۱۴۰۱-۹-۱۳ شرح عیون عین ۴۹ سعادت نفس جلسه ۳۱۰
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه ۱۴۰۱/۹/۱۳ /درس عیون، جلسه ۳۱۰
موضوع: عین ۴۹ «سعادت نفس»
مقدمه، نکته اول: ((سعادت در فارسی به معنی خوشبختی.
به چه کسی خوشبخت یا بدبخت گفته میشود؟
ایا داشتن امکانات زندگی و…. این خوشبختی محسوب میشود!!! اینها برای انسان خوشبختی است و بعضیها به این اکتفا میکنند.
اما خوشبختی را وقتی میشود تعریف کرد که نفس شناخته شود
اگر انسان در چهارچوب دنیا خلاصه شود بله اینها ظاهراً خوشبختی است، ولی چون دنیا. قلیل است «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ» اگر انسان عاقل دنیا را با عقل بررسی کند دنیا برای همه دردسر دارد و لذات آن هم انقدر نزدیک به هم است که خیلی فرقی بین شاه وگدا نیست
حالا اگر انسان متوجه بشود که زندگی ادامه دارد و نفس باقی است متوجه میشود خوشبختی فقط در این حیطه نیست
ودیگر اینکه لذتی که بعدش سختی باشد خوشبختی نیست
، بعنوان مثال اگر کسی در مجلس عیش نوش باشد و انواع لذتها را داشته باشد و بداند که ساعتی دیگر دستگیر میشود لذتی برای او نیست پس اگر شما هم بدانید پشت سر این دنیا عذاب است لذتی از این دنیا نمیبرید لذتی که پشت سر آن عذاب باشد خوشبختی محسوب نمیشود
نکته دوم: درسعادت های معنوی و در کمالات معنوی هم تفاوتهایی وجود دارد در قران کریم ۲۷ تن از انبیا نام برده شده، و علم هم دارای ۲۷ حرف است. بنا به فرموده امام صادق علیه السلام
در قرآن ۲۷ پیامبر نام برده شده برای هر حرف یک پیامبر، آن پیامبر هم کمالات مخصوص خودش را دارد در باطن آنها علوم و دریافتهایی است که در ظاهر بروز نمیکند.
حضرت سلیمان ع کمالات مخصوص خودش را دارد و حضرت موسی ع و….. اینها با هم متفاوت هستند و در عین اینکه همه الهی و اهل توحید هستند سعادت الهی هم شئون مختلفی دارد.
*«عین ۴۹»
فارابی در مدینه فاضله میگوید: سعادت آن است که نفس انسان به کمال از وجود برسد که در قوام خود محتاج ماده نباشد….
یکی از راههای که برای تجرد است برای مفارقت از بدن است اینکه در موقع خوابیدن رو به قبله و رو به آسمان با هوشیاری در دل ذکر بگوید مثلاً ذکر یا الله در دل گفته شود بر زبان جاری نشود ثانیاً یواش یواش در بین خواب بیداری از بدن مفارقت حاصل میشود.
انسان عادت میکند قبل از خوابیدن ذکر بگوید و بلافاضله بخوابد به کار دیگری مشغول نشود در آن حالت برزخی ایجاد میشود از بدن منسلخ میشود یا وقتی از خواب بیدار میشود ذکر گویند مثلاً یا الله
روایت شده پیامبر مکرم اسلام هرگاه از خواب برمیخاستند، ابتدا به سجده میرفتند و این حمد و سپاس را بهجا میآوردند: اَلْحَمْدُ ِللهِ الَّذِی اَحْیانِی بَعدَ مَا اَماتَنِی وَ اِلَیهِ النُّشُورُ ، اَلحَمدُ ِللهِ الَّذِی رَدَّ عَلَیَّ رُوحِی لِاَحْمَدَهُ وَ اَعْبُدَهُ، شکر میکنم خدایی را که مرا مجدداً زنده کرد بعد از اینکه میرانده بود، شکر میکنم خدایی را که بازگشت به سوی اوست، شکر میکنم خدایی را که روح مرا به من بازگرداند تا او را عبادت کنم و شکر او را به جای آورم.
