۹۸-۱۱-۵ شرح عیون جلسه ۲۳۱
بسم الله الرحمن الرحیم
(درس عیون مسائل نفس)(شنبه ۹۸/۱۱/۵)
عنوان: در مورد نفس الامر
حقیقت نفس الامر در عقل فعال است و انجا ثابت هستند و قضایا در ذهن ما است.
آنچه علم در ذهن ما است از جانب عقل فعال است.
ایا آنچه در ذهن ما است از اشتباهات ایا عقل فعال به انها علم دارد ودرعقل فعال هست؟
ایا آنچه در ذهن انسانها از خطا و ثواب همه در عقل فعال است؟
نکته (تصور با فرض فرق دارد، دائره فرض وسیعتر از تصور است) ما شاید بعضی از چیزها را نمیتوانیم تصور کنیم ولی فرض میکنیم، فرض کنیم اجتماع نقضین باشد تصور نمیشود کرد ولی فرض میشود کرد.
یک چیز فقط فرض عقل باشد مثل فرض عدم، مثل فرض شریک باری، فرض صرف عقلی است.
اینها فرضیاتی هستند نمیشود بوجود بیایید صرف فرص عقل هستند.
فکر و حرکت بسوی دانستهها است و از آن حرکت بسوی نشناخته ها ما از روی دانستهها ندانستهها را پیدا میکنیم.
این فرضیات تحقق ندارند نه در خارج و نه در ذهن و از اینها هیچ چیز نمیشود برداشت کرد.
اعتبار محض را ما اعتبار کردهایم مثل قوانین رانندگی اعتباری است.
امور اعتباری را ما در نظر میگریم در خارج حقیقت ندارد.
انسان شاخدار تصوراتی که انسان از خودش میسازد و هیچ تحققی در خارج ندارند.
پست و مقام و شهرت ووو اینها تصورات وهم خیال است.
بعضی از امور ذهنی از اختراعات ذهن هستند و هیچ تحققی ندارند نه در خارج و نه در نفس الامر
در اینجا میخواهد امور ذهنیات را جدا کند
دو جور امور ذهنی داریم
ذهنیات صرف که حقیقت ندارند ولی ذهنیاتی که درست هستند و حقیقت دارند.
هر موجودی که بوجود می اید حکمتی دارد.
اینکه خداوند میتواند این عالم را در تخم مرغ بگذارد بدون اینکه تخم مرغ بزرگ شود یا این عالم کوچک شود؟ اینها جزو محالات است، قدرت بر محال تعلق نمیگیرد، نه اینکه فاعل ناتوان است، اینها قابلیت بوجود آمدن را ندارند. نقص از این طرف است.
عالم خیال متصل و عالم خیال منفصل
خیال متصل همان قوه خیال ما صور مجرد از ماده در خیال ما است. مثل خواب دیدن
عالم مثال خیال منفصل یعنی جدای از انسان و مستقل از انسان است، بهشت و جهنم، در عالم مثال منفصل است.
در مورد عالم مثال دو جور عالم مثال داریم
یکی درقوس نزول و یکی در قوس صعود
مثال نزولی (حقایق از عالم عقلی از قوس نزول تنزل میکند به عالم طبیعت.
از اینجا ارواح بالا میروند در برزخ صعودی قرار میگیرد
ازل و ابد یک حقیقت فوق زمان هستند ما می گویم ازل و ابد وگرنه اینها یک چیز هستند.
به لحاظ مبدایت ازل و به لحاظ معادیت ابد است.
قسم دوم: بعضی از ماهیات فرضیات صرفه نیستند تحقق دارند
اول فرضیات صرف هستند که حقیقت ندارند اما قسم دیگر از قضایا ذهنی موجود نفس الامری است
قضایای حقیه ذهنی دو جور میشود: مثل قضایای خارج، دیوار و زمین و… یا در خارج تحقق دارند یا در قوای ذهنی تحقق دارند.
حالا فرق انها با قضایای باطل ذهنی چی میشود؟
اضافات حقیقیه مثل اینکه من صاحب این باغ هستم اعتباری است.
ازدواج از امور حقیقی ذهنی است
معقولات اولی: معقولات اولیه مثل انسان کلی
یک انسان حسی و خیالی و عقلی داریم
معقولات اولیه از خارج انتزاع میشود
معقولات ثانوی از معقولات اولی انتزاع میشود.
معقولات ثانوی فلسفی در خارج وجود دارند مثل وجود
معقولات ثانوی منطقی در خارج تحقق ندارند مثل امکان.
سؤال: فرضیات باطله با ماهیات که در ذهن حقیقی هستند و هر دو در ذهن هستند چه فرقی دارند؟
این قسم دوم: نسبتها و اضافات مثل زن و شوهر، یک اعتبار که وصل کرده زن و مرد را به هم
فاذا نفخ فی الصور (وقتی در صور دمیده میشود نسبتی بین انها نمیماند، در قیامت نسبتها بر داشته میشود.
اما نسبت و اضافات حقیقیه هستند بر انها اموری بار میشود بر خلاف اول که پوک هستند
قسم اول نفس الامر ندارند ولی اینها نفس الامر دارند
موجود افسانهای در نظر بگیرید مثل رستم وجود ندارد اما میگوئیم رستم انسان است چگونه رستم درخارج نیست اما انسانیتش حقیقت دارد پس منظور از خارج چیست؟
خارج که گفته میشود فقط عالم ماده نیست
الحمدالله علی الولایه