ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۰-۱۱-۲۳ شرح عیون عین ۴۵ جلسه ۲۸۸

بسم الله الرحمن الرحیم

(شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۲۳) کتاب عیون،

(موضوع: شرح عین ۴۵، انسان و مقامات چهارگانه ان)

انسان بر صورت رحمان خلق شده،

در اینجا یک وحدت است که در مقابل کثرت نیست.

در قران ” واحد ” و ” احد ” آمده.

واحد یعنی یکی، احد، هم یکی است ولی مبالغه در واحد است، احد در مقابل کثیر نیست، احد آن یکی است که کثرت را می‌پذیرد.

همه این عالم حق است و جلوه حق است، با هر چیز که بر خورد می‌کنی با حق بر خورد می‌کنید.

یک جا باید با حق بجنگید چون حق گفته است یک جا هم از حق پرهیز می‌کنید مثل آتش، چون حق است.

با این دید در عالم نگاه کنید حق هر ذی حقی را ادا می‌کنید.

ما هم واحد هستیم با این همه کثرات که داریم.

خداوند چقدر اسماء و مظاهر دارد در عین حال یکتاست.

همه فقیر او هستند، از جبرییل ع گرفته تا پشه وپیل…

حق نداریم متمسک به چیزی بشویم به جز خداوند.

*علامه قیصری در فصل یازدهم از فصول شرحش بر مقدمات فصوص الحکم فرمود:

گمان مبرید که این فناء همان فنای علمی حاصل برای عارفانی است که از ارباب شهود حالی نبوده و هنوز بر عین و صفت خود باقی‌اند، زیرا بین کسانی که تصور محبت می‌کنند و بین آن کس که محبت دارد تفاوتی عظیم است،

شعر:

لا یعرف لا الحب الا من یکابدهلا الصبابه الا من یعانیها

دوستی را جز کسی که جگرش خون شده نمی‌شناسد و سوزش آن را جز کسی که با آن دست و پنجه نرم می‌کند و از آن خسته شده نمی‌داند

《من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر. من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش》

کسانیکه قائل به وحدت وجود هستند استوانه‌های حکمت هستند.

وقتی در این مشهد قرار می‌گیرد، فنای خودش و اعیان را در حق تعالی می‌بینید و اینها به گفتگو در نمی‌آید.

این‌ها ظهورات حق هستند به صورت زمین و زمان و فلک در آمده.

یا غایت آمال العارفین.

وقتی اشیاء فانی می‌شود حق را شهود می‌کنید

وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ

إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ

تمام موجودات صفات خود را از دست می‌دهند در آن مشهد شریف و تجلی ذاتی فنا کننده اعیان به طور اصیل حاصل می‌شود، که خدای – تعالی- فرمود

ۚ فَلَمَّا تَجَلَّیٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکا وَخَرَّ مُوسَیٰ صَعِقًا

علامه شیخ بهایی در کشکول…

وجود را نمی‌شود تقسیم کرد. وجود تجزیه نمی‌شود،

چنین می بیندکه بر همه هیاکل موجودات گسترده شد و در آن ظهور پیدا کرده، پس هیچ چیز از وجود خالی نیست، بلکه او حقیقت و عین همه است و امتیاز و تعین انها به تقیدات و تعینات و تشخصات اعتباری است مثل دریا و امواج دریا، با این که همه امواج متکثره وجود دارد چیزی جز حقیقت دریا وجود ندارد.

گویم این دید طوری ورای عقل است و جز با مشاهده کشفی به آن نمی‌توان رسید و ورای مناظرات عقلی است و میسور هر کس آن است که بر آن خلق شده است

جناب سعدی:

گر چه دانم به وصلت نرسم بازنگردم

تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم.

