۱۴۰۰-۸-۱۷ فص فاطمیه جلسه ۶۵
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۴۰۰/۸/۱۷ /درس فصوص
موضوع: فی المدیحه الزهراء ع
(تو شاه کشور جانی بهل از کف تن اسایی
بنوبت گاه سبحانی بر آزین گنبد خضرا)
انسان مراتبی دارد، دارای جسم و نفس و عقل است و هر کدام اقتضائاتی دارد، تو سلطنت داری و سلطان هستی در آن مرحله،
نوبت گاه، چند معنا دارد یکی کشیک خانه، و یکی نقاره خانه، خلاصه جایگاه بلند را می گویند.
بیا در جایی بلند فراتر از گنبد خضرا……. یعنی آسمان،
(همایون خلعت صورت بمعنی روی پوش آمد
سراسر سرّ پنهانی در انسان موبمو پیدا)
خلعت آن لباس فاخر را می گویند، این لباس روپوش معناست.
همانطور که بدن تو لباس روح تو است.
اقا امیرالمؤمنین ع تعبیری دارد در مورد روح و جسم، که زیباترین تمثیل است، الروح فی الجسد کالمعنی فی اللفظ؛ روح در بدن مانند معنا در لفظ است.»
تمام اسرار پنهان در وجود انسان کامل مو به مو پیداست.
اسرار پنهانی در وجود انسان نهاده شده که باید به فعلیت برساند با علم و عمل و تزکیه …
انسانهای دیگر هم قابلیت دارند که انسان کامل بشوند
آقاجان:
تو بزرگترین صنع خدا هستی، قدر خودت را بدان
(مقام حضرت انسان فرا ز چار و پنج و شش
همه زیرند او بالا همه دونند او والا)
چار، اشاره دارد به چهار عنصر (خاک، باد، آب، آتش)
پنج، اشاره دارد به حواس خمس (دیدن و شنیدن، بوئیدن، چشایی، لامسه)
شش، اشاره دارد به جهات (شرق و غرب و شمال …..
در بند این مرتبه دنیایی مباش مرتبه تو ورای اینهاست. مقام انسان بالاتر از عناصر و بالاتر از آن که با خواص درک شود و معنای تو در این نمیگنجد. مقام انسانیت تو بالاتر از اینهاست.
(تو آدم زادهای آخر شرافت از پدر داری
ز مسندگاه علم جو تو سر علم الاسما)
تو فرزند آدم هستی،
تمام جزئیات وجود ما در (دی آن ای) (DNA,) نوشته شده است. ما از نسل آدم ع و حوا هستیم که در بهشت آفریده شدهاند بدست خداوند “شرافتی که میفرماید
الإسراء
وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَیٰ کثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا
به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبهایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمتهای پاکیزه روزی بخشیدیم، وآنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل دادیم. (۷۰)
چون پدر تو کسی بود که همه اسماء را میدانست
علم داشت به همه اشیاء چون ما همه اشیاء را با اسمشان میشناسیم
تو پدرت آدم است دنبال پدرت برو تا به علم الاسماء دست پیدا کنی
(ز جابلسا و جابلقا نشانی گر همی جوئی
بجو انسان کامل شو بجابلقا و جابلسا)
چه بلایی سر روایات و احادیث ما آمده است
فقط خدا میداند و اینجا فقط اشاره کرده به
” زجابلسا و جابلقا ” یعنی شرق وغرب عالم
حضرت حسن (ع) فرمود: ایها الناس بهترین زیرکیها تقوی است و بدترین حمق فجور است بدرستی که اگر شما طلب کنید از جابلقا تا جابلسا مردی که جد او محمد رسول اﷲ (ص) باشد نیابید غیر من وبرادر من. (از خطبهٔ امام حسن (ع) از حبیب السیر ج ۱ ص ۲۰۶).
