همانند قیام فعل به فاعل، آن صور نیز به نفس قائم‌اند.
//می‌فرماید: “إنّ المؤمنَ إذا خرجَ من قبرِهِ، خرجَ منه مثالٌ من قبرِهِ.” (وقتی مؤمن از قبرش خارج می‌شود، مثالی از خود او و از قبرش نیز خارج می‌شود.) “یقولُ لَهُ: ‘أبشِر بالکرامهِ مِن اللهِ و السّرور.'” (و به او می‌گوید: “تو را بشارت باد به کرامت و سرور از سوی خداوند!”) “فیقولُ لَهُ: ‘بشّرَکَ اللهُ بخیرٍ.'” (و او می‌گوید: “خداوند تو را به خیر بشارت دهد!”) “قال: ‘ثمّ یَمضِی معهُ یُبشّرهُ بمثلِ ما قال.'” (سپس همراه او می‌رود و او را به مانند آنچه پیش‌تر گفت، بشارت می‌دهد.) و هنگامی که به جایگاه ترسناکی می‌رسند – زیرا انسان در آن عالم سیر دارد و با شرایطی چون آتش، عذاب و حیوانات مواجه می‌شود – [آن مثال] می‌گوید: “لیس هذا لک.” (اینها به تو کاری ندارند؛ تو از اینها نترس!) و هنگامی که به جایگاه خوبی می‌رسند، می‌گوید: “هذا لک.” (اینها مال توست!) پس همیشه همراه اوست؛ “یؤمّنهُ مِمّا یخافُ و یُبشّرهُ بما یُحِبُّ.” (او را از آنچه می‌ترسد، ایمن می‌کند و به آنچه دوست دارد، بشارت می‌دهد). دائماً مواظب اوست؛ “حتی یقفَ معهُ بینَ یدی اللهِ عزّ و جلّ.” (تا آنکه همراه او در پیشگاه خداوند عز و جل می‌ایستد.) “فإذا أمرَ به إلی الجنهِ، قالَ لَهُ المِثالُ: ‘أبشِر فإنّ اللهَ عزّ و جلّ قد أمرَ بِکَ إلی الجنّهِ.’ (پس هرگاه خداوند به ورود او به بهشت فرمان دهد، آن مثال به او می‌گوید: “بشارت باد! همانا خداوند عز و جل فرمان بهشتی شدن تو را صادر کرده است.”) چه لحظه سختی است! انسان در آنجا می‌ایستد و منتظر فرمان خداوند است. (ان‌شاءالله که فرمان بهشت باشد.)
“قالَ: فیقولُ: ‘مَن أنتَ رَحِمَکَ اللهُ تُبشّرُنِی مِن حینِ خَرجتُ مِن قبرِی و آنستَنِی فی طریقی و خبّرتَنِی عن ربّی؟” (مؤمن می‌گوید: “رحمت خدا بر تو باد، تو کیستی که از همان لحظه خروج من از قبرم، به من بشارت می‌دهی و در راهم مونس من بودی و از پروردگارم به من خبر دادی؟”) “قالَ فیقولُ: ‘أنا السّرورُ الّذی کنتَ تُدخِلُهُ علی إخوانِکَ فی الدّنیا خُلِقتُ منه لأبشّرَکَ و أُؤنِسَ وحشتَکَ.” (آن مثال می‌گوید: “من همان سروری هستم که تو در دنیا بر دل برادران مؤمنت وارد می‌کردی؛ من از آن آفریده شده‌ام تا تو را بشارت دهم و مونس وحشتت باشم.”) یعنی در دنیا بر دل برادران مؤمنت سرور وارد کردی و آنها را خوشحال نمودی. همین عمل در آنجا عینیت پیدا می‌کند. آنچه تو را مسرور می‌کند، در آن دنیا نیز سرور توست. چنان‌که گفتیم: هر کاری می‌کنیم برای خودمان می‌کنیم.