سعادت انسان رسیدن به توحید است و تجرد از ماده سعادت نفس است، سعادت اعلا رسیدن به توحید است
ثانیاً در مسیر توحید انسان به تجرد نفس برسد مهم است، داشتن تجرد بدون توحید ارزش چندانی هم ندارد، حتی اگر پرواز جسم داشته باشد بدون توحید تا دم قبر فایده دارد و بعد از آنجا به کارش نمیآید،
در احوالات آقای قاضی نقل شده ایشان از بدنش مفارقت کرده و خودش را میدید و خالی در صورت خود دید که تا آن موقع ندیده بود بعد از برگشتن میگوید در آیینه دیدم آن خال در بدنم است.
گاهی اوقات یک سری چیزها مثل دیدن کرامتها رهزن انسان میشود،
انسان تربیت میشود برای رسیدن به توحید.
خداوند سبحان میفرماید:
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتَابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک..
این در مورد داستان حضرت سلیمان ع که چه کسی میتواند تخت او را بیاورد کسی که علمی از کتاب داشت گفت میآورم قبل از اینکه نگاه به تو برگردد در سرعت بالا است
چرا استاد علامه حسن زاده این آیه را انتخاب کرد چون کسی که علمی از کتاب دارد نگفت پیامبر است این آصف بن برخیا بود خود قرآن هم نمیگوید رسول ویا پیامبر است.
و در ادامه آیه آصف بن برخیا فرمود این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید، آیا شکرگذارم یا کفران کار، یعنی این هم برای امتحان است و جزو مقامات نفس
آقاجان (استاد علامه حسن زاده) میخواهد قدرت نفس را بیان کند، یکی از شاگردان آقاجان، حاج آقا رضا ولایی در مسیری که میرفت ماشین ایشان خراب شد و با ماشین طی الارض میکند که آقا جان فرموده بعد از آصف بن برخیا سراغ ندارم کسی چنین طی الارضی جایی ذکر کرده باشد،
در قران سه جور طی الارض ذکر شده است یکی که مال قطب است، که آصف بن برخیا بود «درآن» منتقل میشود لحظهای است که بالاترین نوع طی الارض است.
دوم طی الارض که بوسیله اجنه هم اتفاق می افتد بعضی از اجنه را در تسخیر میگیرند مثل داستان حضرت سلیمان که عفریتی از جن گفت تخت بلقیس را میآورم قبل از اینکه از جای خود برخیزی که در زمان کوتاهی فاصله زیادی را طی میکند.
سوم طی الارض که قالیچه سلیمان است که خود قرآن مسافت را فرموده است یعنی صبح اندازه یک ماه راه میرفتند و بعد از ظهر هم به اندازه یک ماه این سرعت در سیر است.
ایا پیامبر هم طی الارض داشت!!! چرا در قضیه فرار از مکه طی الارض نکردند!!! این مقامات برای استفاده دنیایی نیست و به اذن الله است.
از حضرت وصی ع: ان امیرالمؤمنین – علیه السلام- قال فی رسالته الی سهل بن حنیف- ره: والله ما قلعت باب خیبر و رمیت به خلف ظهری اربعین ذراعاً بقوه جسدیه ولاحرکه غذائیه لکنی ایدت بقوه الملکوتیه و نفس بنور ربها مضیئه
سوگند به خداوند، من به تأیید قوت ملکوتی و نفسی که به نور رب خود مستضیء است در خیبر را برکندهام و آن را به چهل آرش به دور افکندم، چنان که اعضایم بدان احساس نکرده است، نه به قوت جسدی و حرکت غذایی
که شیعه و سنی هم روایت کردهاند.
که خود حضرت میفرماید نفسی که به نور پروردگارش منور شده است.
در بعضی روایات دارد که اصلاً اعضای من آن «در» را حس نکرد.
الحمدلله علی الولایه