۹۹-۳-۱۲ فص فاطمیه جلسه ۲۴
بسم الله الحمن الرحیم
موضوع درس: شرح فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه ع ( دوشنبه ۹۹/۳/۱۲)
نکاح پنجم: مختص کون جامع یعنی انسان کامل که مجمع بحرین غیب و شهادت است.
انسان کامل اسامی مختلف دارد بخاطر شئوناتش که عبارت است : اسرافیل ، نوح، ادم…
روایت” امیرالمومنین ع فرماید “من نوحم ،من ابراهیمم ،من عیسی هستم.
چرا به انسان کامل کون جامع می گویند!
نکته ظریف (اسم جامع عدد ابجدیش ۱۱۴ مساوی با عدد سوره های قران است که ۱۱۴ سوره داریم.
کون جامع منطبق با قرانست عترت و قران کنار هم هستند.
انسان کامل را بصورت کتاب در بیاوریم میشود قران.
روایت”هرکسی میخواهد صورت رسول الله را نگاه کند به قران نگاه کند.
نگاه کردن به قرات مثل نگاه کردن به صورت خاتم انبیاء است.
تمام انسانها در تحت ایات قران هستند
بعضی هادر تحت ایات عذاب هستند.
بعضی ها در تحت ایات رحمت هستند.
بعضی ها در تحت ایات جامع و توحیدی که فوق بهشت و جهنم هستند.
کسانی که در پی امام زمان هستند برای دیدار اقا باید بدانند …همه در خانه یک امام زمان دارند بنام قران .
اگر با قران مانوس باشید با امام زمان مانوس هستید چون قرآن حقیقت انسان کامل است.
نظام عالم صورت عینی قرآنست
نظام عالم دم بدم حادث میشود به تجدد امثال پس عالم صورت قرائت حق تعالی است.
حقیقت قران صورت کتبی می گیرد میشود قران
یک موقع صورت عینی به خود می گیرد میشود نظام عالم.
نظام عالم را اگر بخواهیم کتابت کنیم میشود قران
یک موقع حقیقت صورت انسانی بخود می گیرد میشود انسان کامل.
” انسان کامل مبیّن اسماء خداست” و حقیقت قران را می فهمد و زبان همه موجودات را می فهمد.
علما به این عالم می گویند انسان کبیر و انسان کبیر را کوچک کنید میشود عالم صغیر.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: من علم خداوند و زبان گویای خداوند هستم. همچنین تعبیرهای «لِسانُهُ النّاطِقُ»، ما زبان ناطق خداوند هستیم، «أنَا الکِتابُ النّاطِقُ»«النّاطِقُ بِالقُرآنِ»«النّاطِقُ عَنِ القُرانِ»
خوارج نهروان میگفتند که حکمی نیست مگر حکم خدا ، که قران است.
امیرالمومنان ع میفرمود ” قران یک کاغذ است باید یک انسان باشد که زبان قران را بفهمد لسان قران باشد و آن انسان من هستم که زبان قران هستم.
هر مرتبه و درجه ای در قران ذکر شده انسان کامل او را طی کرده است.
جناب قیصری” جمیع حقایق به نحو اجمال در وجود انسان کامل جمع است.
صورت اسم” الجامع العزیز الاکرام
این چنین انسان که نامش می برم/ من ز وصفش تا قیامت قاصرم.
حدیث” انچه خدا خلق کرده در عرش خدا جمع است.
قلب مومن عرش اعظم خداست.
در اواسط بند اول ” دفتر دل ، ص۲۶۱”
“مپرس از من حدیث دفتر دل
مکن اواره ام در کشور دل
نیارم شرح دل دادن که چونست
چه وصف ان ز گفتگو برونست
هر انچه بشنوی از بیش واز کم
نه آن وصف دل است والله اعلم
نه ان وصف دل است ای نور دیده
که دل روز است ووصف ان سپیده
در مباحث معرفت نفس مراد از روح عقل است
روح مجرد صرف است و واسطه ای می خواهد برای ارتباط با بدن وان نفس حیوانی است.
عقل ادراک کلیات دارد واز درک جزئیات ناتوان است.لذا واسطه می خواهد تعلق به بدن پیدا کند، نفس حیوانی واسطه بین روح و جسم است که این دوتا را به هم پیوند می دهد.
عقل برای درک کلیات است
نفس برای درک جزئیات است.
خواب نوعی مرگ است نوعی مفارقت از بدن ولی نه دائمی.
در خواب خداوند جانها را می گیرد و انها که حکم به مرگ است جانها را نگه می دارد پس ما هر بار می خوابیم در اصل میمیریم.
امام جواد ع”فرمود مرگ ان خوابی است که هر شب به سراغ شما می اید اما این بار طولانی است.
لذا در موقع خوابیدن ذکربگویید.
جناب قونوی” سعی کن با ذکر بخوابی که سیر پیدا میکتی.
ذکر یا الله یا الله ….مثلا
سنن” نبی اکرم( ص) از خواب بیدار میشد
به سجده می افتاد:
«الحَمدُ للّه ِ الّذی أحیانا بَعدَ ما أماتَناو إلَیهِ النُّشورُ»
حمد از آن خدایی که مرا زنده کرد و بعد از مردن و بسوی او نشر پیدا میکنید.
آقاجان: الله یتوفی الانفس
توفی یعنی گرفتن همه یک چیز
مرگ نابودی نیست وفات است یعنی
گرفتن، گوئیم که نمرد وزنده تر شد۰۰۰
بگو توفی میکند شما را شما گم نمیشوید
روی زمین ملک الموت شما را میگیرد
عجلوا بالصلاه قبل الفوت..عجله کنید به توبه قبل از موت
عجله کنید بسوی نماز قبل از فوت یعنی نابودی وقت
با مردن انسان زنده تر میشود و اگاهی او بالاتر میرود.
السجده
وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ
ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﻳﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ [ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺑﺪﻥ ﻣﺎ ﺭﻳﺰ ﺭﻳﺰ ﺷﺪ ﻭ ﭘﻮﺳﻴﺪ ﻭ ] ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻢ ﺷﺪﻳﻢ ، ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺸﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺁﻣﺪ ؟ ﺑﻠﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﺪﺍﺭ [ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻭ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ]ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ،(١٠)
آنها فوت نمیشوند یعنی نابود نمیشوند بلکه وفات میکنند وبسوی ملکوت حق تعالی میروند
الحمدالله علی الولایه