//در کلمات بلند آن حضرت علیه السلام بنگر: در آنجا که فرمود: “خَرَجَ منه مثالٌ من قبرِهِ.” (از او مثالی از قبرش خارج می‌شود.) یعنی آن مثال از خود اوست. آنگاه فرمود: “فیقولُ المِثالُ: ‘أنا السّرورُ الّذی کنتَ تُدخِلُهُ علی إخوانِکَ فی الدّنیا خُلِقتُ مِنها.” (آن مثال به او می‌گوید: “من همان سروری هستم که تو در دنیا بر دل برادرانت وارد می‌کردی؛ از آن آفریده شده‌ام.”) در آنجا صورت‌سازی می‌شود. پس ملکات، مواد صُوَر برزخی و قائم به نفس می‌باشند و مانند ابدان اخروی، بیرون از ذات نفس نیستند. (بلکه آن ملکات، ملکوتِ آن ابدان هستند.) بلکه ابدان در هر دو نشئه، مرتبه نازله نفس هستند. چه در دنیا و چه در آخرت، بدن مرتبه نازله نفس می‌شود. منتها در اینجا این بدن، مرتبه نازله نفس است؛ اما در آخرت، وقتی از بدن سخن می‌گوییم، فقط آن بدن متعلق به نفس نیست، بلکه هرچه از بهشت و باغ و تمام نعمت‌هاست، قائم به نفس‌اند. در دنیا نیز گفتیم که ادراکات ما همه قائم به نفس ماست و هرچه می‌بینیم، در نفس خودمان می‌بینیم.

//. بدان که حشر بر چند وجه است. یکی از وجوه حشر، “حشر انسان با اعمالش” است. اعمال ما حتی در همین دنیا نیز جدای از ما نیستند. دیده‌اید برخی افراد کاری می‌کنند که تا آخر عمر از آن پشیمان‌اند؟ پس محشور شدن با اعمال، جدا از وجود ما نیست. برخی کارهای کوچک را ممکن است فراموش کنیم، اما در آنجا با ریز و درشت اعمالمان محشور می‌شویم.
//فصل نهم باب یازدهم “نفس اسفار”، مملو از معنای حشر بر این وجه (حشر با اعمال) است. زیرا ما حشرهای متفاوتی داریم: حشر با اولیا، حشر با انبیا، حشر با مؤمنین. اینها با حشر اعمال متفاوت است. و این فصل، از غُرر فصول این باب از “اسفار” است، بلکه از غُرر کل کتاب “اسفار” است. (“غُرّه” به معنای نورانی و بسیار پرنور است.) و آن فصلی است بسیار بعیدالغور و عمیق؛ کمتر کسی در دریای حقایق آن غواصی کرده است. ما آن فصل را در اینجا می‌آوریم و سپس طایفه‌ای از دقایق اسرار و حقایقش را (با تعلیقه و توضیح) ارائه خواهیم کرد. و خدای تعالی ولیّ توفیق است.
آخوند (قدس سره العزیز) فرمود:
“فصل در حشر.”
بیان شده است که انسان در این عالم، نوعی متفق‌الافراد است و در نشئه آخرت، دارای انواعی متکثر و بی‌شمار است. زیرا صورت نفسانی او، ماده‌ای است که بر اساس هیئت و ملکات مکتسبه‌اش، قابلیت صور اخروی فراوان دارد. خداوند تعالی نیز در روز آخرت، صور مناسب با آن ملکات را بر او می‌پوشاند. پس انسان به سوی آنها و با آنها محشور می‌شود.” چنان‌که فرمود: “یومَ یُنفخُ فی الصّورِ فتأتونَ أفواجاً.” (روزی که در صور دمیده می‌شود و شما فوج‌فوج می‌آیید.) این قسمت مربوط به حشر انسان‌هاست و از حشر اعمال متمایز است.

