۱۴۰۱-۶-۲ فص فاطمیه السنه حمد جلسه ۸۶
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه درس فص فاطمیه ۱۴۰۱/۶/۲
«موضوع: السنه حمد»
السنه حمد پنج است،
حقیقت ذکر عبارت است از تجلی ذات حق سبحانه برای ذاتش بذاته از حیث اسم متکلم از جهت اظهار صفات کمالی و وصف به نعوت جلالی و جمالی در دو مقام جمع و تفصیلش، چنان که برای ذاتش بذاته یعنی بدون واسطه شهادت داده که الهی جز او نیست و این حقیقت را مراتب است،
شرح (الحمدلله یعنی جنس حمد از آن خداست، اظهار کمالات محمود حمد است، خداوند خودش، خودش را حمد میکند،
سخن امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: «انّما کَلامه فعله، کمال خدا فعل خداست، وقتی کلمات الهی بروز میکند میشود پهنه وجود هستی، ومظاهر آن
حمد خدا حمد است و حمد ما حمد الحمد است، انسان عارف به این مرتبه رسید خودش میشود یک پارچه حمد خدا، لذا مؤمن، خوابیدن و خوردن ووووو و هر فعلی از او سر می زند حمد الهی است.
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید/.
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه/
در اینجا بحث ذکر است، بحث ذکر الهی است، آن زبانی که ذکر خدا میگوید، اینجا به زبان ظاهری حمد میکنیم، ولی در افق بالاتر حقیقت الحمد است،
از حیث المتکلم، تکلم کننده:
به نزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است ”
همه موجودات میشود کلمات الله
مراتب ذکر، یک موقع ما یاد میکنیم، یک موقع خداوند ذکر میکند، یک موقع خداوند خودش، خودش را ذکر میکند که کلام او عین فعل اوست،
«انّما کَلامه فعله»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرموند کلام خداوند انواعی دارد یک نوع کلام به واسطه فرشتگان، به انسان ابلاغ میشود ویک کلام خدا با خود ملائک وووو
روایت: خداوند یک لحظه از تکلم باز نمیایستد و چون تمام عالم کلام الهی است که حمد خداوند است،
قرائت قرآن الهی میشود پهنه عالم، صفات جمال و جلال خودش را بروز میدهد چه در مقام اجمال چه در مراتب عقول چه در مقام تفصیل که مقام کثرت است
ذات خود را تجلی میکند برای خودش بدون واسطه، شهادت داده است که الهی جز او نیست، اشاره دارد به آیه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
شهادت میدهد الله که خدایی جز او نیست،
شهادت دادن یعنی چه اشهدان لا اله الا الله یعنی چه؟ شهادت از شهود است، یعنی شهود میکنم و مشاهده میکنم خدایی جز الله نیست، و بالاترین شهادت، شهادت خود خداوند است که شهود میکند خدایی جز الله نیست، خداوند محیط به همه چیز است، شهادت میدهد که جز او نیست،
ایا به غیر از خداوند کسی به آن میرسد؟ در دنبال آیه دارد، وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُوا الْعِلْمِ
بعضی از عرفا گفتهاند به جلواتی از آن شهود میشود رسید،
یک توحید موحدان است و یک توحید خود خداوند است، شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ…
شهادت به توحید خودش میدهد که حقیقت توحید است و این شهود و ذکر دارای مراتب است
در حدیث آمده است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفته است: خدایا نمیتوانم ثناء بر تو را آنچنان که تو خودت را ثناء گفتهای احصاء کنم،
به قول عارفان: در افق اعلی، گفتن عین شنیدن و سؤال عین پرسش است،
مرتبه دوم: حقیقت ذکر ملائکه مقربین است، و آن حمدو تسبیح ارواح یعنی عقول مفارقه مجرده مرپروردگارشان را است،
ارواح حقیقتی که فوق فرشتگان هستند، روح در قران مفرد آمده، تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ،
روح حقیقتی فوق فرشتگان است، روح وحدت دارد واحده است، — ویَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی… روح از امر پروردگار من است،
امر ما واحد است وحدت دارد: وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ
روح یک حقیقتیست که محیط به ملائکه است، روحانین از جنس ملائکه برتر است هیمنه و سیطره دارند بر ملائکه
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود رسول خدا صلی الله علیه و سلم از جبرئیل پرسید، ایا پروردگار خود را دیدهای جبرئیل فرمود: پروردگار من دیدنی نیستان ربی لا یُری پرسید پس وحی را از چه کسی میگیری گفت و حی را از دیگری از مافوق خودم که میکائیل است واو هم از مافوق خودش که اسرافیل است ایشان از حضرت روح وحی را میگیرند رسولخداص پرسید روح از چه کسی میگیرد؟ فرمود افکنده میشود بر او افکنده شدنی
یعنی روح خودش حقیقت وحی است در آنجا تفاوت نیست بین روح ووحی، خب حالا تسبیح آنها چگونه است؟ به اقتضای ذات خودشان است،
مرتبه سوم: ذکر ملائکه آسمانی و نفوس ناطقه مجرده است،
مرتبه چهارم ذکر ملائکه زمینی و نفوس منطبعه با طبقات و مراتبی که دارند میباشد.
ملائکه مرتبه و طبقات دارند و این طبقه، طبقه بودن انها بخاطر رتبه بندی وجودی انهاست.