اگر نشانی میگردی بجوی
سعی کن انسان کامل بشوید که هر جا که باشید در ” جابلسا و جابلقا ” قرار بگیرید
انسان کامل شو هرجا که باشید چه در جابلسا، جابلقا
آدم باشید فرق نمیکند در کجا قرار بگیرید
یا به جستجوی انسان کامل بشوید که هر جا میرود دنبال انسان کامل باشید
(مدد از عشق مییابد دلی را تا صفا یابد
هم از دست قوی دستی سری افتد مگر در پا)
عشق باید مدد برساند تا دل صفا یابد
یعنی خودت نمیتوانی کاری کنی…باید مدد بگیری
مگر از دست قوی؛ قوی دست باشد
کسی که زور بازوی قوی دارد سر را بزند دو معنا دارد؛ یک معنا وقتی سر قطع میشود، جلوی پا می افتد؛ قوی دستی سر نفس را ببرد
همین جور هم در دل، در عالم باطن اگر میخواهید به آن صفا دست پیدا کنید باید کسی باشد
که بتواند سر نفس تورا قطع کند
” چون گزیدی پیر نازکدل مباش.
سست و ریزیده چو آب و گل مباش.
ور بهر زخمی تو پر کینه شوی.
پس کجا بیصیقل آیینه شوی.”
استاد میخواهد طرف را شلاق بزند یا مثل: آن سنگی که
سنگ تراش، … که استاد میخواهد از آن مجسمه زیبا
در بیاورد کتک خوردن را این باید تحمل کند
” هیچ نکشد نفس را جز ظِلّ پیر
دامن آن نفسکُش را سخت گیر.”
میخواهد نفس تورا بکشد، تو باید تمیز بشوی پاکیزه بشوی
میفرماید: آن عشق مقام ولایت است مگر او مدد کند صفای دل پیدا کنید
(چو پیران در پس زانو نشین میدم بنای دل
جهاد اکبر این باشد ز قول خواجهای برنا)
یعنی زانو بغل گرفتن
خودش حرکت خاصی است منتهی به شرطی که انسان زانو بغل میگیرد دست روی زانو و سر روی دست این را حالتی جنینی می گویند انسان در رحم
مادر همین حالت را دارد لذا این حالت نشستن خودش به انسان اصلاً تمرکز و توجهی میدهد با این حالت انسان بنشیند.
دلت مثل یک نی است که سرت را بیاوری کنار دلت به این نی بدمی
یکی از طریقهای گفتن ذکر مثلاً: ذکر لا اله الا الله با دم است با نفس؛ یعنی در حین گفتن “لا اله” وقتی می گویی ” لا اله” در این جا نفست را بیرون بدهید بعد می گویی ” الا الله” نفست را میکشی داخل، وقتی می گویید” لا اله” همه را تخلیه میکنید وقتی می گویید ” الاالله” خدا را میکشید داخل، این وقتی انسان ذاکر بشود این جوری ذکر بگوید این حالت کمک میکند به حضور انسان گفتن” لا اله الاالله “طریق مختلف دارد.
اما در پس زانو نشستن که انسان چشمش بسته میشود توجه و تمرکز میکند
حالا چه جوری تمرکز کند؟
جزو دستور عملهای خاصی است!
ولی انسان شب قبل از خواب یا هر وقتی که وقت دارد با این حالت بنشیند و ذکرش را با توجه به نفسهایش بگوید یعنی بس بس نکند
مثلاً وقتی می گویید” یا حی یا قیوم ” نفسش را مراقب باشد آن در حال توجه که بدمد به قلب، به قلب خودش این حی قیوم را
(چو سر عشق دادندت بعزلت کوش و خاموش
دم فرصت غنمیت دان بترس از شورش و غوغا)
وقتی به سر عشق رسیدید اتصال بر قرار کردید به عزلت کوش و خاموشی…
حواست باشد سیمت وصل شد زبون باز نکنید که ای ما این جوری دیدیم یا میبینیم یا میشنویم…
زبانت را ببند سکوت کن- باید زبانت را ببندی
(چو خوش سروده آن عارف پی اندرز مابیتی
کز او جانها بر آسا یدروان پاک او شادا)
(گر از زحمت همیترسی ز نا اهلان ببر صحبت
که از دام زبون گیران بعزلت رسته شد عنقا)
اگر میترسید به زحمت بیفتید از نا اهل صحبت خود را قطع کن،
عنقا سیمرغ میبینید که در دام کسی نمی افتد چون او در قله قاف گوشه نشین شده است..
