۱۴۰۰-۱۱-۳۰ شرح عیون عین ۴۵ جلسه ۲۸۹
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۳۰ ) درس عیون
موضوع: شرح عین ۴۵، در این که انسان به وجهی دیگر دارای مقامات هفتگانه است.
روایت” سجده بر تربت حسینی حجابهای هفتگانه را میدرد”
سعی کنید در نماز فقط بر تربت اباعبدالله سجده کنید تا انجا که امکان دارد.
این حجابها در نفس ما است، خداوند حجابی ندارد.
قیصری در فصوص الحکم در بیان روح اعظم و مراتب اسمای آن در عالم انسانی..
روح اعظم که در حقیقت همان روح انسانی است مظهر ذات الهی به لحاظ ربوبیتش میباشد
ربوبیت از آن روح است و غیر از روح ربوبیت ندارد.
ما در این عالم هیچ موجودی را نمیتوانیم آفرینش کنیم.
بالاترین مرتبه قلم که فیض رسانی میکند، میشود، قلم اعلی،
روح اعظم در انسان هم مظاهر دارد.
عرفا به انسان عالم صغیر می گویند و به این عالم انسان کبیر
همان گونه که روح اعظم در عالم کبیر دارای مظاهر و اسمایی از عقل اول و قلم اعلی و نور …جسم کلی دارد، در عالم صغیر انسانی نیز او مظاهر و اسمایی به حسب ظهورات و مراتبش در اصطلاح اهل الله یعنی عارفان بالله و غیره دارد و ان مراتب عبارتند از
سر و خفی و روح و قلب و کلمه و روع و فؤاد و صدر و عقل و نفس
مثل این سخن حق تعالی
طه
فَإِنَّهُ یعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی
خدا خاطرات پنهانیات را میداند و حتی پنهانتر* از آن را. (۷)
اخفی از مراتب نفس است
الإسراء
قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی
بگو: «روح* آفریدهی مخصوص خداست (۸۵)
ق
إِنَّ فِی ذَٰلِک لَذِکرَیٰ لِمَن کانَ لَهُ قَلْبٌ
بله، در اینهمه، درس عبرتی است برای آنهایی که دارای قلبند (۳۷)
انسان باید مراتب را طی کند تا به ادراکات قلبی برسد.
کلمه من الله، درباره حضرت عیسی ع است
النجم
مَا کذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَیٰ
آنچه دل پیامبر دید، دروغ ندید. (۱۱)
انشراح
الَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک
ایا سینهات را گسترش ندادیم و باز نکردیم
(این صدر با تفکر در ازلیت و ابدیت حق بوجود می اید)
الشمس
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا
و به جان و آنکه نیروهایش را تعدیل کرد (۷)
حدیث از رسول الله: إِنَّ رُوحَ اَلْقُدُسِ نَفَثَ فِی رُوعِی أَنَّ نَفْساً لَنْ تَمُوتَ حَتَّی تَسْتَکمِلَ رزقها
یعنی روح القدس در روع من دمید که هیچ نفسی نمیمیرد مگر اینکه روزی خود را به کمال دریافت کند ” مراد از روزی، رزق صوری و معنوی است.
روح اعظم سریست به این خاطر که انوار وی را جز ارباب قلوب و راسخان در علم درک نمیکند
اما خفی بودن به خاطر خفای حقیقت وی بر عارفان و دیگران است.
و اما روح بودن وی به اعتبار ربوبیت بدن است و ربوبیت از خواص روحانیت است. لذا حضرت عیسی ع چون روح الله است از گل، پرنده درست کرد ودر آن دمید و حیات پیدا کرد، مسیح ع مظهر روح الله است.
حیات ما بخاطر روح ماست.
قلب مقام تقلب و دگرگونی است،
چرا قلب می گویند، چون قلب میتواند دگرگون شود از یک طرف رو بخدا فیض را میگیرد و به این عالم فیض را میبخشد و قلب دارای حالات است بر خلاف عقل، که عقل همیشه ثابت است..