//چرا انسان‌ها فوج‌فوج محشور می‌شوند؟ به دلیل سنخیت.
//. پس خلایق بر انحای گوناگون، بر طبق اعمال، ملکات و عقایدشان محشور می‌شوند. و همچنین این آیه به انقلاب جوهر نفوس اشاره دارد و اینکه آنها به گروه‌های “اُمَم صامت” ملحق می‌شوند. (اُمَم صامت یعنی ساکت.) چنان‌که آیه قرآن در جایی می‌فرماید: “ادخلوا فی أمم قد خَلَت من قبلکم” (داخل شوید در امت‌هایی که پیش از شما بودند). و در آیه دیگر می‌فرماید: “کلّما دخلت أمّهٌ لَعنتْ أُختَها.” (هر گروهی که وارد می‌شود، گروه دیگرِ مشابه خود را لعنت می‌کند). دیده‌اید بهشتیان به هم سلام می‌کنند؟ اما اینجا [در جهنم] به یکدیگر لعنت می‌فرستند. (اعراف، آیه ۳۸): “قالت ادخلوا فی أمم قد خلت من قبلکم من الجنّ و الإنس.” (می‌فرماید: داخل شوید در امت‌هایی از جن و انس که پیش از شما بودند.) یعنی فرد مثلاً با قوم لوط یا با قوم عذاب‌شدگان حضرت نوح محشور می‌شود..چنان‌که فرمود: «یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا.» (روزی که در صور دمیده می‌شود، شما فوج‌فوج می‌آیید.)
.و دور از [رحمت خداوند]، عده‌ای به سوی عذاب شدن محشور می‌شوند: «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَی النَّارِ.» (و روزی که دشمنان خدا به سوی آتش محشور می‌شوند.) و گروهی به آن‌گونه که خدای تعالی فرمود: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَی.» (او را روز قیامت کور محشور می‌کنیم.) مثل کور محشور می‌شوند. و عده‌ای چنان‌که فرمود: «وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا.» (و مجرمان را در آن روز کبودچشم محشور می‌کنیم.) که حال آیا این کبودچشمی به معنای آن است که چشمان آن‌ها رنگی خواهد بود، یا مفهوم دیگری دارد؟ چه حکمتی در این رنگ چشم نهفته است که خداوند «زرقاً» می‌فرماید؟
//در مورد حوریان بهشتی می‌گوید: «حُورٌ عِینٌ.» «حور» یعنی زن یا مردی که چشمان سیاهی دارد (هم جمع «احور» است، هم جمع «حوراء»؛ «حوراء» یعنی زن سیاه‌چشم و «احور» یعنی مرد سیاه‌چشم، و «حور» جمع هر دو است.) و «عین» هم جمع «اعین» است و هم جمع «عیناء»؛ «اعین» یعنی مردی که چشمان درشتی دارد و «عیناء» یعنی زنی که چشمان درشت دارد. پس «حورالعین»، زن یا مردی است که چشمان درشت و سیاهی دارد. بعد در مورد کافرِ مجرمان می‌گوید: «این‌ها زرقاً محشور می‌شوند؛ اَزرق‌چشم.»

//و عده‌ای را به چه صورت؟ «إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ.» (در حالی که غل‌ها بر گردن‌هایشان افکنده شده است.) «وَ السَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ فِی الْحَمِیمِ.» (و با زنجیرها در مایع داغ کشیده می‌شوند.) «یسحبون» به معنای کشیده شدن یا شنا کردن [در مایع] است. «فی الحمیم» یعنی در آن [مایع] جوشان.
//«ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ.» (سپس در آتشی که فوران می‌کند سوزانده می‌شوند.) «سَجَر» در قرآن به کار رفته است، مانند «إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ.» (روزی که دریاها آتش می‌گیرند.) پس در آتش سوزانده می‌شوند.

و عده‌ای بر سبیل تعظیم و تکریم حشر می‌گردند. مثل قول خدای تعالی که: «سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ.» (سلام بر شما. فرشتگان به آن‌ها سلام می‌دهند. خوش آمدید! پس جاودانه وارد آن [بهشت] شوید.) نه اینکه برای دقایقی باشد، دیگر اینجا ماندگارید، بفرمایید. و سخن وی: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ.» (وارد شوید با سلام و در امنیت کامل.) لذا هر جایی که می‌روید (آیه‌ی قرآن هم هست)، وارد خانه‌تان که می‌شوید سلام کنید؛ به خودتان سلام بدهید.