نفوس منطبعه، یعنی گیاه رشد میکند دارای نفس است که صورتگری میکند و آن نفس منطبعه است که در گیاه است.
هرجایی شعور میبینید نفس است، نفس همان علم و شعور است
مرتبه پنجم: ذکر ابدان و اعضا موجود در آنها است، و هر یک از مراتب به یاد شده به زبانی که اختصاص به خود او دارد، ذاکر و حامد پروردگارش است.
رسول الله ص به ابن مسعود فرمود:
«نگذار زبان تو از ذکر لا اله الا الله خاموش بماند» این نظام عالم یکپارچه ذاکر است پس شما هم خاموش نباشید هر صدایی در عالم ذکر است،
«نون دارای ۵ مرتبه است نون مجتمع مداد مواد حرفی نفسی رحمانی از آن حیث کهام الکتاب است میباشد-
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیم
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
نون. به قلم قسم و به آنچه مینویسند (۱)
نون یک حرف بسیط است ترکیب نشده
با چیز دیگری وحدت دارد والقلم- قلم
ترکیب شده اما یک کلمه است کلمه شده
و ما یسطرون و آنچه که مینویسند جمع است
آن هم فعل است استمرار هم دارد
پس از طرف وحدت میآید به طرف کثرت
از وحدت نون تا به قلم بعد به ما یسطرون
از آن بساطت خارج میشود قلم کلمه ترکیب و بعد و ما یسطرون و آنچه مینویسند
تفصیل عالم میشود
” ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ”
ملفوظی “ن ” میشود: نون
روایت:
قلم فیض را از نون میگیرد و قلم فرشتهای روحانی است
در انسان و قرآن آقا جان فرمودند: قلم یک حقیقت روحانی است که فیض را از نون میگیرد ودر عالم منتشر میکند
” الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ”
بواسطه قلم تعلیم کرد و یک معنایش این که قلمی که ما مینویسیم و یک معنایش واسطه فیض که تعلیم میکند.
علم دو طرف قلم را گرفته است
علم اول اجمال است علّم دوم تفصیل است
اول آیه ” ن ” آمده آخرش هم ” ن ” آمده است
وسط آیه ” واو ” آمده است …
مؤمن در میان است ” ن ” کل نظام عالم است قلبش میشود مؤمن…
حرف مؤمن هر سه تا حرفش بصورتی است که ظاهر و باطنش یکی است ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
از مبدأ فیض و تا انتها را در بر دارد ” ن ” آن فیض بسیط مطلق است، در وسط این عوالم شده مؤمن، مؤمن درست در قلب عالم است
واین انسانی که وصل به نون است ذالنون است صاحب نون و نون ماده المواد عالم است که فیض از او گرفته میشود
نون آن دواتی که قلم از او میگیرد
این آیه تمام عالم را جمع کرده در خودش از مرتبه وحدت تا مرتبه کثرت
نون مجتمع مداد، دوات، مرکب،
دوات آن مواد حروف نفس رحمانی است
نفس رحمانی آن فیض منبسط از حق تعالیست
آن صادر نخستین که همه موجودات مجرد و مادی از آن نفس رحمانی هستند
نفس رحمانی در مقابل نفس انسانی است
که هیچ شکلی ندارد و یک امر بسیط است
این نفس انسانی به مخارج حروف که برخورد میکند میشود ح، خ، ش – وقتی اینها ترکیب میشوند میشود کلمات و آیات و آیات کنار هم قرار میگیرند میشوند ارضین والسماوات ووو
همه موجودات از آن فیض منبسطاند…
“مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ ”
آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست، بحق آفریدهایم
این بالحق چیست؟ همان نفس رحمانی
اصطلاح عرفانی: حقی که به آن خلق شده است تمام موجودات
مرتبه نخستین نون تعین اول است
و بسیطترین تعین در نفس انسانی میشود
“هو ” چون “ه ” دو چشم از ناف تلفظ میشود
ناف باید حرکت کند از پایینترین جاست (واو) کجاست؟ آن با لب میشود ” هو”
پس وقتی می گویی ” هو” از پائین ترین تا ظاهریترین مخارج حروف را در بر میگیرد میشود ” هو ” مرتبه نخستین نون تعین اول است اولین تعین که ذات بخودش میگیرد و آن حروف عالیات هستند.
هو: از غیب تا ظاهر همه را در بر میگیرد
مرتبه دوم نون دوات ماده حروف نوری الهی و هیولای صور فعلی وجودی و عماء
ربوبی همان عماء است
که پروردگار ما پیش از خلق در آن بوده است
هیولا: ماده اصلی هیولای صور فعلی وجودی که می خواهند وجود بگیرند
و عماء ربوبی – عماء در لغت ابر است
روایت: ابو عقیل رزینی: از رسول خدا ص پرسید که کجا بود پروردگار ما قبل از این که خلق را بیافریند؟ فرمود: در عماء بود در ابری که در بالا و زیرش هوایی نبود.
الحمدلله علی الولایه
با سلام به شما عزیزان . متن درس بسیار شیرین و پر محتواست ،،، ولی هر چه سعی میکنم دانلود فایل صوتی را انجام بدم ،،، صفحه پاسخگو نیست ،، چرا ؟ مشکل کجاست ؟
باسلام و ادب
چند روزی سرور فایلهای دانلودی سایت به مشکل خورده بود که به حمدالله مشکل رفع گردید. از این به بعد هم سایت و هم داخل کانال های تلگرام فایلها در دسترس است.