قلبی که عارف میشود انوار مختلف الهی بر او تابش میکند
(هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
دل برد و نهان شد)
فکر ازبرای نفس است اما پایگاه آن مغز است
ولی تو با قلبت دوست داری، قلب وسط است بین عقل و حس است.
و اما کلمه بودن وی به اعتبار ظهورش در نفس رحمانی و تعینشن به واسطه آن به سان ظهور کلمه در نفس انسانی است.
همه موجودات کلمه الله هستند بعضیها کلمه عذاب هستند و پایگاه آن در جهنم است و بعضیها کلمه بهشتی هستند، ولی یک سری کلمه الله هی العلیا هستند یعنی کلمه الله برترین است، فوق بهشت وجهنم
اما فؤاد بودن وی به اعتبار تأثر از مبدعش میباشد زیرا فاد در لغت جراحت و تأثر است.
و اما در صدر بودنش به این اعتبار وجهی است که طرف بدن است زیرا وی مصدر انوار بدن بوده و بر بدن صدارت دارد.
آیه قران: لَا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وسعها
پس نفس دارای وسع است و ضیق هم دارد.
وسعت و ضیق نفس چیست؟ وسعت نفس میشود عقل و ضیق نفس طرف بدن،
لذا به اندازه عقل تکلیف میپذیرد. هرچه انسان عقلش بیشتر، تکلیفش بیشتر است. بعضی مراتب از نفس رو به وسع دارد مثل فؤاد است، که دیدن است. بعضی مراتب نفس ضیق است بطرف بدن است،
نکته مهم: یاد مرگ یکی از چیزهایی است که به انسان شرح صدر میدهد.
و اما روع وی به اعتبار خوف و فزع قهار است زیرا از روع گرفته شده و آن به معنای فزع است.
و اما عقل بودن وی به خاطر آن است که ذات خود و موجدش را تعقل میکند و نیز به این اعتبار که مقید به تعین خاص بوده و آنچه را ادراک میکند آن را مقید و ضبط کرده و وی را در آنچه تصور کرده محصور میکند زیرا عقل از عقال و بند است.
عقل ادراکات را دسته بندی میکند مثلاً جوهر است یا عرض است، ممکن است یا واجب است …
@ و اما بودن روح اعظم به خاطر این است که تعلق به بدن داشته و آن را تدبیر میکند و وقتی افعال نباتی باخدمهاش ظاهر شده به وی نفس نباتی میگویند و به هنگامی که افعال حیوانی از وی به ظهور رسیده به وی نفس حیوانی گفته میشود.
در انسان نفس حیوانی بر قوای عقل غلبه میکند که می گوییم نفس اماره است،
وقتی آن انوار غیبی از قلب ظهور میکند و شروع میکند طرف را سرزنش کردن بر کار بد که چرا کار بد را انجام دادی؟ میشود نفس لوامه
لوامه در افراد مختلف است انسانی که مراقب کوچکترین خطایی هست نفس لوامه بلند میشود شروع میکند
به توبیخ کردن اما وقتی طرف خیلی گناه میکند
لوامه ضعیف میشود و در آخر میمیرد و در بعضی از افراد
یعنی وجدان درد طرف نمیگیرد
روایت: مؤمن مُفتّن تواب است یعنی خطا کار توبه کننده است تا خطا میکند استغفرالله ربی واتوب الیه و استغفار میکند
مال مرتبه ایست که مؤمن در حال اشتباه کردن است، و مرتب توبه میکند در میدان مخالفات می افتد و میگوید چرا کردم بعد یواش یواش حواس خود را جمع میکند و دیگر خطا از او صادر نمیشود
وقتی که مرتب گوش میکند به حرف لوامه
لوامه قوی میشود و وادارش میکند توبه کند مؤمن مفتن التواب است
بعد از یک مدت خطاها کم میشود کم میشود جوری که دیگر از او خطایی صادر نمیشود اگر خطایی صادر شود آن موقع دیگر دست از گریه و توبه و انابه بر نمیدارد
الحمدلله علی الولایه