۱۴۰۰-۶-۲۷ شرح عیون عین ۴۲ جلسه ۲۷۴
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۴۰۰/۶/۲۷ (درس عیون مسائل نفس)
موضوع: (عین ۴۲) چگونگی توان نفس علیرغم بسایطش بر تعلقات کثیره
عین ۴۲ یک شاخهای از همان عین ۴۱ است در عین ۴۱ بحث در امکان تعلقات کثیره بهصورت دفعی در نفس که یعنی علوم کثیره است
در این عین نفس این توانایی را دارد که بهیکباره علوم مختلفه را دریافت کند.
رأس همه کسانی که به این مرتبه رسیدند که نفسشان این قدرت را داشته حضرت خاتم انبیاء است که قرآن را بهیکباره دریافت کرده است
نزول دفعی که قرآن بهیکباره نازل شده و نزول تدریجی که تدریجاً قرآن طی ۲۳ سال نازل شده است
نزول دفعی از جنبه ولایت رسول الله است یعنی برای خودش است که دریافت میکند و بعد نزول تدریجی قرآن از جنبه نبوتش که طی ۲۳ سال بهصورت تدریجی نازل میشود برای امت است.
قرآن حاوی همه علوم است همه حقایق در قرآن هست.
حالا این چه جانی است که یکباره همه حقایق را دریافت میکند؟ آنقدر این مسئله بزرگ است که میخواهیم اثبات کنیم که چنین چیزی امکان دارد؟
مثلاً در مورد دختر بکر که بچهدار بشود در داستان حضرت مریم است و این مسئله نادر است، ولی در قران آمده یعنی امکانش هست..
امام عصر هزار و صد اندی سال عمر دارد و در قران داستان حضرت نوح را بیان میکند که امکانش هست،
امکان دارد کسی علوم مختلفه را یکباره، دفعتاً بگیرد.
در مورد دریافت دفعی مطالبی آمده
جناب ابن عربی در مقدمه فصوص فرمودند این کتاب را رسول الله به من داد، به یکباره این معارف به او داده میشود.
شیخ اشراق میفرماید حکمت اشراق در یک شب به من داده شده ولی چند ماه طول کشید تا به نگارش در بیاورم.
منتها بحث قران چیز دیگر است، عظمت دارد که تمام علوم در تحت قران است، تبیان کل شیء است، در عین ۴۱ در امکان تعقلات کثیره بهصورت دفعی در نفس صحبت شد.
تعقلات کثیره یعنی علوم کثیره نفس به جایی برسد علوم کثیره را به یکباره بگیرد.
در مورد تعقلات کثیره گفتیم در عالم عقلی حجابی نیست،
افلوطین: العالم العقلی کله فی الکل
عالم عقلی همه در هم است چون حجاب نیست آنجا که بخواهد جدا کند، لذا نفس به عالم عقل ورود کند به همه حقایق عقلی آگاه میشود به همه حقایق عقلی عارف میشود عالم مثال و ماده، مظاهر عالم عقل هستند.
کسیکه به انجا رسید تمام حقایق را گرفت به مادون محیط شده است.
علم امام! علم کان و مایکون و ما هو کائن الی یوم القیامه است
علم آنچه بوده و علم آنچه هست وعلم آنچه خواهد آمد تا روز قیامت در نزد ماست
تمام علوم در نزد امام هست این به خاطر همان افق عقل که احاطه دارد به عالم ماده پس امکان این هست که نفس بتواند به چنین جایی برسد، نه هر نفسی، در این عین بحث چگونگی توان نفس علی رغم بساطتش بر تعلقات کثیره
این کثرتی که در علوم هست با این که نفس بسیط است
متصف بودن یک موجود به صفات متعده متقابله، گواه است بر شدت توحد و سطوت تأکدش در وجود،
اشیاء مادی پایینترین مرتبه وجود هستند و پایینتر از عالم ماده نداریم.
موجودات ماده دارای صفات هستند.
موجودات عالم برتر هم دارای صفاتی هستند از نوع مناسب خودشان تا برسیم به حق تعالی که دارای صفاتست
موجودات عالم ماده بخاطر ضیق و تنگی که دارند صفات متقابله را نمیتواند بپذیرند
عالم ماده در یک زمان دو صورت را نمیتواند بپذیرد.
موجودات عالم ماده دارای ضیق هستند صفات متعدد را در یک حیث نمیتواند بپذیرد.
وجود وقتی بسیط میشود می گوییم
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
خداوند اول است و آخر است کسی اول باشد آخر نمیتواند باشد…
اما خداوند از همان حیث که اولِ است آخر است
خداوند به خاطر آن سعه وجودیش است که صمد است. موجود وقتی تعین می خورد محدود میشود به همان تعین دیگر چیز دیگری نمیتواند باشد.
وجودی که بسیط است و لاتعین است میتواند همه تعینات را بپذیرد؛ ذات لاتعین است یعنی بسیط است و به خاطر این بساطت است که صفات متضاد را داراست البته صفات وجودی نه صفات عدمی.
درصفات خداوند کبیر یعنی بزرگ
وقتی میخواهید افعل التفضیل را بیاورید می گویید اکبر.
یکی، واحد و افعل التفضیلش میشود احد یعنی خیلی واحد یکی که از هر حیثی نگاه کنید یکی است
آن یکی که تعین نداشته باشد. بسیط کامل باشد، بسیط الحقیقه باشد
بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشئ منها
بسیط حقیقی تمام اشیاست بدون اینکه مقید به آنان باشد
وجود وقتی صفات متقابله را داراست یکی صرف است واحد حقیقیه است وحدت حقه حقیقیه دارد
وجود تمام صفات را دارد اما زائل هم نمیشود نابود هم نمیشود
هم اول هم آخر هم ظاهر هم باطن هم قابض و باسط و نظایر آنان به خاطر سعه وجودیش است به خاطر همین می گوییم حق تعالی صمد است
چیزی نیست که در حریم او نباشد از شدت پُری.
وقتی وجود سعه پیدا میکند شامل همه اضداد میشود
خداوند شناخته نمیشود الا به جمع بین اضداد
اگر کسی خدا را این گونه نشناسد، اصلاً خدا را نشناخته است
خداوند آنقدر بالاست که چیزی بالاتر از او نیست بعضی فقط این را دیدند
مشرکان: خدا قابل دسترسی نیست لذا گفتند ما بتها را میپرستیم تا به خدا نزدیک بشویم ما اینها را پرستش نمیکنیم مگر اینها مارا به خدا نزدیک کنند در حالی که قرآن میفرماید: ” أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ”
خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است
خداوند آنقدر نزدیک است که نزدیکتر از او نیست
ق
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را که باطنش [نسبت به معاد و دیگر حقایق] به او وسوسه میکند، می دانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم. (۱۶)
آنها علو را دیدند اما نزدیکی را ندیدند
به خاطر این خدا را محدود میکنند به علو، خدا در عین بزرگی نزدیک است. در عین دوری نزدیک است خدا همه جا هست اما محدود به هیچ جا نیست پس خداوند شناخته نشود جز به جمع اش بین اضداد
الحمدلله علی الولایه