//و عده‌ای که اسیران هستند، به این‌گونه محشوراند که: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ. إِنَّهُ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ.»«بگیرید او را، پس در غل و زنجیرش کنید، سپس او را به جهنم درآورید، آنگاه در زنجیری که طولش هفتاد ذراع است، او را بکشید.» خطاب به فرشتگان می‌رسد: «بگیریدش، پس غل و زنجیرش کنید. سپس او را به آتش بیاندازید. سپس در زنجیری که طولش هفتاد ذراع است، او را با آن زنجیرها بکشید.»)

//و خلاصه، هر کس به غایت سعی و عمل و آنچه دوست دارد و عشق می‌ورزد، محشور می‌شود. به گونه‌ای که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، با آن محشور می‌شود. سنگ؟
//دقت کنیم چه کسی را دوست می‌داریم. زیرا خدای تعالی فرمود: «إِنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ.» (شما و آنچه به جز خدا می‌پرستید، هیزم جهنم هستید.) پس اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، یک معنایش این است که کسی جهنمی را دوست داشته باشد که می‌گوید: «اگر سنگی را دوست داشته باشی، با او محشور می‌شوی.» چون بعضی‌ها خودشان سنگ جهنم‌اند.

//و فرمود: «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوَاجَهُمْ.» (ستمگران و همسرانشان را محشور کنید.) «ازواج» یک معنی «همسران» می‌دهد، یک معنی هم «هم‌شکلانشان» را با همدیگر محشور کنید. زیرا تکرار کارها، همان‌طور که گذشت، موجب حدوث ملکاتی است. و هر ملکه بر نفس انسان قالب شود، در قیامت به صورتی مناسب متصور می‌شود. «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ.» (بگو هر کس به شیوه‌ی خودش عمل می‌کند.) تو چه شکلی شدی؟ می‌گوید:
// «شیر را بچه همین ماند، به دو، تو به پیغمبر چه می‌مانی؟ بگو.»//

و بدون شک، کارهای اشقیا که درگاه الهی مردود است، به حسب همت‌های قاصر و کوتاه دنیایی است که در مراتب برزخ حیوانی نازله [ظاهر می‌شوند]. همت‌های آن‌ها خیلی سطح پایین است. نهایت همتشان شکمشان و فرجشان و شهوتشان است و بیست درصد [بیشتر] نمی‌فهمند که بخواهند کاری کنند. و تصورات آن‌ها بر اغراض شهوی و بهیمی و غضبیِ سبعی، غالب بر نفوس آن‌هاست. تمام تصوراتشان هم در شهوت و غضب است.
//ابدان اخروی، آن شکل محسوس که دارند، به هیئت صفات معنوی وحوش [تبدیل می‌شوند]. یعنی مثلاً کسی که مغرور است،…. و همین‌طور دیگر. و به آن، چنین در گفتار حق اشاره شده است که: «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ.» (وحوش محشور می‌شوند.) فرمود: منظور، حالا یک معنایش این است.

و نیز: «یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ.» (ای گروه جنیان! شما بسیاری از انسان‌ها را به خود پیوستید.) یا «زیاده‌خواهی کردید از انسان.» یعنی گروهی از انسان‌ها را به خودتان جذب کردید. آیه‌ی قرآن نیز دارد که می‌فرماید: «رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ.» (مردانی از انسان به مردانی از جن پناه می‌برند.) که آنجا [خداوند] به جن‌ها می‌گوید: «شما بسیاری از انسان‌ها را به سمت خود کشیدید.»