کلمه قصار: ” زن با زبان زبون میشود ”
انسان باید در عزلت باشد مؤمن باید در عزت باشدما ماموریم به عزلت …. تو هم از زحمت میترسی
باید اهل عزلت بشوی- عزلت یکی از اموری است که در روایات ما خیلی تاکید شده است و عزلت غیر از رهبانیت است
ما ماموریم به عزلت.
@(مرا باری کشیدی عشق اندر خلوت عزلت
که کنج عزلتم صحرا شداست از عشق خوش سودا)
در خلوت و عزلت خودم سیر میکنم در صحرا
جناب حافظ (خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است. چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است)
(بحمدلله چراغ دل مرا روشن شد از نوری
که از رشحات رخشایش سرشتند آدم و حوا)
چراغ دل من روشن شد از نوری که از رشحات، از پاشیدنها ترشح ریزههای آب وقتی میپاشد که رشحات از همان میآید یعنی آدم وحوا را سرشتند از آن نور مبداء خلقت
چراغ دل من نورانی شده
(مهین نور ربوبیت همایون دختر احمد
که نور پاک او آمد بعالم مولد و منشأ)
از اینجا وارد نعت و منقبت صدیقه طاهره س میشود که نور پاک او در عالم باعث ایجاد منشأ عالم است
در حدیث کساء میخوانیم:
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: یا مَلاَّئِکتی وَیا سُکانَ
سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیهً
وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَهً وَلا
و نه فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ
فی مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکساَّءِ…
خداوند میفرماید:
من نه آسمان، نه زمین، نه ملک، نه فلک، هیچی نیافریدم مگر در محبت این پنج نفر روایات دیگر میفرماید:
عوالم از نور ۵ تن آفریده شده است نه از جسم آنها
گفتیم مراتب دارند
واین اشاره به آن روایات دارد احادیث در این زمینه فراوان است
نبی اکرم ص: ” انا من الله والخلق منی ”
من از خدایم، خلق از مناند
امیرالمؤمنین ع: نور پاک صدیقه طاهره س مولد و منشأ عالم است
(بده ساقی هم از خم ولایش مر مرا ساغر
بویژه روز میلادش نشاید منع استسقا)
(سر از خم گیر و هشیاری بمگذار اندرین محفل
که این مستی است هشیاری مرا افزون بده صهبا)
مخصوصاً در روز میلادش ….
میگوید سر ازخم بگیر کنار بزن کسی را در این محفل نگذار هوشیار بماند همه را مست کن که این مستی هوشیاری است در اصل آنکس که مست توحید میشود مست ولایت میشود
هوشیار است تازه هوشیار شده بقیه که مست دنیا هستند
(بروشن کردن گیتی مبارک کوکب دری
که نه شرقی است نه غربی بباشد زهرهی زهرا)
در آیه نور تفسیر آیه نور:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاهٍ فیها مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کأَنَّهَا کوْکبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکهٍ زَیتُونَهٍ لَّا شَرْقِیهٍ وَلَا غَرْبِیهٍ یکادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَیٰ نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یشَاءُ وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ
خدا نور آسمانها و زمین است; وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری; خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند، و خدابرای مردم مثلها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست. (۳۵)
کوکب درّی – این کوکب درّی
روایت: صدیقه طاهره است لا شرقیه ولا غربیه
آن ستاره درخشان که باعث روشنی عالم میشود
به روشن کردن گیتی مبارک کردن گیتی
لا شرقیه ولاغربیه وآن زهره زهراست س…
(بتول آن دخت پیغمبر که آمد عصمت داور
پناه ما سوا یکسر چه در سرّا چه در ضرّا)
بتول از اسماء و القاب صدیقه طاهره است که به زنی گفته میشود که نسبت به مرد تمابل ندارد و بریده از مردهاست
پناه ماسوا یکسر چه در سرّا چه در ضرّا
که ظهورش عصمت حق تعالی است
چه در آسایش چه در سختی پناه عالمیان است
الحمدلله علی الولایه