۱۴۰۱-۲-۳۱ شرح عیون عین ۴۷ جلسه ۲۹۳
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۴۰۱/۲/۳۱) (جلسه ۲۹۳) درس عیون مسائل نفس
موضوع: عین ۴۶ در اثبات قوه قدسیه
گویم سخن وی《او غایت حرکات نفس است 》یعنی وی منتهای سیر نفوس شیقه به کمال است.
نهایت و قبله گاه انها خاتم انبیاء است.
خدای تعالی فرمود {ان الی ربک المنتهی} و اینکه کار خلق عالم به سوی خدا منتهی میشود.
در مورد رب تو، رب مضاف به خاتم انبیا، جناب ملاصدرا در اسرار الایات
در مورد رب خاتم انبیاء و جاء ربک.…. رب تو می اید، انجاهایی که رب را به ایشان نسبت میدهد.
مراد از رب آن حضرت روح است، مراد روح کل است.
المائده
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَهً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ
گفت عیسى بن مریم بار خدایا پروردگارا بفرست بر ما خوان خوراکى از آسمان که عیدى باشد براى آغاز ما و انجام ما و آیتى از تو و روزى ده به ما و تویى بهترین روزى دهندگان (۱۱۴)
سؤال حواریون حضرت عیسی ع گفتند هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَهً مِنَ السَّمَاءِ
حواریون میدانند خدا بر هر کاری تواناست و نگفتند رب العالمین، گفتند هل یستطیع ربک ….. رب تو، آن ربی که تو با آن مرتبط هستی. آیا میتواند برما غذای آماده نازل کند؟ پس رب تو یعنی حصه وجودی تو از رب العالمین
شیخ در مباحثات فرمود:
حدس فیض الهی و اتصال عقلی است که بدون کسب است ….
جدا شدن از بدن فقط مردن نیست بلکه چیزهایی که او را مشغول میکرد وقتی شواغل برود کنار بالاتر از حدس را میتوان بدست آورد.
بعد عالم عقلی برایش متمثل میشود ظاهر میشود
بنا بر شرافت ذاتی عوالم برایش یکی یکی ظاهر میشوند
در بحث عروج که زمانمند نیست پس بر حسب ذاتشان است
این شخص اگر نیاز به فکر دارد بخاطر این است که نفس انها کدورت دارد ویا تمرین نکرده است
وان کسی که توجه دارد به عالم قدس به حق تعالی و از کدورت پاک است
بالاتر از حدس برایش پیش میآید
این را شیخ الرئیس که خودش فیلسوف است میگوید بعضی از عبارات ابن سینا هست که معلوم میشود خودش اهل کشف و شهود بوده است.
سوره انعام
وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ
اینطور، واقعیتهای پشتصحنهی آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان میدادیم تا جزو یقینکنندگان شود و… . (۷۵)
سلوک: باید عبادت کند و ریاضت بکشد
اما جذبات الهی به یک باره طرف را میبرد
مجذوب مطلق: چون راه نرفته وسلوک نکرده است نمیتواند استاد بشود
کسی میتواند استاد بشود که راه رفته باشد و کسی که یک مرتبه پرواز کرده است نمیتواند استاد بشود
سالک مجذوب کسی که سلوک میکند بعد جذبه میگیردش! بعضی را جذبه میگیرد بعد سلوک میکنند
هر کدام از اینها لازم سر جای خودشان است.
فکر وحدس مثل راه رفتن و طی العرض….
نظر و فکر در مقابل حدس است، مثل سلوک و جذبه، راه رفتن و طی الارض
**
عین ۴۷ (حدوث نفس عاقله، غالباً در چهل سالگی است)
این عاقله غیر از آن عاقلهای است که می گوییم نفس عاقله است. و غیر از عاقله فلسفه مشاء است
نفس انسانی این جا یک مرتبهای دیگر را دارا میشود
در شریعت اسلام عدد چهل مورد توجه است و خواصی دارد روایات زیادی داریم
زیارت اربعین که چهلم امام حسین ع زیارت میکنیم نشانه مؤمن است یعنی یادتان باشد شهادت را وقتی تا چهل روز یادت نرفت عزا را، بقیهاش هم یادت نمیرود
یک رمزش این است.
یا روایت کسی که چهل صبح اخلاص بورزد برای خدا چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری میشود میریزد بیرون چیزهایی میگوید که اصلاً قبلش بلد نبود که تمام حکمت است.
انبیاء در چهل سالگی مبعوث میشوند
طرف به چهل سالگی یا چهل و یک میرسد دگرگونی درش میشود و حالی دست میدهد وگویا از یک خوابی بیدار میشود
روایت: کسی که چهل سال از او بگذرد و آدم نشود شیطان پیشانیاش را میبوسد ومیگوید که پدر و مادرم فدات که تو دیگر آدم شدنی نیستی ….
