۱۴۰۰-۱۰-۲۷ فص فاطمیه جلسه ۷۴
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۷ (درس فص فاطمیه)
موضوع درس: آیه مباهله
در بیان قول زمخشری، در بحث آیه مباهله قویترین دلیل است که چیزی با فضلیت تر از حدیث کساء نیست، و سخن ایشان وجوهی دارد،
یکی آن این است انها محبوبترین کس نزد پیامبر ص بودند حتی از نفس خودش
دوم این است که امید از برکت آمین گفتن انها (در دعای رسول الله آمین بگویند و اثر التجای آنها به خداوند در بر آورده شدن این دعا.
سوم: این است، اسقف نصاری به فراست دریافت و گفت چهرههایی را میبینیم که خداوند بخاطر اینها کوه را جابجا میکند مباهله نکنید که هلاک میشوید و در این صورت در روی زمین تا قیامت نصرانی باقی نخواهد ماند.
(چرا نصرانی باقی نخواهد ماند! به این دلیل که مباهله گاهی وقت بین دو نفر است که یکی هلاک میشود و گاهی وقت بین دو گروه است و دسته جمعی آمدهاند پس دسته جمعی هلاک میشوند.)
چهارم: آنچه پیامبر فرمود، آن عبا (پارچه رنگین) را بر سر اینها انداخت فرمود ۚ إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذهِبَ عَنکمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیطَهِّرَکم تَطهیرًا
نکته وقتی پیامبر برای مباهله میرود، کسانی را باخود میبرد که حق باشند و اسلام حقیقی اینها هستند.
روایت، از اهل سنت است، پیامبر اکرم ص فرمود، چگونه خواهید بود هنگامی که خزائن ایران و روم را فتح کنید! کسی گفت آن گونهای که خدا و رسول بخواهد، حضرت فرمود شاید این گونه نباشید، چون آن موقع چشم هم چشمی میکنید، بعد حسادت میکنید، بعد بغض هم را در دل میگیرید وووو
حسن بن محمد قمی نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن ضمن آیه مباهله نقل کرده،
اهل تفسیر و اهل حدیث دو رشته جدا هستند ولی در این روایت اهل حدیث و اهل تفسیر متفق هستند، میگوید شکی نیست بر فضلیت آیه بر اهل کساء انها را منضم به خود کرد و در ذکر کردن مقدم داشت، چرا که اگر او (پیامبر) مطمئن به صدق خودش نبود جرأت نمیکرد که عزیزان خود را در معرض خطر قرار بدهد و جگر گوشههای خود در معرض هلاک و استیصال قرار بدهد،
فیض در تفسیر صافی آورده است در عیون از امام کاظم ع، احدی ادعا نکرده است که پیامبر او را تحت کساء کرده باشد الا علی بن ابی طالب، فاطمه، الحسن و الحسین
انکار انها انکار قران است و ضروری دین است،
پس تأویل قول خدای عز و جل ابناء الحسن و الحسین و نساء فاطمه س و انفسنا علی بن ابی طالب است
اقاجان: جریان اصحاب کساء مربوط به آیه مباهله است مربوط به یک آیه قرآن است و اجماع امت هم هست و انکارش میشود انکار قرآن، ضروری دین است
در علم اصول فقه، کافر کسی است که خدا و پیامبر را انکار کند و یا یکی از ضروریات دین را، منکرشود
ضروری در مقابل نظری است، نظری، اجتهاد است، انکار آن انکار دین نیست.
مثلاً نماز، مسلمانی نیست نماز را قبول نداشته باشد و منکر نماز از اسلام خارج میشود.
کسی بگویید من جن را قبول ندارم نمیشود چون در قران سورهای بنام جن است، اصل قران را نمیشود قبول نکرد.
اما معاد جسمانی و روحانی داریم، اصل معاد در قران است اما کیفیت آن جزو ضروری دین نیست که کسی انکار کند کافر باشد اصل معاد را قبول کند مسلمان است،
ولایت فقیه یک اجتهاد است ضروری دین نیست. اگر کسی انکار کند کافر نیست. حتی بحث در مورد ولایت امیرالمؤمنین ع که آیا ضروری دین است؟ نه
ضروری مذهب است؟ بله
ضروری دین نیست و اگر کسی قبول نکند کافر نمیشود
کسی ولایت امیرالمؤمنین ع را قبول نکند از مذهب شیعه خارج میشود.
ضروریات دین: توحید، و نبوت پیامبر ص و معاد را قبول نکند از دین خارج است.
روز مباهله ۲۴ ذی الحجه سنه دهم هجری در مدینه بوده است.
کفعمی، روایت از امام کاظم ع است که فضیلت روز مباهله زیاد است.