و در حدیث آن حضرت چنین فرمود: «یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَی نِیَّاتِهِمْ.» (مردم بر نیت‌هایشان محشور می‌شوند.)
مثلا نیت خوب کردن خیلی خوب است. گاهی وقت‌ها نیت می‌کنی، اما عملش را هم نمی‌توانی انجام دهی. به خاطر نیتی که کردی، به تو ثواب می‌دهند.
//روایت داریم که مثلاً طرف در دنیا می‌گوید: «ای کاش ما هم پول داشتیم مثلاً کمک می‌کردیم به مردم.» واقعاً در دلش نیت می‌کند، نه اینکه چون بعضی‌ها می‌گویند: «پول داشتیم کمک می‌کردیم.» بعد پول هم به انها بدهید، کمک نمی‌کنند. نه، آن کسی که واقعاً می‌گوید، خداوند ثواب آن‌ها را به این می‌دهدمثلاً درس بخوانیم و جزو علما بشویم.» واقعاً نیت می‌کند، ثوابش را می‌برد. «یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَی نِیَّاتِهِمْ.» (مردم بر نیت‌های خودشان محشور می‌شوند.) «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ.» (نیت مؤمن بهتر از عمل اوست.)

و نیز سخن وی: «یُحْشَرُ بَعْضُ النَّاسِ عَلَی صُوَرٍ یَحْسُنُ عِنْدَهَا الْقِرَدَهُ وَ الْخَنَازِیرُ.» (بعضی از مردم بر صورت‌هایی محشور می‌شوند که در نزدشان، میمون‌ها و خوک‌ها زیبا هستند.) میمون و خوک نزد آن‌ها زیبا هستند. بعد با آن قیافه باید زندگی کند آنجا. به خاطر همین، پدر [در قیامت] از برادرش فرار می‌کند. تبصره‌ی اخروی، درست است.

//در داخل بدن هر انسان و باطن وی، حیوان صورتی با همه‌ی اعضا و اشکال و قوا و حواس، موجود و قیام بالفعل دارد. می‌گوید: در داخل همه‌ی انسان‌ها، در باطنشان یک حیوانی هست. و با مرگ این بدن، آن حیوان نمی‌میرد. و همین [حیوان] روز قیامت با صورت مناسب با معنایش محشور می‌شود. صورت مناسب با معنای خودش، آن حیوان محشور می‌شود. حال این حیوان در بعضی‌ها ضعیف می‌شود، ذلیل می‌شود، کوچک می‌شود. اما در بعضی‌ها یک پلنگ درنده است. نه فقط پلنگ، [بلکه] آخه چند تا صفات رذیله [ممکن است] در وجود طرف جمع شود. این صورت‌ها همه با هم جمع می‌شوند، چه شکلی می‌شود.

و همان است که ثواب داده می‌شود و عقاب می‌گردد. و حیات وی، حیات عارضی این بدن (این بدن مرکب که از خارج بر آن وارد شده) نمی‌باشد. بلکه حیات وی همانند حیات نفس، ذاتی است. و این حیوان متوسطی است میان حیوان عقلی و حیوان حسی؛ نه حیوان عقلی است و نه حیوان حسی. بلکه در ملکوت انسان قرار دارد. و در قیامت بر صورت هیئات و ملکاتی که نفس با قوه‌ی عامله‌ی خود کسب کرده، محشور می‌شود؛ که حالا به چه صورتی بیرون بیاید. یک موقع به صورت یک انسان خیلی زیبا درمی‌آید، یک موقع هست به صورت یک حیوان خیلی زشت درمی‌آید.

و معنای تناسخ منقول از حکمای پیشین، مثل افلاطون و سابقه بر وی سقراط و فیثاغورس و دیگر استوانه‌های حکمت، بر همین معنا برمی‌گردد. می‌گوید: آن‌ها که می‌گفتند طرف به صورت الاغ درمی‌آید، همین را می‌گفتند که روز قیامت طرف به صورت الاغ می‌شود. بعد عده‌ای نفهمیدند و فکر کردند یعنی برمی‌گردد به دنیا و در زندگی بعدی‌اش الاغ می‌شود. نه!!! چون آن‌ها دیگر قائل به عالم آخرت نیستند. فکر می‌کنند همین‌جاست. هی برمی‌گردد به صورت الاغ.
حالااگر الاغ خوبی باشد، می‌شود مثلاً اسب دفعه‌ی بعد. بعد همین‌جوری بهتر می‌شود. اگر گناه کند، خیلی گناه کند، نه، سگ می‌شود