چون تا چهل سالگی باید بکارید بعد از چهل سالگی باید درو کنید
اقاجان: وقتی به بنده فرمودند برو سراغ جوانها آدم پیر مثل درخت پیر است که دیگر نمیشود صافش کرد جوان نهالی است که با یک چوب ببندی کنارش صاف میرود بالا
هر کاری میخواهید بکنید تا قبل از چهل سالگی بکنید عمده تا چهل سالگی زحمت بکشید درس بخوانید مطالعه کنید مطلبی را حفظ کنید ووو
بعد از چهل سالگی جسم خیلی جواب نمیدهد چون قوا رو به تحلیل میرود حواسمان باشد فکر نکنیم همیشه وقت داریم و همیشه هستیم …
“اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ.”
در چهل سالگی عقل به کمال میرسد.
هزاری که انسان عالم باشد عقل یک چیز دیگر است
آن علمایی که کتاب مینویسند آن کتابی که بعد از چهل سالگی مینویسد یک چیز دیگر است
آقاجان فرمودند: این کتاب عیون کتاب پیری من است
غیر از علم آن تجربه و عقل…. است
اقاجان فرمودند: به ۴۰ سالگی رسیدم یک حال عجیبی به من دست داد گفتم خاتم انبیاء در ۴۰ سالگی مبعوث شد و به ختم نبوت نائل شد من چه شدهام!!!!
۴۰ سال اول زندگی غلبه با حیوانیت است و انها غالب هستند و بعد از ۴۰ سال روحانیت غالب میشود بر انسان.
شاید مراد از حدوث نفس عاقله در ۴۰ سالگی طرو حالت ومنت و صفت خاصی باشد که در طول ۴۰ سال برای نفس حاصل میشود.
در فص لوطی از کتاب فصوص الحکم آمده است،
هیچ پیامبری مبعوث نگشت، مگر پس از اتمام ۴۰ سال سن چه در این مدت احکام نشات عنصریه بر احکام نشات روحانیه غالب هستند.
(معنی لغت طروّ: بر آمدن- بر آمدن از دور)
《شرح عین ۴۷》
آقاجان: الهی شکرت جوان مرگ نشدم
اگر انسان قبل از ۴۰ سالگی از دنیا برود یک کمالی را از دست میدهد.
متأله سبزواری در نبراس میگوید
《فالابعون مده الاطوار/لخلقه الانسان ذی الاسرار》
《 کل من الاطوار فیه تجعل/ والعقل اربعین عاما یکمل》
《یعنی، چهل مدت اطوار خلقت انسان صاحب اسرار است،
همه اطوار در وی خلق میشود و عقل به سال چهلم کمالی مییابد》
و در شرح فرمود:
و از شرافت چهل آن است که مدت اطوار از نطفه و علقه و مضغه و جنین، و بالاتر از آن در خلقت انسان میباشد، چنان که خدای تعالی فرمود ” لقد خلقکم اطوارا
درحالیکه او شما را مرحلهبهمرحله میآفریند
ما شما را اطوار آفریدیم.
هر انسانی اطواری دارد
و مرتبهای که هر کدام ۴۰ روز طول میکشد
سوره المؤمنون
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
سپس آن ذره را به لختهی خونی تبدیل میکنیم. بعد، آن را بهصورت تکهگوشتی درمیآوریم. آنوقت، آن را در قالب استخوانی نرم و نازک میرویانیم و بر استخوانها لایهای از گوشت میپوشانیم. در پایان هم به او جان میدهیم. هزار آفرین به خدا، بهترین آفرینندهها! (۱۴)
بعضی از قوای روحانی مثل بعضی از مراتب عقل در چهل سالگی خلق میشود وصفتی خاص در چهل سالگی است.
نکته: بین ابلاغ و نبوت باید تفاوت گذاشت این که در چهل سالگی تازه پیامبر میشود یا بسوی مردم میرود ……
ابلاغ: بشکاف روشنگری کن به آنچه مأمور شدهای قبلاً میدانست واکنون مأمور به ابلاغ گردیده است
سوره المائده
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
پیامبر! فرمان خدا را شفاف به مردم اعلام کن و بگو که جانشینت کیست. اگر این کار را نکنی، مأموریت پیامبریات را به سرانجام نرساندهای! خدا از شر مردم منافق و موذی حفظت میکند؛ چون خدا جماعت بیدینی را که فرمان خدا در انتخاب جانشین تو را نپذیرند، در رسیدن به اهدافشان موفق نمیکند.* (۶۷)
اینجا ابلاغ میکند نه آنکه نداشته است
یعنی ابلاغ کن به آنچه مأمور شدهای
کسی هست عارف کامل است اما مامور نیست ابلاغ کند دست کسی را بگیرد، مأمور نیست به این کار!
ابلاغ همان است که خدای تعالی فرمود فاصدع بما تومر) یعنی ابلاغ نما به آنچه مأمور شدی، ” صدع” به معنای روشنگری و ابلاغ است. و منافاتی نیست بین این که انسان کامل الهی، و ولی عارف و متصرف و متصف به حقایق اسمای الهی باشد و در عین حال مأمور به صدع و ابلاغ نباشد.
الحمدلله علی الولایه