هرچقدر خواستید و توانستید نماز بخوانید و پشت سر هر دو رکعت ۷۰ بار استغفار کنید برخیز و بایست و با دو طرف صورتت در سجده به زمین بگذار وبگو در حالی که غسل کرده باشید:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ
ستایش خدا را که پروردگار جهانیان و پدیدآورندهی آسمانها و زمین است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ
و ستایش خدا را که آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است …… تا آخر دعا:
وَ عَلَی النُّجُومِ الْمُشْرِقَاتِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ الْحُجَجِ الْوَاضِحَاتِ مِنْ ذُرِّیتِهِ.
و (درود خدا بر) ستارگان درخشان از عترت اوو حجتهای آشکار از فرزندان او.
اصحاب کساء و عبا را شفیعان خود قرار میدهید.
تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر طوسی در علم کلام است، مقصد خامس آن در امامت است
مقصد هفتم: حضرت علی ع پس از پیغمبر ص افضل خلایق است، لذا خلافت بر آن جناب و امامت بر قاطبه مسلمانان حق طلق و خاص الهی آن بزرگوار است
مطلب ایشان را میخواهیم از قرآن در بیاوریم
سوره توبه آیه ۱۲۰
مَا کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن یتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلَا یرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ …
مردم مدینه و ساکنان اطراف آن شهر حق ندارند که از همراهی با پیامبر خدا، شانه خالی کنند و حفظ نفس خودشان را مهمتر از حفظ نفس رسولخداص بدانند
برای اهل مدینه چونین نیست و آنهایی که در حول آن هستند از اعراب این که تخلف کنند از رسول الله ص یعنی تنها بگذارند
“وَلَا یرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ”
ونباید رغبت کنند به نفس خویش از نفس او، یعنی نفس خویش را مقدم ندارند بر رسول الله ص نفس رسول الله ص امیرالمؤمنین ع است.
اهل مدینه در مدینهاند و حق ندارند جلو بیفتند از رسول الله ص و حق ندارند تخلف ورزند وعقب بمانند از ایشان خودشان را مقدم بدارند بر رسول الله ص پس آنها چی هستند؟ پشت سرند یعنی باید مأموم باشند.
آیه قرآن و دستور خداوند است و از این آیه استدلال میکنیم به خلافت امیرالمؤمنین ع نفس رسول الله ص امیرالمؤمنین ع است.
واز این آیه به نص قرآن ولایت
امیرالمؤمنین ع در میآید. اهل مدینه را میگوید چرا که
مدینه دارالاسلام است و آنجا همه جمعاند
و در مدینه غصب خلافت کردند از امیرالمؤمنین ع آنجا دارالخلافه است
شکی نیست که رسول الله ص افضل الناس است پس آنکس هم که مساوی افضل الناس است
افضل الناس است کسی که جان پیغمبر است
مساوی با جان پیغمبر است افضل است
*نکته (شیعه در قدیم و حدیث در حال گذشته متمسک بودند به این که علی افضل از سایر صحابه است. و حق هم با ایشان است.
چرا که آیه دلالت دارد که علی نفس رسول الله است…
در آیه انفسنا که پیامبر نیست پس غیر او بوده پس علی ابن ابیطالب ع است همه اتفاق نظر دارند…
موافق و مخالف روایت کردهاند از نبی اکرم ص:
هرکس دوست دارد آدم را در علمش ببیند. و نوح را در طاعتش ببیندوابراهیم را در خلتش ببیندو موسی را در قرب و نزدیکیش ببیند و عیسی را در برگزیده گیش ببیند باید نگاه کند به علی ابن ابیطالب ع
حدیث دلالت دارد که در علی ع جمع بود آن صفاتی که در انبیاء متفرق بود
حسن یوسف دم عیسی ید بیضاء داری
آنچه خوبان همه دارند توتنها داری
این هم حدیث آن این را متکلم حمصی میگوید شیعه دوازده امامی است
میگوید: اون قرآن این هم روایت، علی ع افضل از سایر انبیاء است غیر نبینا علیهم السلام
آدم چو برون گشت ز جنات علی گفت
موسی چو شد از جلوه حق مات علی گفت
عیسی گه معراج به کرات علی گفت
احمد به حجابات و مقامات علی گفت
ما نیز به هر منزل و کاشانه علیُ
ضروری دین آنی است که نزد همه مسلمانها نزد همه مسلمین جزو بدیهیات باشد.
اگر ولایت را جزو ضروری دین بگیریم
همه از اسلام میروند بیرون پس امامات حضرت علی ع جزو ضروری دین نیست
اگر جزو ضروری دین بگیریم هیچکس غیراز شیعه مسلمان باقی نمیماند
البته بقول حافظ
آنراکه دوستی علی نیست کافرست
گو زاهدزمانه وگو شیخ راه باش
الحمدلله علی الولایه