//و نیز روایاتی که از زبان انبیا رسیده، بر همین [مفهوم] تأویل می‌شود. آن‌هایی که روایاتی [درباره‌ی تناسخ] هست، همه‌ ی بحث همین است. و نیز آیاتی که مشیر به تناسخ است، بر همین معنا از حشر برمی‌گردد. و نیز سخن حق تعالی: «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ.» (و چون وعده‌ی عذاب بر آنان واقع شود، جنبنده‌ای را از زمین برایشان خارج می‌کنیم که با آنان سخن می‌گوید؛ زیرا مردم به آیات ما یقین نداشتند.)
حالا این تأویلش چیست؟ ما این را گفتیم که تعبیرش امام عصر است؛ این دابه‌ای که خارج می‌شود و با مردم سخن می‌گوید، امام عصر است.
وایشان می‌فرماید: مثلاً این آیات [به تناسخ اشاره دارد].

و سخن حق تعالی: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ.» (روزی که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، محشور می‌کنیم و آنان بازداشت می‌شوند.) اینجا حالا دقتی کنیم. [چون آیه فرمود]: «یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا.» (فوج‌فوج می‌آیید.) آن‌هایی که تکذیب می‌کنند، در فوج‌اند. یک فوجشان تکذیب‌کننده‌ی آیات الهی هستند.

//و سخن حق تعالی: «یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ.» (در این روز، متفرق می‌شوند.) متفرق می‌شوند یعنی چه؟ خوب‌ها از بدها جدا می‌شوند. دیگر مثل دنیا نیست که همه کنار هم باشند. همه‌ی این سخنان به انقلاب جوهر نفوس اشاره دارد. و اینکه آن‌ها از گروه‌های امت‌های صامت می‌شوند. امت‌های صامت یعنی ساکت. جزو مثلاً حالا [حیوانات] می‌شوند. آیه‌ی قرآن در جایی دارد که می‌فرماید: «ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ.» (داخل شوید در امت‌هایی که پیش از شما بوده‌اند.) که می‌فرماید: «کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا.» (هر گروهی که وارد می‌شود، مانند خودشان را لعنت می‌کنند.) به همدیگر لعنت. آن‌ها دیدید بهشتیان سلام می‌کردند؟ آیه را بفرمایید: اعراف، آیه‌ی ۳۸: «قَالَتِ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ.» یعنی طرف مثلاً با قوم لوط محشور می‌شود، با قوم [مورد] عذاب‌شدگان حضرت نوح محشور می‌شود. بفرمایید: به انقلاب جوهر نفوس اشاره دارد. و اینکه آن‌ها از گروه‌های امت‌های صامت می‌شوند. جوهره‌ی نفسشان منقلب می‌شود و جزو حیوانات می‌شوند. جزو حیوانات محشور می‌شوند. صامت، آن حیواناتی را می‌گویند که سخنگو نیستند. در روز نشور، به هنگامی که از قبور برمی‌خیزند و آنچه در صدور است، محصل و محقق گردد، [آن‌ها] به صورت انواع حیوانات محشور می‌گردند؛ از قبیل درندگان و حیوانات موذی و بهائم و وحوش و شیاطین. بعضی‌ها جزو شیاطین محشور می‌شوند؛ محشور با شیاطین. چون [خودشان] شیطانی نفس‌اند، با آن‌ها باید سر و کله بزنند. حیوانی [شدند]، با حیوانات [محشور می‌شوند]. بعد چه حیوانی؟؟؟
خدایا ما را با اولیای خودت محشور کن.
الحمدلله علی الولایه
والسلام علی من اتبع الهدی

مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.