به حقیقت بخواهد برسد باید به شهود برسد

حدیث حقیقت: کمیل پرسید یا امیرالمؤمنین ع حقیقت چیست؟

فرمود: به حقیقت چکار داری!…

موهومات برود کنار و معلوم خودش را نشان بدهد

یعنی مشاهده و از نتایج افکار دور است که با فکر برسید

” دور است سر آب از این بادیه هشدار

تا غول بیابان نفریبد به سرابت”

نفس رحمانی آنی که گسترده شده بر تمام ذوات آن نفس رحمانی آن فیض منبسط است

به نزد حکما انسان ۷ مرحله دارد

۱- عقل هیولانی: عقلی که هنوز چیزی کسب نکرده است

۲- عقل بالملکه: که اولیات را کسب کرده است

۳- عقل بالفعل: توانایی تعقل و توانایی استنتاج دارد

عقل به فعلیت رسیده است

۴- عقل مستفاد: که تمام معقولات علوم و معقولات در نزدش حاضرند و محو، طمس، محق، می‌شود سه مرتبه‌ای از فنا است

. عارفان را هفت مرتبه لطیفه است.

۱-طبع: طبیعت

شما راه می‌روید و می‌نشینید یک مبداء ایی دارید

می‌شود مبداء، طبع، طبیعت که انسان با حیوانات دیگر مشترک است

۲- نفس: کار نفس بر ادراکات جزئی است

۳- قلب: برای ادراکات کلیه تفصیلیه به اعتباری وهم

که ادراک معانی جزئیه می‌کند تفصیل خورده است

۴- روح: آن مرتبه عالی ادراکی که ظهور او می‌شود در مراتب قلب و نفس واین ها که تفصیل می‌خورد در قلب و نفس

۵- سر: آن مرتبه فنای در عقل فعال است

۶- خفی: فنا در واحدیت فنای در اسماء و صفات، اسماء الهی

۷- اخفی: مخفی‌تر از خفی است

فنای وی در احدیت است

فنای در ذات با اسماء و صفاتی که ملازم مرتبه واحدیت اند

اعیان ثابته در همین مرتبه واحدیت اند

مرتبه احدیت: اعتبار ذات با انتفای اسماء و صفات، ذات را وقتی با کمالاتش در نظر می‌گیریم می گوییم: وجود غنی است وجود علم دارد، وجود قدرت دارد وجود حیات است

احدیت: اما وقتی آن وجود صرف را در نظر می‌گیریم بدون هیچ تعین و تقیدی می‌شود احدیت

روایت: 《 سجده بر تربت حسینی حجابهای هفتگانه را می‌درد》

این عالم حجابهایی دارد روی هم که وقتی یک پرده می‌رود کنار شما می‌بینید که همه اجزای این عالم بهم مرتبط است

سوره الحجر

إِنَّ فِی ذَٰلِک لَآیاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ

کسانی که علائم را می‌شناسند

پرده دیگر می‌رود کنارتمام این‌ها درهم اثر می‌کنند

و پرده هفتم می‌بیند که جز حق هیچی نیست جز حق هیچی نبود

منتهی این پرده‌ها آمده روی هم شده این بخاطر همین اختلاف منظر وجود دارد چرا؟ حضرت موسی ع و حضرت خضر ع با هم اختلاف دارند مگر پیامبر نیستند یکی پرده‌هایی برایش رفته کنار برای این یکی نرفته کنار!

خیلی مواقع هست انسان با ترک یک گناه یک مرتبه پرده‌ای برایش می‌رود کنار

آن چیزی که بیشتر می‌خرند از انسان ترک گناه است

ویک مرتبه پرده کنار می‌رود

و وقتی گناه می‌کند پرده روی پرده می‌آید

از خود گذشتن: گاهی گناه هم نیست

صبر می‌کند از خواهش‌های نفسانی گذشتن از خودش می‌گذرد از حق شخصی‌اش می‌گذرد پرده کنار می‌رود

که این حجابهای هفتگانه دریده می‌شوند

گاهی وقت یک کار را از انسان می‌خرند

هیچ عملی را کوچک مشمار شاید رضای خدا در او باشد و هیچ گناه را کوچک مشمار شاید غضب خدا در او باشد.

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.